فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از چوب کمتریم....😔
استاد علی صفائی حائری
#عید_نوروز_1403_مبارکباد💐
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
💯ماهگرفتگی امشب را از دست ندهید
🔹دوشنبه، ۶ فروردین ۱۴۰۳ حوالی ساعت ۰۴:۵۳ صبح شاهد یک ماهگرفتگی نیمسایهای هستیم که تا حدود ساعت ۰۹:۳۲ صبح ادامه دارد.
🔹ماهگرفتگی (خسوف) زمانی رخ میدهد که زمین مابین ماه و خورشید قرار میگیرد و مانع رسیدن نور خورشید به ماه میشود. پس نور خورشید به زمین میتابد و سایه زمین روی ماه میافتد.
🔹ماهگرفتگی به سه نوع کلی، جزئی و نیمسایهای دستهبندی میشود. در ماه گرفتگی نیمسایهای که تا ساعاتی دیگر شاهد آن هستیم، ماه در نیمسایه زمین قرار میگیرد، درخشندگی آن کاهش مییابد و سطح آن به رنگ خاکستری دیده میشود.
قیمت دلار سر افزایش دارد؟
🔹قیمت دلار که در آخرین روزهای معاملاتی سال گذشته در کریدور ششم بسته شده بود، در معاملات پشت خطی نخستین روز معاملاتی سال جدید در این مسیر پیشروی کرد. این در حالیست که بازار ارز هنوز معاملات نقدی جدی و قابل اعتنایی به خود ندیده و به نظر میرسد این روند افزایشی بیشتر، فضاسازی افزایشیهای بازار باشد.
💢مدارس تبریز و جلفا، پرمسافرترین مراکز اسکان نوروزی فرهنگیان در آذربایجانشرقی
▫️با آغاز سال نو و دور اول سفرهای نوروزی، ۷۸ مدرسه در استان آذربایجان شرقی برای پذیرش مهمانان نوروزی فرهنگی آماده شده بود که بر همین اساس، مراکز اسکان نوروزی فرهنگیان شهرستانهای تبریز و جلفا به ترتیب پرمسافرترین مراکز استان شدند.
جزئیات جدید از زمینخواری در حوزه علمیه ازگل /باغ ۱۰۰۰ میلیارد تومانی ۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان فروخته شد /این مبلغ نقدا تحویل چه کسی شده است
🔹یک مورد جالب و عجیب در سند محضری انتقال مالکیت باغ ازگل از طرف حوزه علمیه امام خمینی به موسسه تحت مالکیت کاظم صدیقی و پسران مربوط به قیمت معامله و نحوه پرداخت آن است که ۴ نکته دارد:
🔹۱ - در حالی که برآورد می شود باغ ۴۲۰۰ متری ازگل حدود ۱۰۰۰ میلیارد تومان ارزش داشته باشد، طبق سند منتشر شده، این باغ به قیمت ۶۶.۴۴۶.۴۲۴.۰۰۰ ریال (حدود ۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان) فروخته شده است که با این پول حتی نمی توان یک آپارتمان ۵۰ متری نوساز در ازگل خرید. در واقع هر متر مربع از این باغ، تنها یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان فروخته شده است؛ ۱۵۰ برابر زیر قیمت!
🔹۲ - در سند انتقال باغ صراحتاً نوشته اند کل این مبلغ نقداً تسلیم فروشنده شده است. یعنی جواد عزیزی و محمدمهدی صدیقی( فرزند کاظم صدیقی) این مبلغ را نقداً به فروشنده یعنی کاظم صدیقی پرداخت کرده اند./ عصرایران
آقای کاظم صدیقی! چگونه با جاعل محترم رفتید محضر و سند انتقال باغ را «با هم» امضا کردید؟! /اگر کسی واقعا دنبال واقعیت باشد، همین سند کفایت می کند
🔹اگر آقای صدیقی مدعی است که در جریان سوء استفاده جواد عزیزی و جعل امضای خودش و بقیه شرکا قرار گرفته و در تاریخ ۴ آذر هم برای این کارمجمع عمومی هم تشکیل داده اند، چرا درست ۱۵ روز از تاریخ ادعایی، پا شده و با همان کسی که به ادعای خودش سوء استفاده و جعل کرده، به محضر رفته و با او و پسرش به عنوان مدیران موسسه پیروان اندیشه های قائم، معامله کرده و باغ را به موسسه منتقل کرده است؟/ عصرایران
🔴حماس: بدون توقف جنگ و محاصره، خبری از مبادله اسرا نخواهد بود
🔹یکی از رهبران حماس در گفتگو با الجزیره تاکید کرد که ادعاهای مطرح شده در رسانههای اسرائیلی پیرامون امتیازدهی و راهحلهای میانه ارائه شده به حماس، تبلیغاتی پوچ و بی اساس است.
🔹وی عنوان کرد که هدف از تبلیغات و ادعاهای دشمن صهیونیستی سرپوش گذاشتن بر سرسختی این رژیم و شانه خالی کردن از مسئولیت مانعتراشی بر سر راه توافق در مقابل خانوادههای اسرای اسرائیلی است.
🔹این رهبر حماس بیان کرد که ما موضع خود را توضیح دادیم و از آن عقب نمینشینیم و با وجود ادامه جنگ و جنایات و محاصره، مبادله اسرا در کار نخواهد بود.
