eitaa logo
「سربازان جنگ نرم」🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
46 فایل
برآۍ‌آنچھ‌ڪه‌اعتقآد‌دآرید‌ایستادگـے‌ڪنید حتۍ‌اگر‌هزینھ‌اش‌تنها‌ایستادن‌باشد📞! جهت‌ارتباط‌باما . . @FGOMNAMM @z_hafez موجِ‌بیسیم‌وصله‌ . .📞 https://daigo.ir/secret/527691518 ڪپـےاز مطالب⁴صلواٺ‌براۍسلامتـۍوظهوࢪآقاامام‌زمان﴿عج﴾🌸✨
مشاهده در ایتا
دانلود
「سربازان جنگ نرم」🇵🇸
یکی‌ازآشنـٰایان، خواب‌شھیدپلارک‌رو‌دیده‌بود وقتی‌ازش‌تقاضاےِشفـٰاعت‌کرده‌بود شھیدپلارڪ‌گفته‌بود من‌زمـٰانی‌میتونم‌شمـٰاروشفـٰاعت‌کنم‌‌ کہ نمـٰازبخونیدوبہ‌نمـٰازتوجہ‌کنید، همچنین‌زبـٰانتون‌روکنترل‌کنید‌...🖐🏻!' ✾ ┇↵ 「سࢪبازان جنگ نرم」
مےگفت :توی گودال شهید پیدا کردیم میریختیم بیرون میریختیم باز بر‌میگشت..! اذان شد گفتیم بریم فردا برگردیم شب خواب جوانی را دیدم که گفت : دوست دارم گمنام بمانم بیل را بردار و برو🕊(:
- دشمن آتش سنگینے میریخت؛ حسین گفت(:قبل از حرکت سہ صلوات و یڪ آیة الکرسے بخوانید آسودھ خاطر به عقب برگشتیم اتفاقے رخ نداد؛ . .🌱 『شهید خرازے』
بر دشمن آقا لعنت!
‹🔗🌸♥️› امام‌حسین‌دلم دلم‌هوا؎توداردخداڪندراست‌باشد ڪہ‌میگوینددل‌بہ‌دل‌رآه‌دارد...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌ ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ
🌱 ⃟♥° تَجربہ‌بِـهم‌یا‌دداده‌کـِه... بَرای‌اینکِـه‌طلب‌شَهادَت‌کنۍنَبایدبه گُذشته‌خودت‌نِگاه‌کُنۍ...! راحـَت‌باش!نِگران‌هیچۍنَـباش! فقط‌مواظِب‌این‌باش‌کِـه،شیطون‌بِهت‌نگہ‌تو لیـٰاقت‌شَهادت‌نَداری..🙂!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⇠|♥️|••
‹بسـم‌اللّٰـه‌الرحمـن‌الرحیـم..!"› 🤍-! ۱ ±گذرايام پسري بودم كه در مسجد و پاي منبرها بزرگ شدم. در خانوادهاي مذهبي رشد كردم و در پايگاه بسيج يكي از مساجد شهر فعاليت داشتم. در دوران مدرسه و سالهاي پاياني دفاع مقدس، شب و روز ماحضور در مسجد بود. سالهاي آخر دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند،سرانجام توانستم براي مدتي كوتاه،حضور در جمع رزمندگان اسالم و فضاي معنوي جبهه را تجربه كنم. راستي، من در آن زمان در يكي از شهرستانهاي كوچك استان اصفهان زندگي ميكردم. دوران جبهه و جهاد براي من خيلي زودتمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.اما از آن روز، تمام تالش خودم را در راه كسب معنويت انجام ميدادم. ميدانستم كه شهدا، قبل از جهاد اصغر، در جهاد اكبر موفق بودند، لذا در نوجواني تمام همت من اين بود كه گناه نكنم. وقتي به مسجد ميرفتم، سرم پايين بود كه نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. يك شب با خدا خلوت كردم و خيلي گريه كردم. در همان حال و هواي هفده سالگي از خدا خواستم تا من آلوده به اين دنيا و زشتيها و گناهان نشوم. بعد با التماس از خدا خواستم كه مرگم را زودتر برساند. گفتم: من نميخواهم باطن آلوده داشته باشم. من ميترسم به روزمرگي دنيا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه كنم. لذا به حضرت عزرائيل التماس ميكردم كه زودتر به سراغم بيايد! چند روز بعد، با دوستان مسجدي پيگيري كرديم تا يك كاروان مشهد براي اهالي محل و خانواده شهدا راه‌اندازي كنيم. با سختي فراوان، كارهاي اين سفر را انجام دادم و قرار شد، قبل از ظهر پنجشنبه،كاروان ما حركت كند. روز چهارشنبه، با خستگي زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرت عزرائيل افتادم وشروع به دعا براي نزديكي مرگ كردم.