eitaa logo
مدافعان حرم
42.8هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند. سنگ قبر ساده او، حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند. 📜بخشی از : ✔️شما چهل روز دائم الوضو باشید. خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. ✔️نمازهای خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای به روی شما باز میشود. ✔️سوره را هر شب یک مرتبه بخوانید. خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم. بعد از نمازهای یومیه فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید. زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. ✔️اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم. به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شود. خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است. 🌷شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
در مراسم تدفینِ یک شهید، عقب ایستاده بود. به مداح مراسم گفته بود: خجالت میکشم از مادرشهید، چون پسرش با سن کمش شهید شده، ولۍ من با این سن هنوز زنده ام و شهید نشدم. مدافع حرم حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 🌱 قسمت 5 سعی کردم پدرم راقانع کنم،گفتم:"بحث من اصلاحمیدآقانیست،برای ازدواج آمادگی ندارم چه باحمیدآقاچه باهرکس دیگر،من هنوزنتونستم بامسیله زندگی مشترک کناربیام،برای یه دختردهه هفتادی هنوزخیلی زوده،اجازه بدین نتیجه کنکورمشخص بشه،بعدسرفرصت بشینیم صحبت کنیم ببینیم چکارمیشه کرد".چندماه بعدازاین ماجراهاعمونقی بیست ودوم خردادازمکه برگشته بود،دعوتی داشتیم وبه همه فامیل ولیمه میداد،وقتی داشتم ازپله های تالاربالامیرفتم انگاردردلم رخت می شستند،اضطراب شدیدی داشتم،منتظربودم به خاطرجواب منفی که داده بودم عمه یادخترعمه هایم بامن سرسنگین باشندولی اصلااین طورنبود،همه چیزعادی بود،رفتارشان مثل همیشه گرم وبامحبت بود،انگارنه انگارکه صحبتی شده ومن جواب رددادم. روزهای سخت وپراسترس کنکوربالاخره تمام شد،تیرماه سال نودویک آزمون رادادم،حالابعدازیک سال درس خواندن،دیدن نتیجه قبولی دردانشگاه می توانست خوشحال کننده ترین خبربرایم باشد.باقبولی دردانشگاه علوم پزشکی قزوین نفس راحتی کشیدم،ازخوشحالی درپوست خودم نمی گنجیدم چون نتیجه یک سال تلاشم راگرفته بودم،پدرومادرم هم خیلی خوشحال بودندومن ازاینکه توانسته بودم روسفیدشان کنم احساس خوبی داشتم. هنوزشیرینی قبولی دانشگاه رازیرزبانم درست مزه مزه نکرده بودم که خواستگاری های باواسطه وبی واسطه شروع شد،به هیچ کدامشان نمی توانستم حتی فکرکنم.مادرم درکارمن مانده بود،می پرسید:"چراهیچ کدوم روقبول نمی کنی،برای چی همه خواستگارهاروردمی کنی؟"،این بلاتکلیفی اذیتم می کرد،نمی دانستم تکلیفم چیست. بعدازاعلام نتایج کنکور،تازه فرصت کرده بودم اتاقم رامرتب کنم،کتابهای درسی رایک طرف چیدم،کتابخانه رامرتب کردم،بین کتاب هاچشمم به کتاب"نیمه پنهان ماه"افتاد.روایت زندگی شهید"محمدابراهیم همت"اززبان همسرایشان که همیشه خاطراتش برایم جالب وخواندنی بود،روایتی که ازعشقی ماندگاربین سردارخیبروهمسرش خبرمیداد. کتاب راکه مرورمیکردم به خاطره ای رسیدم که همسرشهیدنیت کرده بودچهل روزروزه بگیرد،به اهل بیت متوسل بشودوبعدازاین چله به اولین خواستگارش جواب مثبت بدهد. خواندن این خاطره کلیدگمشده سردرگمی های من دراین چندهفته شد،پیش خودم گفتم من هم مثل همسرشهیدهمت نیت میکنم،حساب وکتاب کردم دیدم چهل روزروزه آن هم بااین گرمای تابستان خیلی زیاداست،حدس زدم احتمالاهمسرشهیددرزمستان چنین نذری کرده باشد،تصمیم گرفتم به جای روزه چهل روزدعای توسل بخوانم به این نیت که ازاین وضعیت خارج بشوم،هرچه که خیراست همان اتفاق بیفتدوآن کسی که خدادوست داردنصیبم بشود". ازهمان روزنذرم راشروع کردم،هیچ کس ازعهدمن باخبرنبودحتی مادرم،هرروزبعدازنمازمغرب وعشاءدعای توسل می خواندم وامیدواربودم خودایمه کمک حالم باشند. ادامه دارد... