eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
233 دنبال‌کننده
35.8هزار عکس
35.6هزار ویدیو
371 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚برشی از 📗صندوقچه گل رز 🌹شهید ابوالفضل راه چمنی 🟣اهمّیّت ویژه به نماز اول وقت ✨عازم شهرستان سبزوار بودیم. حدود نیم‌ساعت مانده بود به مقصد برسیم که صدای اذان به صدا درآمد. داداش ابوالفضل گفت: «یک مسجد این نزدیکی‌ها هست، ماشین را نگهداریم و نمازمان را بخوانیم.» 💜گفتم: ابوالفضل نیم‌ساعت دیگه نمانده تا برسیم مقصد، می‌رویم لباس‌هایمان را عوض می‌کنیم، نفسی تازه می‌کنیم و با خیال راحت نمازمان را می‌خوانیم. ✨ابوالفضل گفت: «نه! نماز اول وقت یک چیز دیگه است. اگر شما نمی‌خواهید بخوانید، اشکالی ندارد اما من می‌خواهم نمازم را اول وقت بخوانم. 💜توی مسیر یک مسجد خیلی زیبایی بود. در محلی بنام «جاجرم» نگه داشتیم. ماشین را توی سایه پارک کردیم؛ وضو گرفتیم و نمازمان را خواندیم. واقعا لذت بردم و خستگی از تنم برطرف شد. ✨می‌گفت مگر نه این است که مولایمان امام حسین علیه‌السلام در وسط جنگ و خونریزی نمازش را اول وقت برپا کرد! 🎙راوے: برادر شهید 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
باید رفت به قربان آن مُنحنی لبت وقتی که می خندی ... 🌷شهید سردار حسن ترک🌷 شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲ عملیات والفجر۸ 📎🌺
💌 💠شهید مدافع‌حرم حجت اسدی همسر شهید نقل می‌کنند: بارها دست عنایت امام زمان(عج) را در زندگی‌مان شاهد بودم💚 یکبار در نزدیکی قزوین، ماشین‌مان خــــراب شد🚙 و ما تقریباً شش‌هزار تومان همراه‌مان بود اگرچه به شهید دلداری می‌دادم اما استرس داشتم که مبادا هزینه تعمیر بیشتر شود😨 ناگهـــان چشمم به حلقه ازدواجم افتاد💍 در دل گفتم: اگر بیشتر شد، این را گرو می‌گذاریم و بعد پرداخت می‌کنیم امــــا.... تعمیــــرکار⚙ پس از اتمام کارش گفت هزینه شش‌هزار تومان می شود!😎 نه یک ریال کمتر، نه یک ریال بیشتر✌️🏻 اینها نبود مگر در نتیجه اخــــلاص💚 و ارتبــــاط شهید بزرگوار با اهــــل‌بیــــت علیهم‌السلام🤍
💜 همسر شهید← ☀️اهواز بود که تلفن زد 📞دیدار با امام خمینی(ره) داریم؛ شما هم می‌آئید؟ گفتم:از خدامه و شبانه با بچه‌ها به سمت تهران رفتیم برای دیدار با امام(ره)؛ بعضی از رزمنده‌ها کارت ملاقات حضوری داشتند.وقتی رسیدیم حسن آقا کارت  را به من دادند و گفتند: شما به جای من برو‼️ گفتم:نه شما اینقدر دوست داری و علاقه داری! چون هر وقت اسم امام خمینی(ره) می‌آمد چشمانش پراشک می‌شد. گفت: نه این حق شماست؛ در این چند سال در بدترین شرایط زندگی کردی؛ فقط گفت: به امام بگو همسرم بیرون است و گفتند *التماس دعا*؛ زهرا دختر کوچکم 4 ماه بود؛ وقتی رفتم امام روی سر زهرا دستی کشیدند.گفتم :همسرم بیرون هستند و گفتند التماس دعا و آنجا امام فرمودند: *حاجتشان روا*. برگشتم حسن آقا گفت :امام چیزی نگفتند⁉️ گفتم: فرمودند حاجتشان روا. حالا حاجت شما چی بود؟ گفت : *شهادت* 💔سه‌شنبه هفته بعد خبر شهادت حسن آقا را به من دادند.🕊 ْ 💐
✅ شهید سعید طوقانی 🥀بسم رب الشهدا و الصدیقین🥀 پهلوان شهید سعید طوقانی ۱ پسر بچه ای که در شش سالگی بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود کرد، بازوبندی که خیلی ها آرزو داشتند با آن فقط یکبار هم که شده عکس یادگاری بگیرند، رکورد دار چرخ ورزش باستانی بود، ۳۰۰دور را در سه دقیقه چرخیده بود. در زمستان۱۳۶۳ با اینکه مریضی سخت کلیه داشت، از بیمارستان فرار کرد و خود را به عملیات بدر رساند، وقتی در شرق دجله پیک گردان میثم بود، گلوله دوشکای دشمن شکمش را پاره کرد و او مظلومانه خود را از دسته نیروها جدا کرد و به گوشه ای رفت تا کسی نفهمد سعید طوقانی معروف به شهادت رسیده است، او مراد و محبوب گردان میثم بود. سعید طوقانی در قبل از انقلاب مشهورتر بود تا بعد از انقلاب، هر روز عکس و خبرش در روی جلد روزنامه ها و مجلات چاپ می شد، خیلی ها آرزو داشتند او را از نزدیک ببینند ولی او پشت پا به تمام اینها زد و گمنامی را انتخاب کرد، وقتی چند روز بعد از شهادتش تلویزیون خبر شهادت او را اعلام کرد. ْ 💐
🌨 🗓امروز ۲ اسفند ‌۱۴۰۰ مصادف با سالروز: 🦋 ولادت شهید ابوالفضل راه چمنی 🌹شهادت شهید حجت اسدی 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🎈اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد
و محسن نصیری ، برادران دو قلوی🍃⚘🍃⚘🍃شهید دفاع مقدس هستند که در روز متولد و در عملیات و در روز به رسیدند.@saqqah
برادران شهید🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃 علی برادر دوقلوهادر ٣۰ دی ماه ۶۵ و قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به رسیدند. در سالروز برادرشهیدشان علی ، شهید شدند. معرفی#۳ برادر شهید به روایت از خواهرگرامی شان: مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچه‌ها کشیدند و اش شهادت علی ، و شد. ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب‌ و کار به تهران آمد و در کابینت‌ سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانواده ی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند. پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعد‌ها که مغازه ی لبنیات و ماست‌ بندی رو راه‌ اندازی کرد همه ی بچه‌ها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک می‌کردند. در زمان جنگ هم که و پدر یکی بعد از دیگری راهی شدند. ما به کمک مادر می‌رفتیم تا دست‌ تنها نماند.@saqqah
علی قبل جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی (ره) از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمی‌ دانیم کجا رفته است و اطلاعی ازش نداریم.😔 می‌ ترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد. علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به رسید.😔 علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقه‌اش خورده بود. همزمان با محمد علی در بود. پدر که متوجه برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر محمد علی را دادند.😔 محمد علی گذشت بود. می‌گفت : اگر از کسی دلگیرید کنید. هر زمانی که می‌ خواست به منطقه برود همه ی خواهر‌ها و برادر‌ها را دور هم جمع می‌کرد و یک ولیمه برای خداحافظی می‌ داد و از همه حلالیت می‌ طلبید.😔@saqqah