eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
21 تیرماه، سال‌روز قیام خونین #مسجد_گوهرشاد، در دفاع از #عفاف و مقابلہ با ڪشف حجاب رژیم سفاک پهلوی، گرامے باد.🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شـ‌هدا ‌ 🌷شب #اعزام، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ 🌷طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ 🌷موقع نماز صبح، از خواب #پرید. نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او #خوشحال بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. 🌷مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه #دمغ بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. 🌷من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... ✍ به روایت همسر بزرگوار شهید #شهید_محسن_حججی🌷 #سالرروز_ولادت ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
✧✦•﷽‌ ✧✦• سلام همسنگری های عزیز... خواهر یکی از خادمین سنگر شهدا بیمار هست وحالش مساعد نیست التماس دعا داره...برای سلامتیشون ختم ذکر و گرفتیم هدیه میکنیم به روح .ان شاء الله که به حق ۳ساله امام حسین ع شفای عاجل پیدا کنه..لطفا تعداد ذکر های خودتون به ای دی زیر بفرستید... @FF8141 تا الان ذکرختم شده 1210 امن یجیب 210 ایت الکرسی التماس دعا🌹🌹
در پی یک #معجزه بودند تا زندگی شان را دگرگون سازد به جبهه رفتند.. حالا سالهاست که مردم به یکدیگر میگویند؛#معجزه میکنند از #شهدا #معجزه بخواهیم چون آنها جایگاه رفیعی داند... #شهدا_گاهی_نگاهی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید #حبیب_الله_جوانمردے سن شهادت: 16 سال اهل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ۲۲ دفن شهید 🍃فردای شهادت حبیب الله رفتیم بیمارستان جنازه اش را تحویل بگیریم. گفتند دیشب ساواک جنازه را بردند. مستقیم رفتیم قبرستان. از مسئول آنجا پرسیدیم کسی را به تازگی اینجا دفن کردند. گفت: نه، من چیزی نمی دانم. نمی دانستیم چه کنیم. خواهر شهید رفت داخل غسال خانه. یکدفعه چشمش خورد به لباسهای خونین حبیب الله. رفتیم پیش غسال قبرستان. اول خودش را زد به اینکه من خبر ندارم و چیزی نمی دانم. پسرش به پدرش تشر زد که راستش را بگو. محاله که تو ندانی. غسال گفت اگه جایش را نشانتان بدهم. ساواک مرا می کشد. بالاخره محل دفن را نشانمان داد. 🍃باور نمی کردیم داخل آن قبر حبیب الله باشد. آنها روی قبر را حسابی خاک مالی کرده بودند تا چیزی مشخص نباشد. قبر را شکافتیم و حبیب الله را آوردیم در جایی که هم اکنون قبرش هست دفن کردیم. پدرش مثل ابر بهاری اشک می ریخت می گفت خدایا خودت دادی، خودت گرفتی. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 142 الی 143 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
سنگرشهدا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید #حبیب_الله_جوانمردے سن شهادت: 16 سال اهل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ۲۳ قاتل شهید 🍃قاتل حبیب الله، همسایه مان بود. او از فعالیت ها، مبارزات و تظاهرات حبیب الله خبر داشت. برای همین هم حبیب الله را در خون خودش غلطاند. حساب کنید من و مادرش باید هر روز قاتل فرزندمان را در کوچه می دیدیم و هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. نمی خوام تشبیه کنم. اما آدم بی اختیار یاد مولا امیرالمومنین (ع) می افتاد که هر روز قاتل همسرش را می دید و هیچ نمی توانست بکند. 🍃چند وقتی از این جریان گذشت تا اینکه جوانان انقلابی شهر «ه.م» قاتل حبیب الله را به قصد کُشت زدند و مجروحش کردند. او را به بیمارستان بردند. بعد از آن شهربانی انگشت اتهام را به سمت خانواده ما برد و من و دامادمان را زندان انداخت. حتی مرا به درختی در شهربانی بستند و کتک می زدند. خانواده ام گوسفندی نذر کردند که بلایی سر «ه.