فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انتظار میکشد
🔻انتظار کشیدن سخت است 😭
@sarafrazan406
‼️گفتن بسم الله و عدم تعیین سوره
🔷س 1070: کسی که از ابتدا و یا بر حسب عادت قصد خواندن سوره فاتحه و اخلاص را داشت و «بسم الله الرحمن الرحیم» را گفت، ولی سهواً سوره را تعیین نکرد، آیا باید از اول، سوره معیّنی را قصد نماید، و بعد «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت کند؟
✅ج: اعاده «بسم الله الرحمن الرحیم» واجب نیست، بلکه می تواند برای خواندن هر سوره ای به آن اکتفا کند.
#احکام_قرائت
#خواندن_سوره
#بسم
من وخدا شماهمه:
🌙🔴🌍 #عاقبت_بخیری_یعنی_این:👇🏻
یکی از محافظای حضرت آقا میگفت:
یه ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ایشون ﺑﻪ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍ ﮐﻮهپیماییﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩن...
ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ میکنن ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻭﺿﻊ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺩاشتن...
که به یکباره با ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺎ مواجه میشن ﻭ ﻓﺮﺻﺖ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻭﺿﻊ ﻇﺎﻫﺮیشونو هم ﻧﺪﺍشتن...
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭشون ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪن...😰
"خدا وکیلی ترسم داره هاااا...😱
یهو تو اون شرایط...
ببینی رهبر مملکتت روبروت سبز شده...
وااای....سکته میکنی...!!!😪
میشد فکرشونو بخونی...
آرهههه... ﺍﻵنه که ﺁﻗﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮیشونو بده و واویللاااااا...😫
ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﺼﻮﺭشونﺁﻗﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﮔﺮﻣﯽ باهاشون کردن و پرسیدن:
"ﺷﻤﺎ ﺯﻥﻭ ﺷﻮﻫﺮید؟"☺️
( ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﯽ ﺩونستن حقیقت ماجرا رو...)
ﭘﺴﺮه ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﻠﻖ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺁﻗﺎ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ، ﻭﺍقعیتو گفت:
"راستش نه آقااا...ما با هم ﺩﻭستیم!!!"😓
ﺁﻗﺎ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﺭﺯﺵ ﻭ ﻣﺰﺍﯾﺎش براشون گفتن...
ﺑﻌﺪش ﻓﺮﻣﻮﺩن:
"ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺻﯿﻐﻪ ﻣﺤﺮﻣﯿﺘﯽ ﻫﻢ بین ﺷﻤﺎ دوتا ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ بشه ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ کنید...."😇
بهشون پیشنهاد دادن:
"اگه دوست داشتید،ﻓﻼﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﯿﺎید،ﻣﻦ ﻫﻢ ﺁﻣﺎﺩگیشو ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪﺷﺨﺼﺎً ﺧﻄﺒﻪ ﻋﻘﺪتونو بخونم..."
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩن و رفتن...🚶🏻
ﻃﺒﻖ ﻗﺮﺍﺭ،همون روزی که آقا فرموده بودن...
ﻫﻤﺮﺍﻩ خونواده هاشون رسیدن محضر ایشون...😍
ﺁﻗﺎ ﻫﻢ ﺧﻄﺒﻪ ﻋﻘﺪشونو ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩن...
ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﯾﻤﺎﻧﻪ ای که آقا اون روز ،تو اون لحظه حساس از خودشون نشون دادن...
ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪگی این دوتا جوون عوض شد..
ﺩﺧﺘﺮﻏﯿﺮ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺑﻪ یه ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻫﻢ ﺑﻪ یه ﺟﻮوﻥ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﺪﻧﺪ...📿
📚(ﻧﺸﺮﯾﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ،ﺷﻤﺎﺭﻩ ۳،ﺹ۱۷)
❌لطفا نشر دهید
@sarafrazan406
حضور حضرت زهرا سلام الله علیها در عروسی شهید ردانی پور
طلبه شهید مصطفی ردانی پور (شهید مدافع حرم)، برای عروسی اش علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها می اندازد ، شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده ، شهید ردانی پور به ایشان می گوید:
خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم.
حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند:
«اقا مصطفی ! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟❣
@sarafrazan406
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا قرائتی بدحجاب میشود ...😄
@sarafrazan406
گاهی در توجیه کارها میگیم:
اکثر مردم همین کار را میکنند...
