eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 167 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_عبدالله_حسینی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
✍بہ" يلدا " دل خوش ڪرده‌ام شايد در اين دقايقِ اضافہ ‌ی پاييز فرصتِ بيشتري براےِ بازگشتنت باشد! #جاوید_الاثر #شهید_مجید_قربانخانی #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
ڪاش فال حافظ شب یلدابشود. یوسف" گمگشته بازآید بہ ڪنعان غم مخور!!! #شهید_جاویدالاثرمحمد_بلباسی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍همسرش میگہ: یہ روز اومدم خونہ، چشماش سرخ شده بود. نگاه ڪردم دیدم کتاب گناهان ڪبیره شهید دستغیب توے دستاش گرفتہ. بهش گفتم: گریه کردے؟ یه نگاهے به من ڪرد و گفت:راستے اگہ خدا اینطورے کہ توی این ڪتاب نوشتہ با ما معاملہ ڪنه عاقبت ما چے میشه؟ مدتے بعد براے گروه خودشون یہ صندوق درست ڪرده بود و بہ دوستاش گفته بود:هرکے غیبت کنہ باید پنجاه تومن بندازه توے صندوق. باید جریمہ بدیم تا گناه تڪرار نشه. 📚منبع:ڪتاب ڪوله پشتےبه نقل از افلاڪیان iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
روزهایمان برای دیدنتان ڪوتــــاه بود ؛ خدا ڪند شب یلدا بہ شمــــــا برسیم ... #مردان_بی_ادعا #یلدا_با_شهدا 🍉 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
٦٠ثانیه دیرآمدن صبح زمستان باعث شده یلداهمہ بیدار بمانیم! ١٠قرن نیامد #پسر_فاطمہ اما شدثانیه اے تشنه دیدار بمانیم؟ ✨ اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج✨ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#هر_کسے_خواست طولانے بودن شب یلدا را بداند بگو از غواص هاے عملیات کربلاے ۴ بپرسد . #شبی_کہ_هنوز_هم_ادامہ_دارد ... iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣9⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 397 کسانی که کنار اروند کار میکردند مجروحان را با احتیاط و احترام داخل قایقها می گذاشتند و البته این همه احترام علاوه بر انجام وظیفه به خاطر پیروزی بزرگی بود که در عملیات والفجر 8 به دست آمده و خبرش در همه جا پیچیده بود. هوا روشن شده بود و ما در اورژانس کنار اروند دوباره معاینه شدیم. از آنجا به باند هلیکوپتر در اطراف خرمشهر منتقل شدیم. هلیکوپتر شینوک پر از مجروح شد، برخاست و به سوی بیمارستانی در اطراف اهواز رفت. من لحظه به لحظه از صحنه درگیری دور میشدم اما در تمام این لحظات فکر و ذکر من «جلو» بود. جایی که امیر آنجا مانده بود. به فکر زخم خودم نبودم هر چند به واسطه همان ترکش در حال رفتن به اتاق عمل بودم. بیهوشی برای ساعاتی مرا از دنیا جدا کرد. در سالنی روی یک تخت به هوش آمدم. به هوش آمدن همان و یاد حادثه شب افتادن همان! مرتب مجروح می آوردند و همه سخت مشغول کار بودند. لباس مرا هم مثل همه مجروحان دیگر از تنم درآورده بودند. ساعاتی گذشت و مرتب به خودم میگفتم: «باید برم اما چطوری؟» اول باید لباس گیر می آوردم. اتفاقاً یک مجروح ارتشی را نزدیک من گذاشتند که شلوارش سالم بود. وقتی لباسهایش را درآوردند من شلوارش را برداشتم و زیر تختم گذاشتم. دقایقی بعد مجروح دیگری آوردند که پیراهنش سالم بود. آن را هم کش رفتم! به زحمت از جایم بلند شدم و لباسها را پوشیدم. یک جفت دمپایی هم پیدا کردم و از بیمارستان زدم بیرون. در حالی که حتی یک قِران پول نداشتم. جیب های لباسهای جدید هم خالی بودند و از بابت صاحبانشان نگرانی نداشتم. به نگهبانی بیمارستان رفتم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣9⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 398 ـ برادر! ده تومن به من پول بدید من از اینجا برم. نگهبان یک پنج تومنی به من داد و گفت: «به خدا همینو دارم!» تشکر