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‎‎‎‎‌ ‎‌‌‌‌‌‌ شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید مدافع‌ حرم احمد_قنبری نام پــــدر : مصطفی تاریخ تولد : ۱۳۶۵/۰۶/۲۵ - اصفهان دین و مذهب : اسلام ، تشیّع وضعیت تأهل : مجرّد شغل : طلبه، جوشکار ملّیّت : ایرانی تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ - بیجی تاریخ تفحّص پیکر : مهرماه ۱۳۹۶ مــزار : گلستان شهدای اصفهان 🌷 یکی از همرزمان شهید احمد قنبری در مورد او گفت: تمام دارایی‌اش از مال دنیا یک چمدان قدیمی و چند دست لباس و تعدادی کتاب درسی حوزه بود که با خودش از نجف به سامرا آورده بود. وی افزود: با جدیت و سماجتی که داشت به جمع بچه‌های حزب الله عراق پیوست و با اصرار زیاد توانستیم حدود 10 روز او را به عنوان مربی عقیدتی و مترجم زبان عربی در آموزش نظامی در جمع خودمان نگه داریم؛ اما از آنجا که عاشق روبرو شدن و جهاد علیه تکفیری‌ها و داعشی‌ها بود تاب و قرار ماندن نداشت و پس از مدت کوتاهی به جمع رزمندگان در منطقه عملیاتی فلوجه عراق پیوست. همرزم شهید قنبری اظهار داشت: از آنجا که با تهذیب نفس در مدت 4 سال حضور در حوزه علمیه نجف اشرف خود را آماده پرواز و مستحق پریدن از این قفسه تنگ دنیا کرده بود، در اواسط مهرماه 94 مزدش را گرفت و به جمع شهدای مدافع حرم آل الله پیوست. شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
💌 فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم سجاد روشنایی🌹 « از شما می‌خواهم برای ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف دعا کنید و امام خامنه‌ای که از جانم ایشان را بیشتر دوست دارم را تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید. ولایت فقیه ثمره خون شهدا است قدر آن را بدانید.» شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
.﷽ شـُـهـَـداے ِمـُـدافـِـع ِحـَـرَم ﷽ ✍ خاطره ای از شهید 🌷پس از دیپلم با کمک خواهرش وانتی خرید و ۹ ماه از صبح تا شب کار می‌کرد و هر روز که برمی‌گشت سهم خواهرش را اول می‌داد. حسین بسیار مقید به کسب مال حلال بود و از اسراف دوری می‌کرد. 🌷سال اول با پرداخت ۵۰۰ هزار تومان پیاده به کربلا مشرف شد و سال دوم نیز قرار بود ۷۰۰ هزار تومان پرداخت کند و به پیاده‌روی اربعین برود، ولی پول را برای پرداخت اجاره خانه یک مستحق پرداخت کرد. در عوض در به زیارت حرم امام حسین(ع) رفت. 🌷حسین قبل از اعزام به سوریه وانت را فروخت و در خواب دیده بود که سفرش بازگشت ندارد. در خواب دیده بود که خانمی سه ساله دست تعدادی را می‌گیرد و جلو می‌برد و یکی از این افراد حسین بود. شب شهادتش نیز خواب دیده بود که امام حسین(ع) وی را دعوت کرده است. شهید مدافع حرم 🌷 🔴@sarbazanzeynab🔴
داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی🦋 دعوت شده بودیم برای دیدار با رهبری، حس غریبی بود!سر از پا نمیشناختیم مخصوصا ولی شب رفتنمون به دیدار ... دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ... همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو ..ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد‌.... خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با نشستیم تشریف اوردن نشستن بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد... همه رفتن جز 😓هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو نرفت...گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو جلو بقیه😭 نرفت تا اینکه ..... شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارمان همین بهار زیر شکوفه های شعر...! آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند ! آنجا که حرف های زمین افتاده ام ، دوباره سبز می شوند قرارمان زیرِ چشم های تو ! آنجا که شعر نم نم شروع می شود...! شهید مصطفی صدر زاده 🌷 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی❤️ 🔴@sarbazanzeynab🔴
درسےازشهدا 🌸 ☆بنده ی خدا بودن همیشه‌‌برای‌خدا‌بنده‌باشید! ڪه‌اگر‌این‌چنین‌شدبدانیدعاقبت‌همه‌ےِ‌شمابه‌خیر‌ختم‌مےشود♥️✨ شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
: این انقلاب، آنقدر تلاطم و سختی دارد ڪه یڪ روزی شهدا آرزو می‌ڪنند زندہ شوند و برای دفاع از انقلاب دوبارہ شهید شوند .... شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
جشن تولدی به میزبانی شهدا در بهشت زهرا(س) 🔹 مراسم جشن تولد ۹ سالگی «نسرین داوودی» دختر «شهید حسین علی داوودی» از شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) و در جوار مزار این شهید والامقام برگزار شد. 🔹یکی از آرزوهای نسرین داوودی برگزاری مراسم جشن تولدش در کنار مزار پدرش بوده که این آرزو با حضور جمع کثیری از مردم و کودکان در بهشت زهرا (س) محقق شد. 🔸شهید حسین‌علی داوودی از شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون(س) در سال ۹۵ در حلب سوریه به دست تروریست های تکفیری به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهر او در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) خاکسپاری شد. شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
