eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
234 دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
35.7هزار ویدیو
372 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی. پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم: + بالاخره چه کار میکنی؟ _ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن، روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت. ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه یا نامه می فرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد. هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم. از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب می گوید “دارم می روم ” شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده. صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم. خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای “عیال، عیاااااال” گفتن ایوب به خودم آمدم. تمام بدنش باندپیچی بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند. + چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟ _ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو.. شیمیایی شده بود با مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان آمپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتاً نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس می کشید. گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای ایوب فرقی نمی کرد. او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت. نفس های ثانیه ای ایوب جزئی از زندگیمان شده بود. تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست تاول های ریز و درشت می زند. دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی خارش تاول ها بیشتر شده بود. صورتش زخم می شد و از زخم ها خون می آمد. ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند. وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود. گفت: “مردم چه ظاهر بین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟” ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯
‏در آشپزخانه کار میکرد؛ یک روز در آشپزخانه دستش سوخت. سوختگی اش هم خیلی عمیق بود. بچه ها بهش گفتند: "امید! دیگه از فردا نمی خواد بیای آشپز خونه اذیت میشی آب میریزه رو زخمت بدتر میشه" یکی از رفقاش تعریف میکرد می گفت: تا این را بهش گفتم خنده ای کرد و گفت:«فدا سر حضرت رقیه!» خیلی به حضرت رقیه سلام الله علیها ارادت داشت... در روضه ها آتش گرفت و امید اکبری سوخت.. عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شبه یلدا شده ورد زبونش تو ذاکری و مداحی بود... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حبُ الحُسینْ وسیلةِ السُعدا... عکس و کلیپ عزاداری رزمندگان و شهدا 💔 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯
🌷 🌷 ! 🌷اواخر عمرش همیشه جبهه بود و ما هم احوالش را از مادرش می‌پرسیدیم. بعد از صحبت در رابطه با جبهه، مادرش می‌گفت: صمد جان می‌گفت می‌خواهم برايت خاک کربلا را بیاورم. به ايشان می‌گفتم پسرجان شما کجا و کربلا کجا؟ مگر می‌شود توی این جنگ بروی برايم خاک کربلا بیاوری؟ اما شهيد صمد خیلی جدی به من قول داد كه خاک کربلا را برايم بیاورد. مادرش می‌گفت دوستاش به من می‌گفتن صمد بعضی وقت‌ها در خاک عراق می‌رود و زیارت امام حسین (ع) هم رفته است، اما خودش چیزی بهم نمی‌گفت. آيا شما هم خاک را در دست های شهید عزیز می بینید؟ همین‌قدر می‌دانم که.... 🌷همین‌قدر می‌دانم که جنازه شهید عزیز چند شبانه روز توی آب بود و این را هم دیدم که همسر شهید صمد و مادرش آن روز که جنازه شهید را آوردند با دستمالی خاک کربلای ایران را که با خون خودش رنگین شد (خاک شهادتگاه شهید) را از دستش پاک می‌کردند و به‌عنوان خاک کربلا و سوغات شهید آن را نگهداری نمودند و مادرش ندبه می‌کرد که می‌دانستم که صمد من به عهدش وفا می‌کند و به من قول خاک کربلا را داده و با خاک کربلا جنازه‌اش آمده. راستی می‌دانید که این شعار تحقق عینی داشته که: این گل پر پر از کجا آمده، از سفر کربُبلا آمده.... برای شما جای تعجب نیست که چگونه ممکن است در آب‌های مواج رودخانه بعد از چندین روز مشتی خاک در دست شهید حفظ شود؟!! ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 امام‌علی علیه‌السلام: اى مردم! الآن،الآن زمان را دريابيد، پيش از آن كه پشيمان شويد و پيش از آن كه هر كسى بگويد: اى دريغا! كه در كار خدا كوتاهى کردم. 📗میزان‌الحکمه؛قسمت۱۳۶۹،ح۵
| 💢 درخواست توفیق، بدون تلاش! 💎امام رضا علیه السلام : «هر کس از خداوند، توفیق بطلبد ولی تلاش نکند، خودش را مسخره کرده است.» «مَن سَألَ اللهَ التَّوفیقَ وَ لَم یَجتَهِد، فَقَدِ استَهزَءَ بِنَفسِهِ؛» . تحف العقول ، ص۲۸۲ ✧ از رایج ترین دعاهای روزمره ی ما درباره ی یکدیگر، آرزوی موفقیّت است. توفیق، یعنی هماهنگ سازی همه ی علل و عوامل و اسباب برای رسیدن به مقصود و برطرف شدن موانع کار. وقتی به کسی می گوییم: خدا توفیقت دهد؛ یعنی اسباب رسیدن به هدف را فراهم آورد. یکی از نامهای خدا «موفِّق» است؛ توفیق دهنده. ▫️ از زبان حضرت شعیب آمده است: «و ما توفیقی اِلاّ باِلله»(۱)، توفیق من جز به کمک خدا و یاری او نیست. این همه را گفتیم، تا بگوییم وقتی از خداوند توفیق در راهی و برای هدفی را می طلبیم، باید خودمان هم در آن راه بکوشیم تا خداوند هم عوامل رسیدن به هدف را برایمان فراهم سازد: از تو حرکت، از خدا برکت. 🚩 درخواست توفیق از خدا، بدون تلاش به جایی نمی رسد و به تعبیر امام، چنین کسی خودش را مسخره کرده است؛ مثل آن که کسی از خدا روزی بخواهد، ولی هیچ تلاشی برای معیشت نکند. یا غلبه ی بر دشمنان و نصرت الهی را بخواهد، ولی پای در میدان جهاد و مبارزه نگذارد، ... خداوند فرموده است: آنان که در راه ما جهاد و تلاش می کنند، ما هم راه های خود را به آنها نشان می دهیم: «الَّذینَ جاهدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(۲). پس دعا را با تلاش و کوشش همراه سازیم. ا - - - - - ۱. هود(۱۱)، آیه ۸۸. ۲. عنکبوت (۲۹)، آیه ۶۹. 📗حکمت های رضوی ، جواد محدثی