به بهانه ی ایام شهادت عقیلة العرب ، زینب کبری سلام الله علیها اندکی سیاهی بر سفیدی میگذارم و مینویسم:
از چهار پنج سالگی که خودم را شناختم ، خانواده ام مرا غرق در عالَم اهلبیت کرده بودند و قشنگ میدانستم ک چی به چی است.
میدانستم که اگر قرار است کسی کاری کند ، همان اهلبیت اند و بس.
که به سبب صبر بر مصائب و انجام فرائض و ما فوق فرائض، و ایضا انتساب به اخرین فرستاده خدا، مکرَم اند.
از میان همه ی اهلبیت ، حضرت سید الشهدا علیه السلام و ایضا حضرت زینب کبری سلام الله علیها برایم جذاب تر بوده اند.
شاید بخاطر نامم بوده که همنام با سید الشهداست. شاید هم بخاطر نذر والده ام ک فرمود فرزندم وقف ابا عبدالله علیه السلام است. چه سری است... نمیدانم.
تا ۱۶ سالگی توفیق مشهد و کربلا رفتن نداشتم. اما در سن شش سالگی حضرت زینب سلام الله علیها بنده را طلبید و قبل از قائله ی داعش ، به این سر زمین سفر کردیم.
آنجا کم کم میفهمیدم که زینب کبری کیست؟..
اگر چ هنوز هم نمیفهمم که ،که بوده ... اما سر منشأ اصلی شناخت من آنجا بود.
آنجایی که پدرم خطاب به من گفت : اینجا محلی بود که اسرای کاروان نینوا را با غل و زنجیر مقابل ملعون ابن ملعون ابن ملعون قرار دادند و مجلس شراب و ... .
آنجا بود که فهمیدم آه زینبی یعنی چ؟...
آنجا که اوضاع سوریه را ، اگر چ آن زمان در رفاه بود ، اما در هَمّ مطلق دیدم.
از سوریه ی معاصر بگذریم ...
به ۱۳۸۳ سال پیش برگردیم. آنجا که زینب کبری بعد از شهادت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت مادرش زهرا سلام الله علیها و پدرش علی مرتضی صلوات الله علیه و برادرش امام مجتبی علیه السلام، دلخوشی اش فقط حسینش بود ... .
به عبدالله ، شرط ضمن ازدواجش گفته بود که هر جا حسین رفت ، من هم باید بروم ... . بی حسینم نمیتوانم زندگی کنم.
اما با حسینش چ کردند ...
نزدیک گودال آمد ، دید که : الشِمرُ جالِسٌ علی صَدرِهِ ... شاید اینجاست که زبان حال از ایشان ناله میزند:
قبول كن كه شبیه حصیر افتادی
قبول كن ته گودال گیر افتادی
مخواه تا كه سر من به گریه بند شود
بگو چكار كنم از تنت بلند شود
بگو چه كار كنم آب را صدا نزنی
بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزنی
بگو چكار كنم از تو دست بردارند
برای پیكر تو یك لباس بگذارند
میان گریه ی من این سنان چه می خندد
دهان باز تو را نیزه دار می بندد
آهای شمر عبا را كسی ربود برو
بیا النگوی من را بگیر و زود برو
برای غارت پیراهنت بمیرم من
چرا لباس ندارد تنت بمیرم من
قرار نبود بیفتی و من نگاه كنم
و یا كه گریه به كوپال ذوالجناح كنم
مگر نبود مسلمان که اینچنین زده اند
بلند مرتبه شاه مرا زمین زده اند
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
به بهانه ی ایام شهادت عقیلة العرب ، زینب کبری سلام الله علیها اندکی سیاهی بر سفیدی میگذارم و مینویس
آخر کار اینجا نبود ...
همانطور که ملعون سر را بلند کرد که حجت خدا را ذبح کند ، سید الشهدا ندا میداد : زینب به خیمه برو ... .
