eitaa logo
سنگرشهدا
7.1هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷3🌷4🌷9🌷11🌷12🌷13🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 262 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_ابوذر_فرح_بخش ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
آخرش #روزے بهار خنده‌هامان مے ‌رسد... پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد ڪنیم... #سالگرد_شهادت🌷 #شهید_ابوذر_فرح_بخش ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍سالهای دفاع مقدس را در جبهه های نور علیه ظلمت سپری کرد و چندین بار مجروح شده و به درجه جانبازی نائل آمدند.هیچ وقت در زندگی دنیوی غرق نشدند و غالب دارایی خود را وقف بی بضاعتان کردند.علاقه زیادی به قرائت قرآن و ادعیه و همچنین نماز های نافله داشتند و خود را مقید به و شرکت در نماز جمعه و نماز جماعت می دانستند.با شروع فتنه تکویری صهیونیستی ، به عنوان مستشار نظامی به صورت داوطلبانه در کسوت دفاع از حرم اهل بیت به سوریه اعزام که سرانجام در مرحله دوم اعزام خود، به آرزوی دیرینه خود رسید و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. شهادت: ۹۶/۱/۸ - سوریه شهدای استان فارس 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
"شہـداےمدافع حرم" با یڪـ تیــــر دو نشــــان زدند! هم عباس صفتــ مدافع حرم شدند هم حسین وار مدافع حریم دین جد سادات.. 🌷 ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊🕊
#نیّت میکنـــد قُربةالی الله ڪہ هیچ دام بہ #خـطا نروند ! #بیت_المال است دیگر... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
چشم‌هایمان را مے بندیم کہ مبـادا بہ نگاهـش گره بخورد ... کہ ، کم گذاشتیم برایشان خیلی‌کم...😔 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣8⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 584 این هم یکی از مشکلات نزدیکی به شهر بود. عده ای از خانواده ها از شب آمده و توی ماشین شان خوابیده و منتظر بچه ها بودند. خانواده ما هم از این دسته بودند. ما را دیده بودند که با اتوبوس وارد پادگان شده ایم. منتها دستور بود حتی یک نفر هم حق بیرون رفتن از پادگان را ندارد، بنابراین، خانواده ها دست خالی برگشتند. بعد از آن همه سختگیری دو روز طول نکشید که به بچه ها مرخصی دادند. در این میان قصه من جور دیگری بود. نمیتوانستم چیزی بخورم و در اورژانس پادگان بستری بودم. از آنجا مرا به بیمارستانی در تبریز منتقل کردند، آمپولهایی زدند و دستور بستری دادند که باز ترجیح دادم به خانه بروم. رسیدن من هم به خانه دو روز طول کشید، منتها من در اورژانس و بیمارستان بودم بقیه در پادگان! مرخصی بچه ها سه یا پنج روز بود اما من بدجوری افتاده بودم. بدنم داغان شده بود و ته مانده نیرویم را در آن سرمای کوهستان از دست داده بودم. به خانه که آمدم اول مرا نشناختند! هر کس میدید میگفت: «آخه چطور شد به این حال افتادی؟» در تب می سوختم. واقعاً داشتم میرفتم. یک ماه تمام توی رختخواب ماندم. سرما چنان بلایی سرم آورده بود که سابقه نداشت؛ صورتم از یک طرف ورم کرده بود، فکم قفل شده بود و از بابت هر نوع درد کلکسیون کامل بودم! برخلاف دفعه های قبل این بار هیچ دارو و درمان و تغذیهای افاقه نمیکرد. فقط میتوانستم مایعات بخورم. همه جای بدنم، هر زخمی که از قبل داشتم، جای بخیه ها و عملها سیاه شده بود. پاهایم چنان درد و سوزشی داشت که پدرم درمی آمد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣8⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 585 تحمل میکردم که آه و ناله نکنم اما دیگر نیرویی برای ادامه این مبارزه هفت ساله با درد و زخم برایم نمانده بود. مادرم هر شب پاهایم را با روغن زیتون و داروی گیاهی ماساژ میداد، با روسری پشمی میبست و گرم میکرد. سعی میکرد زخم هایم را ماساژ دهد و گرم نگه دارد تا جریان خون بهتر شود. هر روز دکتری از طرف بنیاد شهید می آمد و به تزریقات و حال و روزم میرسید. زحمتی که آن روزها مادر و همسرم برایم کشیدند، بی اندازه بود. در این مدت بچه ها از مرخصی برگشته و به عملیات بیتالمقدس 2 در کوهستان ماووت رفته بودند. وقتی برگشتند هنوز از رختخواب بلند نشده بودم! ناراحت بودم که در این عملیات غایب بودم، به سعید پیمانفر، رحیم باغبان، حسن حسین زاده و عده ای دیگر که به دیدنم می آمدند میگفتم: «خوش به حالتان! مصیبتش را ما کشیدیم عملیاتش را شما دیدید!» بچه ها میگفتند برف کمتر شده بود. در آن عملیات دوستان عزیزی هم به شهادت رسیده بودند اما شهادت آقا جلال زاهدی بیش از همه دلم را سوزاند؛ دوست و همرزم قدیمی ام که یادش همیشه بر خاطراتم از جنگ سایه میاندازد. بچه ها از زخمی شدن «میرحاجی همایون» هم میگفتند و میخندیدیم. میگفتند سید همایون با تیر و ترکش از ناحیه چشم و سر مجروح شده بود او را سوار قاطر کرده بودند که عقب بیاورند. خمپاره ای نزدیک قاطر افتاده و ترکش به قاطر بینوا خورده و قاطر هم روی سید همایون افتاده بود! بچه ها میبینند قاطری دارد جان میدهد، می آیند با تیر خلاصش کنند میبینند یک نفر زیر قاطر مانده که همین همایون خودمان بوده که او هم چشمش را از دست داد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷4🌷9🌷12🌷13🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 263 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_اکبر‌_شهریاری ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
پر کن از باده ی چشمت قدح صبح مرا... خود بگو من ز تـــــو سرمست شوم یا خورشید ؟! #شهید_هادی_جعفری #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