کردم میخواستم به مدرسه براتی که مقر لشکر عاشورا در نزدیکی اهواز بود، بروم. سوار یک تاکسی شدم و پول را دادم: «این همه دار و ندار منه. اینو بگیر و منو به مدرسه براتی برسون. اونجا بقیه کرایه ات رو از بچه ها میگیرم و میدم.» راننده آدم بامرامی بود. گفت: «پول نمیخوام. هر جا بری میرسونمت.» وقتی به مدرسه رسیدم همان پنج تومن را دادم و رفتم داخل مدرسه. قبل از همه، مسئول پشتیبانی ترابری را دیدم که بچه میاندوآب بود و در مدتی که مسئول اعزام نیروهای تبریز بود با هم آشنا شده بودیم. از او پرسیدم: «ماشین طرف اروند نمیره؟» گفت: «الان یکی میره خرمشهر» زود سوار شدم. به خرمشهر که رسیدیم، فهمیدم منطقه بمباران شیمیایی شده. ما ماسک نداشتیم و باید با دستمال خیسی صورتمان را می پوشاندیم. همراهانم سریع جانمازشان را درآوردند و جانمازی هم به من دادند که خیسش کردم و روی دهانم گذاشتم. به حرکت خودمان ادامه دادیم اما بویی احساس نمیکردیم. هر ماشینی که از روبه رو می آمد، چراغهایش را روشن میکرد و سرنشینانش داد میزدند: «شیمیایی... ماسکهاتونو بزنین!» ما با همان حال به ستاد تدارکات لشکر در خرمشهر رسیدیم. آنجا عوض محمدی را دیدم. عصر شده بود و او میگفت شب را در اتاق آنها بمانم اما من میخواستم بدون معطلی به منطقه درگیری برسم. میگفت: «جلو شیمیایی زدن...» اما گوش من بدهکار نبود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷4🌷5🌷6🌷7🌷9🌷10🌷11🌷12🌷13🌷14🌷22🌷23🌷24🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای یک خانواده نیازمند که پدر خانواده بخاطر سن بالا و تصادف از ناحیه پا صدمه دیده فعلا زمین گیر شده رو جمع کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده... @FF8141 اجرتون با شهدا🌷
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 168 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_حمید_قاسمی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
شہـداےمدافع حرم" با #یڪــــ تیــــر دو نشــــان زدند! هم عباس صفتــ مدافع حرم عمـہ‌ساداتــــ شدند؛ هم حسین وار #مدافع_حریم دین جد سادات #شهید_عادل_سعد #صبحتون_شهدایی🌷 @sangarshohada 🕊🕊
✍حواستاݧ هست...!!! ایݧ استخوان هاے آݧ شہیدے ست ڪہ نداے امام زماݧ خود را لبیڪ گفتہ... #مبادا_جا_بمانیم...!!! iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬🌷❃ مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.از همه آشنایان و دوستان می‌خواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛اگر ان‌شاءالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم! 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#شهید_سپہبد_صیاد_شیرازے ✍دوستش می گفت: صیاد تو قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست. ✍بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای " بلند هم می گفت، از تہ دل ... iD ➠ @sangarshohada🕊
بیماران اعصاب و روان دوران جنگ مظلوم ترین و قشر رزمندگان جنگ کہ امروز نان و آبے برای هیچ رسانہ ای ندارند کسے هم سراغشان نمیرود فدا شدند تا امروز کسی قربانے جنگ نشود! iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣9⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 399 فقط میگفتم: «تو یه ماشین بده. من میخوام حالا برم.» دید حریفم نمی شود. به یکی از راننده ها سپرد مرا به قسمت تدارکات در کنار اروند برساند. نمی توانستم پایم را راحت خم کنم، درد و سوزش را تحمل میکردم و صدایم درنمی آمد. ترجیح دادم پشت تویوتا بنشینم و پایم را دراز کنم. به راه افتادیم و به نخلستانها که رسیدیم، دیدم هر ماشینی از روبه رو می آید سرنشینانش ماسک زده اند و به ما هم علامت میدهند که شیمیایی زده. نه راننده ماسک داشت نه من. ابتدای نخلستان ماشین متوقف شد و راننده سراغم آمد. ـ من دیگه جلوتر نمیروم. ـ یعنی چه که نمیرم؟ تو شیشه هاتو بکش بالا و رانندگیت رو بکن. من عقب نشستم آگه هم شیمیایی زدن به من اثر میکنه نه تو! حرفهایم کارگر نبود. گفت: «نه برادر! همینجا پیاده شو. میخوام برگردم!» جرّ و بحث فایده ای نداشت. مجبور شدم با همان وضع پیاده به راه بیفتم. بالاخره به مقر لشکر مشهد رسیدم. همانجا که قبل از عملیات یک جاخشابی پاتک زده بودیم! همه ماسک زده بودند و میگفتند شیمیایی زده اما به نظرم زمان تأثیرش گذشته بود و اثر چندانی نداشت. سراغ محور لشکر عاشورا را گرفتم. یکی از بچه های اطلاعاتشان با محبت گفت: «من میبرم اونجا میرسونمت.» ترک موتورش سوار شدم و راه افتادیم. کنار اروندرود رسیدیم؛ به همان روستایی که همین چند روز پیش برایم بهترین جای دنیا بود و حالا عزاخانه ای که قلبم را میفشرد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣9⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 400 روستا محل تدارکات شده بود و اتاقهای روستا پر از وسایل مختلف مثل ماسک، غذا و... بود. از آن برادر مشهدی خداحافظی کردم. هر چه نگاه کردم آشنایی ندیدم. کسی هم مرا نمی شناخت. دقایقی بعد «محرم آقا کیشی پور» را دیدم که در تدارکات کار میکرد. بعد از سلام و احوالپرسی اصرار کرد همراهش بروم داخل. گفتم: «نمی آیم. کار دارم. تو فقط یه ماسک و یه چراغ قوه بده به من.» دیگر شب شده بود. ـ میخوای چیکار کنی؟ ـ میرم اورژانس. ـ اونجا که شیمیایی زدن. راست میگفت. شنیده بودم به اورژانس شیمیایی زده اند و کادر پزشکی و زخمی ها همه به شهادت رسیده اند. پرسیدم: «شهدا رو اونجا آوردن؟» ـ بله. اورژانس پر از جنازه اس! من گمشده ای میان جنازه ها داشتم و میخواستم به هر ترتیب آنجا بروم. محرم ماسک خودش را با یک چراغ قوه به من داد. به طرف اورژانس راه افتادم. در اورژانس انبوه جنازه ها کنار هم ردیف شده بودند. نور چراغ قوه را روی اجساد مطهر شهدا میگرفتم، زیر نور کوچک چراغ قوه چه میدیدم خدایا؟! مگر چقدر ظرفیت داشتم آن همه آشنای به خون خفته را ببینم، انگار همه شان را می شناختم! همه شان را. همه رزمنده های بی ادعا و مخلص بودند؛ بچه های خط شکن عاشورا. سینه ام بدجور تنگ شده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷14🌷24🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سلام همسنگران عزیز ما قصد داریم برای یک خانواده نیازمند که پدر خانواده بخاطر سن بالا و تصادف از ناحیه پا صدمه دیده فعلا زمین گیر شده رو جمع کنیم چنانچه کسی قصد دارد در این امر خیر شریک بشه به ایدی زیر پیام بده... @FF8141 اجرتون با شهدا🌷
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 169 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_اسماعیل_موسوی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#شهید_مهدی_صابری❤ نہ سراغے ... نہ سلامے .... خبرے مے خواهم قدر یڪ قاصدڪ از تو اثرے مے خواهم ... #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✍تا بہ ابد بہ آنہایی ڪہ وقت تشنگی شدید و بـی آبی قمقمہ ها را خاڪ میڪردند تا ڪمتر یاد آب بیفتند " مدیونیم" #شهدا_شرمنده_ایم😔 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍ اگر جهانخواران بخواهند درمقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی کامل آن‌ها از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم، یا از مرگ شرافتمندانه استقبال خواهیم کرد، اما در هرحال پیروزی با ما خواهد بود... همیشه و در تمام حالات به فکر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)باشید، مدافع خوبی برای ولایت... 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