لذا کسی لحظه ی سر بریدن را ندیده. وقتی به خیمه رفت ، دید ک آسمان دگرگون شده ، همانطوری شده که وقت شهادت بابایش علی شده بود. همانطور که هنگام شهادت برادرش حسن شده بود. ندا داد پسرِ برادرم! مولای من! عمه جان! چشده ؟ امام سجاد علیه السلام ندا داد عمه!! الان کار پدرم را تمام کردند ... .
پرده ی خیمه را کنار زد ...
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب ...
به سمت گودال رفت ...
البته قبل از آن امام سجاد به زنان و کودکان امر فرمودند : علیکنّ بالفِرار ... فرار کنید ...
کم کم زینب کبری به گودی قتلگاه نزدیک شد.
کسی رو نمیشناسه ... همه بی سر ... همه لباس ها غارت شده ... یه صدایی شاید شنید ک گفت : اِلَیَ ... اُخَیَ ... خواهرم بیا اینجا ...
یه بدن دید که هزاران زخم داره.
سری هم ک در بدن نداره.
انگشت و انگشتری هم نداره.
صدا زد أ انتَ اَخی؟ تو برادر من حسینی ؟...
نشست با برادرش حرف های خواهر برادری زدن... حسینم وقتی اومدم کربلا تو و عباس بودین ... الان من کیو دارم ... حسین!
نگا کن مجبورم با کیا همسفر بشم ... .
(برخی از مقاتل چنان احوالات غمناکی رو تعریف میکنند و چنان جسارت هایی که به خاندان پیغمبر شده رو عین واقعیت تعریف کرده اند که بلا استثنا هیچ کدام از روضه خوان های بزرگ و مداحان نقل نکرد اند.)
خب...
اعتکاف سال 1444 هم تمام شد.
شاید ما هم جزو آن دسته ایم که امام زمان نگاهی بهشان میکند و میگوید ، بار دیگر بخشیده شدید ... .
و باز هم چشم انتظار اعمال خیرمان میشود و میگوید ک جبران کنید ... .
ما هم در کمال بی حیایی دوباره شروع به گناه میکنیم ...( خودم رو عرض میکنم)
خدایا!
توفیق پیدا کردیم یک سال دیگر هم در خانه شما سه روز مهمان شویم. ممنون از مهمان نوازی ات. پاداش ما را امسال ظهور آقایمان قرار ده.
توفیق ده کمتر خون به دل امام زمانمان کنیم...
مخلص عرضمان اینکه:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ
گناه بنده ات بزرگ است، پس بهترین بخشش از جانب توست...
پ.ن:
ذکر سجده ی امام سجاد علیه السلام در ماه رجب
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
__
اصالت من از یکی از روستا های خوش آب و هوای شمال خوزستانه.
یه زمانی که کم کم با معنویات آشنا شده بودم دنبال بهونه میگشتم که برم اون روستا. حوالی یک ساعتی طول میکشید تا به اونجا برسم.تو راه چندین جا وا میستادیم و من غرق در عالم جواهرات و سنگ های روی زمین میشدم.
وقتی به بالای کوه و نزدیک دریاچه ی روستا میشدم قشنگ مبهوت ذات خدا میشدم ...
اینکه چقد زیبایی برای ما گذاشتن و ما به زیبایی های گناه دلبستیم ... .
آیت الله ضیاءآبادی میفرمود ک:
چشمی که سالم باشه ، آفتاب و آب و درخت میبینه لذت میبره. اما اگه سالم نباشه ، همه ی این ها آزار دهنده میشوند براش
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
__
هر مصیبتی ، ریشه در سوء رفتارِ شما دارد .
عذاب و عِقاب ، در حالت غفلت از خدا به انسان رو میکند .
ذاکرِ حضرتِ حق از بلا مصون است - !
اگر انسان به این مرتبه برسد که در همهی کارهایی که در طول روز انجام میدهد ، به یاد خدا باشد ؛ در حصار امن الهی است .
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
انسان با اهرم توکل به حضرتِ حق ، میتواند به نیروی خدایی و قوهی تصمیم گیریاش در این خصوص بیفزاید و بر شیطان غلبه یابد .
شرط توکل این است که فرد ، در اهتمام فردی ، چیزی کم نگذارد .