البته آن زمان سن من كم بودوفكرميكردم كار خوبي ميكنم. نميدانستم كه اهل بيت: ما هيچگاه چنين دعايي نكردهاند. آنهادنيا را پلي براي رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. خسته بودم و سريع خوابم برد. نيمه‌هاي شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم. بالافاصله ديدم جواني بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. از هيبت و زيبايي او از جا بلند شدم. با ادب سالم كردم. ايشان فرمود: »با من چكار داري؟ چرا اينقدر طلب مرگ ميكني؟ هنوز نوبت شما نرسيده.« فهميدم ايشان حضرت عزرائيل است. ترسيده بودم. اما باخودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتني است،پس چرا مردم از او ميترسند؟! ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماسهاي من بيفايده بود. با اشاره حضرت عزرائيل برگشتم به سرجايم و گويي محكم به زمين خوردم! در همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعت 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود! موقع زمين خوردن، نيمه چپ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود. ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد!! خواب از چشمانم رفت. اين چه رؤيايي بود؟ واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم!؟ ايشان چقدر زيبا بود!؟
بسـم‌اللھ‌ِ‌الذۍخَݪـقَ‌الرَعـوف؏ :)!』
『🌙⃟💛』 سـلآم🙂⃟✋🏻 صـبحتون‌منوࢪبہ‌رایحہ‌؎خدآ💙⃟✨ متن‌دعآۍ‌فرج...♥️⃟🥀 𖣔---------------------<☁️🌸>---------------------𖣔 إِلٰهِےعَظُمَ‌الْبَلاءُ،وَبَرِحَ‌الْخَفاءُ،وَانْڪَشَفَ‌الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ‌الرَّجاءُ،وَضاقَتِ‌الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ‌السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَإِلَیْڪَ‌الْمُشْتَڪٰے، وَعَلَیْڪَ‌الْمُعَوَّلُ‌فِے الشِّدَّةِوَالرَّخاءِاللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلےٰمُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍأُولِے الْأَمْرِالَّذِینَ‌فَرَضْتَ‌عَلَیْناطاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنابِذَلِڪَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ‌عَنّابِحَقِّهِمْ‌فَرَجاًعاجِلاًقَرِیباًڪَلَمْحِ الْبَصَرِأَوهُوَأَقْرَبُ‌یَامُحَمَّدُیَاعَلِےُّ، یَاعَلِےُّیَامُحَمَّدُ اڪْفِیانِےفَإِنَّڪُماڪافِیانِ،وَانْصُرانِےفَإِنَّڪُماناصِرانِ یَامَوْلانایَاصاحِبَ‌الزَّمانِ،الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ،أَدْرِڪّنِے أَدْرِڪْنِےأَدْرِڪْنِے، السَّاعَةَ‌السَّاعَةَالسّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ‌الْعَجَلَ،یَاأَرْحَمَ‌الرَّاحِمِینَ‌بِحَقِّ‌مُحَمَّدٍوَآلِهِ الطَّاهِرِینَ. 𖣔---------------------<☁️🌸>---------------------𖣔 ان‌شاءلله‌ڪہ‌روز‌خوبے‌داشتہ‌باشین☺️⃟ مارو‌ازدعآۍ‌خیرتوݩ‌محروم‌نڪنین.🤞🏻⃟👀 🧡⃟📙 「سࢪبازان جنگ نرم」
خدایا ما رو اونقدر آدم کن که بفهمیم نیستیم! 🍃 「سࢪبازان جنگ نرم」https://eitaa.com/joinchat/4148297911C06490c31b2
💙°•. خدایا آگاهم که پیوسته با منی و هر جا که هستم محافـظم تویی. بـه راستی وقتی تو اینقدر نزدیکی از چه ترس دارم؟ :)♥️ ❀