ولی اگر به کلمه ی "اکثرالناس" در قرآن نگاه بکنیم میبینیم:
اکثر الناس لایعلمون (نمیدانند)
اکثر الناس لایشکرون (شکرگذاری نمیکنند)
اکثر الناس لایومنون (ایمان نمی آورند)
و اگر کلمه ی"أکثرهم" را بنگریم:
أکثرهم فاسقون (فاسق هستند)
أکثرهم یجهلون (جهل می ورزند)
أکثرهم معرضون (روی برگردانند)
أکثرهم لایعقلون (اندیشه نمیکنند)
أکثرهم لایسمعون (نمیشنوند)
"بندگان صالح" از افراد "قلیل و اندک" میباشند که خدای بلند مرتبه فرمود:
و قلیل من عبادی الشکور
(اندکی از بندگانم سپاسگزارند)
و ما آمن معه الا قلیل
(و همراه او جز عده ای قلیل ایمان نیاوردند)
ثلة من الاولین و قلیل من الآخرين)
(گروه کثیری از امت های نخستین هستند و گروه اندکی از امت آخرین)
"زیاد بودن معیار حق بودن
نیست...حواسمان باشد
یادمان باشد،بر طبق روایات آخرالزمان عده قلیلی بر دین حق ثابت قدم می مانند و گمراه نمی شوند...
#با_فروارد_کردن_پستها
#ما_را_حمایت_کنید😍
@sarafrazan406
جهل یعنی از ۳سالگی بچه ات رو بفرستی کلاس رقص و بشونی پای ماهواره و چند سال بعد که هرزگی کرد بگی تقصیره حکومته👌
═════🇮🇷════
@sarafrazan406
#شبهات_فاطمیه
💢در روضه ها میگویند #فرزند سقط شده حضرت زهرا(س) پسر بوده و نامش نیز محسن گذاشته شده است. در آن زمان پیش از بدنیا آمدن بچه #چگونه میدانستند پسر بوده یا دختر که نامگذاری کرده اند؟
#پاسخ
آن کودک را پیامبر گرامی که با وحی الهی در ارتباط بود به نام #محسن نام نهاده بودند.
در #روایتی حضرت علی(ع) فرمود:
"فرزندان خودرا قبل از آنکه متولد شوند نام نهید واگر نمی دانید پسر است یا دختر انان را به اسامی نام نهید که مشترک بین دختر وپسر است... چرا که رسول الله محسن را قبل از آنکه متولد شود نام نهاد"
📚الکافی، ج6 ص18
✅ پیامبر گرامی نیز به تصریح قرآن و روایات فراوانی در کتب عالم به علم غیب بود.
خداوند می فرماید:
"عالم الغیب او است وکسی را بر غیبش آگاه نمی سازد مگر رسولانی که آنها را برگزیده است"( جن 26 و27)
مُسلم و دیگران روایت کرده اند که حذیفه می گوید:
"پیامبر به من علم گذشته واینده را اموخت"
📚صحیح مسلم،ج5 ص410 ح22
@sarafrazan406
🎥 همیشه اینگونه بوده، در جنگ بوسنی،هم سپاه قدس کار خود را کرد این دستگاه دیپلماسی بود که از پشت خنجر زد و معامله کرد
🔻 هفت سال از شروع جنگ سوریه میگذرد ،حاج قاسم و مدافعان حرم کار خود را کردند و باز هم این دستگاه دیپلماسی است که عرصه را برای قهرمان سازی روسها باز کرده
🔻هنر انقلاب باید بار دیپلماسی استحاله شده را به دوش کِشد با نگاهی نو و بدون از کلیشه
🔻باید نگاهمان را به مقاومت عوض کنیم.روایت جنگ سوریه را باید از تکرار بزداییم، سوریه نگاهمان به سوریه باید از جنگ و دفاع به لایه های پنهان اجتماعی ،سیاسی و تاریخی تغییر کند
🔻 به مدافعان حرم باید طور دیگری نگریست
🔻 لنز دوربین های مان را باید عوض کنیم
🔻 تکرار و کلیشه آفت روایت مقاومت شده
🔻 باید دست از زیاده گویی برداریم
🔻 تولید کم اما مفید و متفاوت
🔻 لازم نیست یک مستندساز سالی ده فیلم آن هم در باب یک مقوله بسازد
🔻مشهور ترین فیلمسازان دنیا تنها یک یا دو فیلم ناب ساخته اند
پ.ن: یحتمل دوستان عزیز مستندساز که در عرصه مقاومت خالصانه فعال هستند دل چرکین می شوند
🔻 اما واقعیت های تلخ و آفت ها را باید گفت با تشکر از وحید فراهانی عزیز مستندساز ، که کلیپهای بسیار خوبی را در این موضوع تهیه کرده است.