برخی افراد از انجام عمل خِیر پرهیز میکنند و در توجیه این کار میگویند :
اگر خدا میخواست ، ما میتوانستیم نیکوکاری کنیم - !
- توکل ، رفاهطلبی و فرار از مسئولیت نیست -
بلکه استعانت از قوت ربوبی است .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قانون زوجهای موفق😍
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
__
تو مراسم اعتکاف سخنرانی داشتند.
فرمودند که رفته بودم بهشت معصومه برای خودم قبر بخرم.
بعد از اون هر از چند گاهی به قبرم سر میزدم. گفتند که یه روز رفتم تو قبرم، دراز کشیدم ، لحد ها رو رو قبر قرار دادم. هر کاری کردم نتونستم تیکه آخرش رو بزارم.
گفتند که : فک کردید ترسیدم از مرگ؟ ن!!
قسم خوردند که فقط و فقط بخاطر این بود که حس کردم هیچی ندارم ... دستم خالیه ... .
رفقا!
بهترین چیزی که میتونه سنگ ترازوی اعمال ما رو سنگین کنه ، مجلس عزای اباعبدالله و گریه بر سید الشهداست!
فیلم کوتاه داستانی «سخت، شیرین»
فیلم کوتاه داستانی «سخت، شیرین» در خصوص طلبهای است که ازدواج میکند و شرط ازدواج همسرش این بوده که لباس طلبگی نپوشد. سخت شیرین داستان و جریان زندگی این زوج را به تصویر میکشد.
پخش آنلاین فیلم
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
__
برخی از حلالها و حرامها فاصلهی نزدیکی با یکدیگر دارند . مُتعه و زنا از این قبیل است . خاصیت حرام این است که زودتر خودش را عرضه میکند.
انسان اگر دارای ملکهی تقوی باشد و به آیهی " مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ " عمل کند ، با قدری صبر و تحمل میتواند از راه حلال نفس خود را ارضا کند و این همان " يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً " است!
انسان باید در نظر داشته باشد
هر آن که دندان دهد نان دهد
هدایت شده از عارفانه
دلم گرفت و دلم رفت سمت و سوی حسین
هوا هوای حسین است ، اشک بسم الله
#حبیب_خوشکلام
#شب_جمعه
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
@arefaaneh
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مهدی فاطمه
جگرم میسوزد؛
یاد اشکهای شبانهات برای خود میافتم؛ چقدر به جای من توبه کردی و عرق شرم ریختی...
ادعایم گوش فلک را کر میکند؛ سربارم و دم از سرداری میزنم.
ریزهخوار سفرهات هستم،
«این نمکدانِ تو هم جنس عجیبی دارد
هرچقدر میشکنم باز نمک میریزد...»
فرمودی غیر ما کسی را نداری و من اعتنا نکردم؛
خواستم بگویم پدرانه عاشقم هستی و دیدم کم لطفی است؛ احساس تو نسبت به ما نظیر ندارد،
همانند خودت عاشقم هستی...
بر روی قلبم نوشتهاند مهدی و چه کریمانه سرمایهام را به حراج گذاشتم...
خیانت کردم، کاسه شکستم، ... سخت است... نمیتوانم بگویم... من به صورت مهدی فاطمه... .
اما حالا شرمندهام،
شرمندهام که مدام شرمندهام...
من،
همان فرزند ناخلفی که تنها امیدش لطف بیکران شماست؛
بِیَدِکَ الْخَیْر
وَ أنتَ الْخَیْر
أسْألُکَ الْخَیْر...
به لطفتان جاری کنید تمام خیر را.
شرمنده
نیمه رجب ۱۴۴۴، ۱۷ بهمن ۱۴۰۱
1515_Fani-Ali-Aale-Yasin-Fa.mp3
13.47M
دارویِ زیارتِ آل یاسین
موارد درمان:
پریشانی.
دور بودن از امام زمان.
تقویت ایمان.
تثبیت بیعت با اهلبیت علیهم السلام.
پر کردن کفّه ی کمِ ترازوی خیرات.
از این دارو برای هدیه دادن به اموات هم استفاده میشود.