💢 #نبرد_پایانی
✍خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت چهارم _ آنسوی دجله
🖌...در زیر بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا شتابان و سراسیمه عرض نخلستان را طی کرده و از کنار دیواره رودخانه به راه خود ادامه دادیم تا اینکه بعد از مدتی پیاده روی ، نفس زنان و عرق ریزان وارد یک خندق بسیار بزرگ و طویل شدیم که دارای دیواره های بلند و چندمتری بود. خندق چنان عمق و وسعتی داشت که عراقیها چند دستگاه تانک دورزن در داخلش مستقر و مشغول زدن عقبه بودند که دیشب در حین عملیات غافلگیر و کاملاً سالم به دست رزمندگان افتاده بودند. به کنار تانکها رسیده و فرمان توقف صادر و همه در کنار دیواره های بلند خندق مشغول استراحت شدیم. چند رزمنده خاک آلوده در حال انتقال تعدادی اسیر سالم و مجروح به عقبه بودند. برخاسته و با سلام ، از اوضاع خط و میدان نبرد پرسیدم. رزمنده ای که جلوی همه حرکت می کرد. شاد و خندان گفت: بچهها ، عراقیها را تار و مار کرده و به اتوبان رسیدهاند و برای تثبیت خط ، فقط به مهمات و نیروی کمکی نیاز دارند. حرف هاش خیلی دل گرم کننده و روحیه بخش بود و حس و حال خوبی را هم به وجود خسته ام بخشید. اما رزمنده ایی که آخر ستون زخمی و لنگان لنگان راه می رفت . همینکه به کنارم رسید. خیلی هراسان و وحشت زده گفت: تا وقت هست و دیر نشده سریع برگردید! اون جلو ، فقط مرگ و اسارت است! عراقیها بقدری تانک و نیرو وارد منطقه کردند که تا ساعتی دیگر همه جا را به خاک و خون می کشند! در عرض چند لحظه دو حرف کاملاً متناقض و متفاوت شنیدم و طوری سردرگم و گیج شدم که اصلأ نفهمیدم باید کدام یک از این حرفها را باور کنم.
دیواره های بلند خندق ، جان پناهی امن و ایمن بودند و خیالمان از شر انفجارات و تیر و ترکش ها کاملاً آسوده بود و برای همین هم رزمندگان با خیال راحت گروه گروه کنار هم نشسته و مشغول گپ و گفت بودند. در کنار همرزمان دلاور برادران پاسدار احد اسکندری و خلیل آهومند و رضا رسولی و مهدی حیدری نشسته و مشغول گفتگو بودیم که ناگهان سر و کله هلیکوپترهای عراقی بالای سر خندق پیدا شد و با رگبار مسلسل و راکت شروع به زدن داخل خندق کردند و در عرض چند دقیقه بقدری گلوله و راکت و موشک بر سرمان ریختند که همه جای خندق را دود و آتش و خاکستر فراگرفت و دوباره ترکش های ریز و درشت شروع به زوزه کشیدن کردند.
از شر تیر و ترکش ها به دیواره خندق چسبیده و پناه گرفته بودیم که یکدفعه سردار میرزاعلی رستمخانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا به همراه چند بیسیم چی و جمعی از یارانش شتابان از سمت خط رسیده و مشغول صحبت با برادر تاران فرمانده گردان شدند. طولی هم نکشید که برادر احد اسکندری پیک دلاور گردان را فرا خواندند. احد هم با شنیدن دستور، سراسیمه برخاست که برود سمت فرماندهان که ناگهان مثال یک تیکه چوپ خشک کف زمین افتاده و دیگر تکون نخورد.
همگی بالای سرش جمع شده و هر کدام از طرفی صدایش زده و تکانش دادیم. اما هیچ عکسالعمل و واکنشی نشان نداد. بیشتر نگران شده و شروع به وارسی هیکلش کردیم تا شاید زخم و جراحتی در بدنش پیدا کنیم. اما هرچه گشتیم ، هیچی پیدا نشد! واقعاً صحنه عجیب و غریبی بود! نه قطره ای خون !؟ نه جای زخمی !؟ نه آخی !؟ نه اوخی !؟ همه مات و مبهوت پیکر بی جان احد را نگاه می کردیم که یکی از بچهها کلاه سیاه رنگ احد را از سرش برداشت و با تعجب دیدیم که یک قطره خون سرخ و بسیار کوچولو از سمت راست سرش بیرون زده! اصلاً باور کردنی نبود اما همان زخم کوچک باعث شهادتش شده و احد بدون اینکه کسی متوجه شود. خیلی آروم و بیصدا تا محضر دوست پرواز نموده بود. حیران و گریان دور پیکر پاک شهید اسکندری نشسته بودیم که فرمان حرکت صادر و رزمندگان کم کم شروع به حرکت کردند.
پاسدار شهید احد اسکندری از جمله عاشقان و دلباختگان مخلص و جانبرکف حضرت امام (ره) بود که عمر و جوانی اش را وقف اسلام نموده و شبانه و روز برای حراست و پاسداری از نهال نوپای انقلاب اسلامی تلاش و فداکاری میکرد! شهید اسکندری آنچنان شیفته خدمت و جانفشانی در راه اسلام و انقلاب بود که درست چند روز بعد مراسم ازدواج ، همسر نوعروس اش را تنها گذاشته و روانه جبهه شده بود.او جوانی زیبا و خوش هیکل و بلند قامت با قلبی نترس و شجاع بود که در هیچ کاری کم نمی آورد و در چند روزه ماموریت گردان ، بقدری شجاعت و مردانگی از خودش نشان داده بود که واقعا شیفته مرام و کردارش شده بودم. اما افسوس و هزاران افسوس که دیگر مجال و فرصتی برای رفاقت و دوستی باقی نمانده بود و احد راضی و خشنود تا بارگاه دوست پرواز نموده بود...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~🪴🌸~
شهید ابراهیم هادی میگفت :
طوری زندگی و رفاقت کن
که احترامت رو داشته باشند.👌
بی دلیل از کسی چیزی نخواه.
عزّت نفس داشته باش!🙂
#شهید_ابراهیم_هادی🕊