م» قاتل پسرمان نیاید. چون معلوم نبود ساواک بعدش چه بلایی سرمان می آورد. چند وقت بعد اقوام آمدند و گفتند بیا برو از قاتل پسرت عذرخواهی کن تا او رضایت بدهد و شما آزاد شوید. راهی نداشتم. رفتم از کسی که پسرم را در خون خودش غلطانده بود عذرخواهی کردم. حتی آنها بخاطر شلیک تیر به سوی حبیب الله، شهربانی از ما هزار تومان حق گلوله گرفت. بعد از آن هم هر وقت در شهر تظاهراتی میشد. ما را دستگیر می کردند و می گفتند هر چی هست زیر سر شماست. دیگر مرگ برایم یه منجی شده بود. 🍃پس از انقلاب تعدادی از قاتلان شهدای انقلاب و همین «ه.م» را اعدام کردند. پدرمان می گفت: اگر «ه.م» پس از قطعی شدن حکم اعدامش، حتی یک معذرت خواهی هم می کرد، به خدا می بخشیدمش. اما او تا آخرین لحظه ی آخر عمرش به شهید کردن برادرمان افتخار می کرد. حتی شب اعدام، تمام قاتلان و جنایتکاران رژیم، همه شان به ظاهر هم که شد گفتند می خواهیم نماز بخوانیم. اما تنها کسی که نمار نخواند همین «ه.م» بود. انگار که دل سنگ ترین فرد، مامور به شهادت رساندن حبیب الله شده بود! 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 144 الی 146 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
سنگرشهدا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید #حبیب_الله_جوانمردے سن شهادت: 16 سال اهل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ۲۴ سیب سرخ 🍃یکدفعه با اقوام و آشنایان که از سر مزار حبیب الله بر می گشتیم. داخل کوچه «ه.م» و چند نفر از دور بری هاش همراهش بودند. یکدفعه همگی چشم در چشم شدیم. مادر حبیب الله بهش گفت: فلانی با کدوم دست تونستی حبیب الله من را بزنی؟ او هم دست راستش را با قلدری برد بالا و گفت با همین دست. او در جواب بقیه حرف‌های مادر حبیب الله، با عصبانیت فحش و دشنام داد. آن مردان قوی هیکل به زنان حمله کردند. یکی از اطرافیان «ه.م» دست یکی از برادران حبیب الله را گرفت و گفت این را هم می بریم می کُشیم. 🍃من در حالی که پنج ماهه باردار بودم، رفتم جلو و در آن دعوا، دست پسرخاله ام را گرفتم و نجاتش دادم. یکدفعه در همین حین یکی از مردها مشتش را به کمرم کوبید که حس کردم تبری بر کمرم فرود آمد. چشمام سیاهی رفت و بی حال شدم. حالم شب بدتر شد. رفتم دکتر ، بچه ام سقط شد. ناراحت شدیم. به حبیب الله تو دلم گفتم بخاطر تو، بچه ام را ازم گرفتند. بعد از آن هم یکی دوبار باردار شدم اما بچه برایم نمی ماند. 🍃تا اینکه یه شب شوهرم خواب دید: «رفته بالای سر قبر حبیب الله، یکدفعه قبر باز شده و شوهرم بی اختیار به درون قبر می رود. توی قبر حبیب الله را می بیند. حبیب الله به شوهرم می گوید جلو بیا تا جایم را در آن دنیا برایت نشان بدهم. همان طور که داشته توی قبرش می رفته، دور تا دورش باغ و بوستان و چشمه و میوه و... بوده است. شوهرم می گفت با دو چشم خودم بهشت را دیدم و صحنه هایش آنقدر عجیب و شگفت آور بود که زبانم بند آمده بود. بعد حبیب الله سیب سرخی به شوهرم می دهد و می گوید نصفش را تو بخور و نصفش را همسرت. بعد از قبر با هم خارج می شوند. چون شب بوده است، حبیب الله شوهرم را با اسب سفیدی تا نزدیکی مقبره آیت الله مرتضوی می آورد.» چند ماهی گذشت. باردار شدم و چندین ماه بعدش هم بچه ام بدنیا آمد. آن موقع تعبیر آن سیب سرخ را که هدیه ی حبیب الله بود فهمیدم. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 151 الی 153 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷13🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 337 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_مجید_قربانخانی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
مردان حقيقت ڪہ بہ حق پيوستند از #دام_تعلقات دنيارستنـد.. چشمے بہ تماشاے جهــــان بگشودند ديدند،ڪہ ديدنے نـــدارد،بستـــند... #شهید_سید_علیرضا_مصطفوی #صبحتون_شهدایی 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
من به ترکشهای چشمان تو عادت کرده ام بی محابا میزنم اینگونه بر میدان مین #شهید_ابراهیم_هادی❤️ #شهید_هادی‌_ذوالفقاری🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