سوال:چرا رئیس جمهور تا به حال به سوریه سفر نکرده ؟
@sarafrazan406
📛چرا مصرف سوخت زیادتر از حد عادی است
@sarafrazan406
🔴سوزن ژیگلور لاغر شده، آن را تعویض کنید.
صافی هوا جرم گرفته، آن را در آورده و تمیز کنید. در صورتی که قابل شستوشو و تمیز کردن نبود، صافی هوا را تعویض کنید.
نشتی بنزین در اتصالات را رفع کنید.
خودرو را توسط دیاگ تنظیم موتور کنید تا با شرایط محیطی هماهنگ شود.
سوزن ژیگلور را تنظیم کنید.
میزان پاشش انژکتورها را بررسی کنید.
در رانندگی خودتان تجدید نظر کنید، از فشارهای بیش از حد به خودرو جلوگیری کنید و سرویسها را به موقع انجام دهید..
@sarafrazan406
📛 جوانی که ناخواسته در خلوت با یک زن طاغوتی قرار گرفت . . . 📛
⛔️ زن گفت: دنبالم بیا ...
گونی به دست دنبالش راه افتادم، رفتیم توی ساختمان، جلو راه پله ها زن ایستاد . اتاقی را در طبقه دوم نشانم داد و گفت : خانم اون جا هستن .
به اعتراض گفتم : معلوم هست می خوام چی کار بکنم ؟ این که نشد سربازی که بیام پیش یک خانم !
ترس نگاهش را گرفت، به حالت التماس گفت : صدات رو بیار پایین پسرم ! با اضطراب نگاهی به بالا انداخت و گفت : برو بالا خانم بهت می گن چیکار باید بکنی، زیاد بد اخلاق نیست .
باز پرسیدم :آخه باید چیکار کنم ؟
انگار ترسید جواب بدهد. برای این که تکلیف را یکسره کنم، رفتم بالا در اتاق باز بود؛ جوری که نمی توانستم در بزنم. نگاهی به فرش های دستباف و قیمتی کف اتاق انداختم .بند پوتین هام رو باز کردم و بیرونشان آوردم. با احتیاط یکی دو قدم رفتم جلوتر، گفتم : یا الله !
صدایی نیامد، دوباره گفتم : یا الله ، یا الله !
این بار صدای زن جوانی بلند شد: سرت رو بخوره ! یا الله گفتنت دیگه چیه ؟ بیا تو !😱
مردد و دو دل بودم زیر لب گفتم : خدایا توکل بر خودت .
رفتم تو، از چیزی که دیدم چشمام یکهو سیاهی رفت، کم مانده بود نقش زمین شوم، فکر می کنی چه دیدم ؟😰
گوشه اتاق روی مبل، یک زن بی حجاب و به اصطلاح آن زمان مینی ژوب نشسته بود، با یک آرایش غلیظ و حال به هم زن ! پاهاش رو هم خیلی طبیعی و عادی انداخته بود روی هم، تمام تنم خیس عرق شد .😨😱
چند لحظه ماتم برد زنیکه هم انگار حال و هوای مرا درک کرده بود، چون هیچی نگفت، همین که به خودم آمدم، دنده عقب گرفتم و نفهمیدم چطور از اتاق زدم بیرون، پوتین هام رو پام کردم و بند ها رو بسته، نبسته، گونی را برداشتم.
زن بی حجاب با عصبانیت داد زد : آهای بزمجه کجا داری میری؟ برگرد !
گوشم بدهکار هارت و هورت او نشد، پله ها رو دوتا ، یکی اومدم پایین، رنگ از صورت زن چادری پریده بود، زیاد بهش توجه نکردم و رفتم تو حیاط دنبالم دوید بیرون دستپاچه گفت : خانم داره صدات میزنه.
گفتم : این قدر بزنه تا جونش در بیاد !
گفت : اگر نری می کشنت ها !
عصبی گفتم : بهتر !
من می رفتم و زن بیچاره هم تقریبا دنبالم می دوید، دم در یادم آمد آدرس پادگان را بلد نیستم، یکدفعه ایستادم. زن هم ایستاد، ازش پرسیدم : پادگان صفر – چهار کدوم طرفه؟
حیران و بهت زده گفت : واسه چی می خوای؟ !
