eitaa logo
سنگرشهدا
7.2هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷4🌷5🌷6🌷9🌷11🌷12🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷27🌷29🌷30🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 99 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_جمال_رضی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
صباحڪم بالخیر! ما را هم از رزق آسمانیتاݧ نمڪ گیر ڪنید.. ڪہ #عاقبتماݧ بالخیر شود و شهادت هم، عاقبت بہ خیر شدݧ است .. شاید رزق امروزمان رانوشتند: #شهادت #صبحتون_شهدایی 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
یادش بخیـــر ...! شب عملیات بچہ‌ها تا رمز یا #ابالفضــــل_ع را مےشنیدند، دیگر قمقمہ ها "آب" نداشت... بماند بقیہ‌اش ... iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#ای_شهـید ازمیلہ هاے این قفس نگاهم میرسدبہ تو تویے ڪہ رهاشده اے ازهمہ #تیروترڪشهاے گناه جداشده اے ازاین تن خاڪے پرواز را یادم بده اے پرستوے عاشق #شهید_حمید_مختاربند #سالروز_شهادت @sangarshohada
سنگرشهدا
#ای_شهـید ازمیلہ هاے این قفس نگاهم میرسدبہ تو تویے ڪہ رهاشده اے ازهمہ #تیروترڪشهاے گناه جداشده اے
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍حاج آقا در ازدواج بچه ها همیشه توصیه میکردند به بچه مسجدی یعنی خواستگار که می آمد، می گفتند همین که بچه مسجدی باشد کفایت می کند. تقید و ایمانش خوب باشد.ایمان را مهمترین محک می دانستند. ما اعتقاد داریم فرد وقتی ازدواج میکند رزقـــــش تضمین شده است. با ازدواج رزق افـــــزایش پیدا میکند. در برگزاری مراسم عروسی بچه ها هم با خانواده ای که وصلت می کردیم کاملا همراهی می کردیم. روی مسائل مادی اصلا بحثی نداشتیم. راوے : 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❖ یاسَیِّدی و مولای ❖ یکی از جمعه ها جان خواهد آمد به درد عشق، درمان خواهد آمد غبار از خانه های دل بگیرید که بر این خانه مهمان خواهد آمد ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
1_29871837.mp3
3.42M
🎵 احساسی ✨یه ماهه سینه میزنم ✨به عشق اربعین آقام 🎤 🎤سیدرضا 👌 🍃🌹🍃🌹 ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻛﺮﺑﻼ ﺩاﺭﻳﻢ ﺣﺴﻴﻦ ع
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 323 در بیمارستان همیشه از آمپول بیزار بودم. مخصوصاً از سوزنهای کلفتی که وارد رگ میکردند و تا چند روز تزریقات را از آن طریق انجام میدادند. همیشه در بیمارستانها به نماینده بنیاد شهید پول میدادم که «تو رو خدا برای من از سر سوزنهای کوچک بگیرید» آنها با خنده می گفتند: «خودمون می آریم. حالا چرا قسم میدی؟!» برای بعضیها خنده دار بود که آنقدر از آمپول می ترسیدم و آن همه زخم به تن داشتم! امیر اغلب برایم جگر میخرید و وضع تغذیه ام خوب بود اما هر روز باید تعداد زیادی قرص خورده و آمپول میزدم. آن روزها سریال معروف «سلطان و شبان» را میداد که مردم از آن خوششان می آمد اما من خاطرۀ بدی از آن دارم؛ قسمت آخر سریال بود. پرستارها دور تلویزیون جمع شده بودند که ببینند آخر ماجرا چه میشود؟! من هر شش ساعت دو تا آمپول داشتم که واقعاً تحمل آنها مصیبت بود. با تزریق آنها چنان میسوختم انگار رگهایم آتش گرفته. از شانس من آن شب پرستاری کشیک بود که هم اخلاقش بد بود و هم آمپول زدنش. این خانم آمد تا آمپولهای وریدی مرا بزند اما عجله داشت و معلوم بود میخواهد برود تماشای سریال. دید سِرُم مرا باز کرده اند و او باید از نو رگ گیری کند، کمی غر زد اما من زیاد محلش نگذاشتم. کمی از کاکل هایش را بیرون می گذاشت و رعایت مجروحان را نمیکرد. میخواستم زود کارش را بکند و برود. بازویم را بست و دو بار سوزن را وارد کرد ولی نشد. این کار تا پنج بار تکرار شد. اعصابم به هم ریخته بود. آمد سراغ دست دیگرم، عوض اینکه من اعتراض کنم او شروع کرد که: «ای بابا! از کی معطلیم دو تا آمپول به این بزنیم، حالا فیلم هم تموم میشه!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 324 بدم آمد. دیدم اصلاً مریض برایش ارزش ندارد. سوزن را از دستش گرفتم و پرت کردم و سرش داد زدم که: «گمشو... دیگه اینجا نیا! آگه بیایی قلم پاتو میشکنم!» او رفت و پرستار دیگری آمد اما من کفری شده بودم. گفتم: «درو ببندید. کسی نیاد! اصلاً نمیذارم کسی آمپول به من بزنه. جای این هشت تا سوزن رو هم صبح به دکتر نشون میدم ببینم مریض به اندازۀ یه فیلم ارزش نداره؟!» آن شب نتوانستند آرامم کنند. صبح دکتر آمد. آدم خیلی خوبی بود. به آرامی گفت: «شنیدم دیشب آمپولاتو نزدی! تو که استقامتت زیاده چرا آمپولاتو نزدی...» ماجرا را گفتم و تأکید کردم که اینها مرا عصبانی نکرد بلکه حرف خانم اعصابم را ریخت به هم که میگفت: «الآن فیلم تموم میشه!» دکتر ناراحت شد. پرستار را توبیخ کرد و به بخش دیگری فرستاد. آن پرستار بعداً آمده بود سراغم، گفتم: «من کاره ای نیستم و یک مریضم. تقصیر خودتان است که برایتان فیلم مهمتر از مریضه.» خلاصه سریال سلطان و شبان برای همیشه یاد من ماند چون بدجوری سوزنش را خوردم! گذشته از اینها بیمارستان فاطمه زهرا(س) خیلی جای خوبی بود. هم به خاطر اسمش، هم به خاطر پزشک خوبی که عملم کرد. عملی که روی من کردند اولین عمل از آن نوع خاص بود، برای همین زیاد مواظب من بودند. دو سه روز بعد از عمل، خانم کروبی که مسئول کمیسیون پزشکی جانبازان بود به بیمارستان آمد. او به دیدن همه جانبازان رفته بود، به اتاق ما هم آمد. دکتر عمل مرا به ایشان توضیح داد و او حالم را پرسید و دلداری داد که عملم خوب شده و بهتر میشوم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷6🌷9🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷🌷18🌷29 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 100 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_حسین_بواس ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