گفتم : می خوام از این جهنم دره فرار کنم
گفت : به جوونیت رحم کن پسر جان، این کارا چیه ؟ این جا بهترین غذا ، بهترین پول و بهترین هر چیزی رو بهت می دن؛ کیف می کنی!
با غیظ گفتم : نه ننه، می خوام هفتاد سال سیاه همچین کیفی نکنم
وقتی دیدم زن می خواهد مرا منصرف کند، بی خیال آدرس شدم و از خانه زدم بیرون. خیابان خلوت بود و پرنده پر نمی زد، فقط گاه گاهی ماشینی می آمد و باسرعت رد می شد .
آن روز هر طور بود بالا خره پادگان رو پیدا کردم. از آن چیزهایی که آن جا دستگیرم شد ، خونم بیشتر به جوش می آمد. آن خانه، خانه یک سرهنگ بود که من آن جا حکم یک گماشته داشتم. می شدم خدمتکار مخصوص آن زن که همسر یک جناب سرهنگ طاغوتی بی غیرت بود!😑
به هر حال دو، سه روزی دنبالم بودند که دوباره ببرندم همان جا ولی حریفم نشدند. آخر آن سرهنگ با عصبانیت گفت : این پدر سوخته رو تنبیهش کنین که بفهمه ارتش خونه ننه – بابا نیست که هر غلطی دلش می خواد بکنه
هجده تا توالت آن جا داشتیم که همیشه چهار نفر مأمور نظافتشان بودند، تازه آن هم چهار نفر برای یک نوبت، نوبت بعد چهار نفر جدید می آمدند. قرار شد به عنوان تنبیه خودم تنهایی همه توالت ها رو نظافت کنم .
یک هفته تمام این کار را کردم، تک و تنها پشت سر هم. صبح روز هشتم مشغول کار بودم که یک سرگرد آمد سروقتم. خنده غرض داری کرد و گفت : ها، بچه دهاتی! سر عقل اومدی یا نه؟
جوابش را ندادم. با کمال افتخار و سربلندی تو چشماش نگاه می کردم✌
کفری تر از قبل ادامه داد : قدر اون همه ناز و نعمت رو حالا می فهمی، نه ؟
بر و بر نگاش می کردم، گفت : انگار دوست داری برگردی همون جا، نه ؟
عرق پیشانی ام را با آستین گرفتم.حقیقتا توی آن لحظه خدا و امام زمان(عج) کمکم می کردند که خودم رو نمی باختم .خاطر جمع و مطمئن گفتم : این هیجده تا توالت که سهله جناب سرگرد، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو بشکه ، بعد ببر بریز تو بیابون، و تا آخر سربازی کارم همین باشه؛ با کمال میل قبول میکنم، ولی تو اون خونه دیگه پا نمیگذارم👏
عصبانی گفت : حرفت همینه؟
گفتم : اگه بکشیدم، اونجا نمی رم
بیست روز مرا تنبیهی همانجا گذاشتند وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند ، آخرش کوتاه آمدند و فرستادنم گروهان خدمات
# و این فرد ، شهید_برونسی بوده.
#با_فروارد_کردن_پستها
#ما_را_حمایت_کنید😍
@sarafrazan406
📛وقتی ماشین جوش آورد چرا نباید موتور را خاموش کرد, و در صورت عدم انجام, چه آسیبی و به کجای موتور, وارد میشود ⁉️
@sarafrazan406
🚨وقتی ماشین جوش میاره ،چون رینگهاخیلی داغ هستن اگرخاموش کنید رینگها و پیستون دریک قسمت از سیلندر ثابت قرارمیگیرن ونمیتونن حرارتشون رو به جداره سیلندر انتقال بدهند,
⬅️✅درنتیجه رینگها به شیار داخل پیستون چسبیده ودراصطلاح میگن موتور جام (قفل )کرده.
@sarafrazan406
⬆️✅پس اول قبل از خاموش کردن موتور و رادیاتور را با آب خنک کنید و زمانیکه آمپر آب به سمت وسط برگشت, سپس موتور را خاموش کنید,
🔴نکته🔴
🚨⬅️در صورتیکه آب در دسترس نداشتین و به دلیل حرارت زیاد که منجر به آتش سوزی موتور میشود, آنرا خاموش کنید و حتما بطور میانگین در هر یک دقیقه, ی نیش استارت جهت حرکت پیستون ها بزنید و مراقب باشید موتور روشن نشود, تا دمای موتور پایین بیاید.
@sarafrazan406
‼️تطهیر خون با پنبهی آغشته به الکل
🔷س 1083: گاهی موقع خونگیری از بیمار، خون با دست گیرندهی خون تماس پیدا میکند. آیا با پنبهی الکلی میتوان محل را تطهیر کرد یا مطابق آنچه که در احکام آمده است باید طهارت شود؟
✅ج: تطهیر متنجّسات از قبیل مذکور در سؤال باید با آب باشد.
📕منبع: leader.ir
🆔 @sarafrazan406
💢 خاطرهای از آیت الله بهجت(ره): بابا جان، جواب همان است!
🔸مرحوم آیتالله قاضی(ره) استاد آیتالله #بهجت(ره) بودند و حضرت امام(ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر میفرمودند. آقای بهجت(ره) مکرر در نصایحشان این عبارت را از مرحوم قاضی(ره) نقل میفرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.» یا در جای دیگری فرمودند: «به صورت من آب دهان بیاندازد»
🔸یکی از علما میفرمود: «سالها پیش، یک روز خدمت آیتالله العظمی بهجت(ره) رفته بودیم. به ایشان گفتم: «راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.» آقای بهجت(ره) فرمودند: «نمازتان را اول وقت بخوانید!» این عالم بزرگوار میگوید: «در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت میخوانیم!»
🔸یکسال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت(ره) برسم. در راه به خودم گفتم: «این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همهجا برسم، چه راهی را معرفی میکند؟»
🔸وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودیم و ایشان داشتند صحبت میکردند. هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که ایشان وسط صحبتشان فرمودند: «بعضیها پیش ما میگویند چکار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟ به ایشان میگوییم نماز اول وقت بخوانید. میروند سال بعد میآیند، پیش خودشان میگویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه باید بکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند، حالا دوباره میخواهند سؤال کنند! بابا جان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.»
🔸این عالم بزرگوار میفرماید: «من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت(ره) راست میگفتند. من برخی از نمازهایم را به وقتش نمیخواندم. شروع کردم و آن را هم درست کردم.» آن عالم بزرگوار کمکم به جاهایی که دلش میخواست و حتی فوق تصورش بود، رسید.
📚 بخشی از کتاب "چگونه یک #نماز خوب بخوانیم؟" اثر علیرضا پناهیان
@sarafrazan406
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 باید در حافظه تاریخی یک ملت ثبت و ضبط شود
سوال ساده و غافلگیرانه خبرنگار از آقای سخنگو و هنگ کردن سخنگوی وزارت خارجه درمقابل سوال خبرنگار:
هدف #برجام چه بود؟
@sarafrazan406
یه مطلب جالب ....
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود.
هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید?
میدونی چرا؟
چون پاشنه هاش خوابونده شده بود.
یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم.
برامون مهم نیست کی سوارمون میشه...
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره.
قدر خودتونو بدونید، عزت نفس داشته باشید و کفش پاشنه خوابونده نباش...
#با_فروارد_کردن_پستها
#ما_را_حمایت_کنید😍
@sarafrazan406
#یادداشت
❎ شما دینتان را فروختید و ما خریدیم
📍 بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندقدار یک خانم بیحجاب و اصالتاً عرب بود.
📍صندوقدار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز میانداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن»!
📌 خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار عرب که از دیدن چهره اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم…شما دینتون را فروختید و ما خریدیم.
@sarafrazan406
فکر میکنید این خبر برای کدام کشور است؟؟
مدیر یک مدرسه: دانش آموزان مدرسه من به حدی گرسنه هستند که پس از ورود به مدرسه در سطل آشغال به دنبال غذا میگردند
اگر بعد از شنیدن جواب که انگلستان است تعجب کردید بدانید که ما تحت سیطره رسانه های آنها در اشتباه به سر میبریم، حالا آش انقدر شور شده که بی بی سی رسانه ملکه انگلستان هم نمی تواند آن را انکار کند
@sarafrazan406
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغض و اشک یک پسر بچه از اعضای گروه سرود ارغوان، هنگامی که به بیت مربوط به حضرت زینب و مدافعان حرم میرسد
در ایام ولادت حضرت زینب سلام الله علیها به یاد همه شهدای مدافع حرم، ببینید
@sarafrazan406