سالروز شهادت اولین شهید مدافع حرم استان اصفهان مکانیک تانک شهید روح الله کافی زاده روح‌الله کافی‌زاده متولد بیست و هفتم شهریور ماه سال ۵۹ در نجف‌آباد اصفهان است. سه خواهر و سه برادر دارد. بچه‌گی و نوجوانی‌اش پسری مظلوم و خجالتی بود. عاشق شغل نظامی بود. ‌روزی که در آزمونهای سپاه قبول می‌شود خدا را شکر میکند که لباس سرباز امام زمان را بر تن میکند و به رهبر و نظام و اسلام خدمت میکند خیلی گلستان شهدا می‌رفت. بیشتر اوقات سوار موتورش می‌شد و می‌رفت گلستان و بعد هم تخت فولاد. ارادت عجیبی به شهید حاج احمد کاظمی داشت. هر بار می‌رفت گلستان، می‌رفت سر مزار شهید کاظمی و برایش نماز می‌خواند. روح‌الله خیلی نماز شب می‌خواند. اواخر سعی می‌کرد نماز شبش ترک نشود. توسل‌هایش دیدنی بود. عاشق امام زمان (عج) بود، می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم یادش گرامی وراهش پررهرو هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر شان شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
رابطه بسیار قوی با شهدا داشت و همیشه از شهید همت و شهید زین‌الدین یاد می‌کرد. بیش از ۱۲ سال در کسوت خادمی شهدا در مناطق عملیاتی حاضر شد و به خدمت‌رسانی به زوار در این مناطق می‌پرداخت.❤️ اکثر خوبی‌های که یک انسان می‌توانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاق دارا بود. برای فریضه نماز اول وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنویت و عبادت سوق می‌داد.✅ سرانجام همزمان با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی سال 1394 به عنوان مدافع حرم، در محور حلب برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه حضور یافت و در سن ۲۹ سالگی در مقابل با تکفیری‌ها به مقام رفیع شهادت نائل آمد.🌹 پیکرش مدت ها در همان منطقه باقی ماند و به دست تکفیری ها قطعه قطعه شد.😭 سرانجام با رشادت همرزمان و آزادسازی مناطق تحت اشغال داعشی های تکفیری به آغوش خانواده و یارانش بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد تا مزارش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.💔 شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
سالگرد شهادت شهید روح الله کافی زاده 🌱 آقا روح الله راز رفتنش را برای من فاش نکرد. قبل از رفتنش یک بار از من پرسید: اگر من بروم ماموریت و شهید شوم تو چه کار می‌کنی؟ گفتم: حالا که از جنگ خبری نیست، بهتر است در موردش حرف نزنیم. زمانی‌ که فتنه در سوریه آغاز شد مدام اخبار سوریه را دنبال می کرد در حالی‌که من از اعزام نیرو به سوریه بی خبر بودم. ۲۷ فروردین سال ۹۲ بود که گفت: برای یک ماموریت عازم تهران است. یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت: سوریه است و من از شدت ناراحتی زدم زیر گریه و گفتم: چرا رفتی؟ در جوابم گفت: نترس گریه نکن، حضرت زینب هوای ما را دارند. صدا مرتب قطع و وصل می ‌شد و فقط آخرین حرفی که در آن تماس شنیدم این بود که گفت: مواظب خودت و بچه ها باش خداحافظ... راوی: همسر شهید 💜 تاریخ شهادت: ۹۲/۲/۱۵ 🥀 شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
﷽ 🌷شهیدان را شهیدان میشناسند... 🕊یک قاب و یاد ۳ شهید! 📸تصویری از شهیدان مدافع حرم رضا حاجی زاده،سیدرضا طاهر و سیدجواد اسدی دو روز قبل از شهادت در خان‌طومان سوریه💔 شهید شهید شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱 🌸🌱 🌱 🌱 قسمت 6 پنجم شهریورسال نودویک،روزهای گرم وشیرین تابستان،ساعت چهاربعدازظهر،کم کم خنکای عصرهوای دم کرده راپس میزد.ازپنجره هم که به حیاط نگاه میکردی میدیدی همه گلهاوبوته های داخل باغچه دنبال سایه ای برای استراحت هستند. درحالی که هنوزخستگی یک سال درس خواندن برای کنکوردروجودم مانده بود،گاهی وقت هاچشم هایم رامی بستم وازشهریوربه مهرماه میرفتم،به پاییز،به روزهایی که سرکلاس دانشگاه بنشینم ودوران دانشگاه راباهمه بالاوبلندی هایش تجربه کنم،دوباره چشم هایم رابازمیکردم وخودم رادرباغچه بین گلهاودرختهای وسط حیاط کوچکمان پیدامیکردم. علاقه من به گل وگیاه برمیگشت به همان دوران کودکی که اکثراباباماموریت می رفت وخانه نبود،برای اینکه این تنهایی هااذیتم نکندهمیشه سروکارم باگل وباغچه ودرخت بود. باصدای برادرم علی که گفت:"آبجی سبدروبده"به خودم آمدم،باکمک هم ازدرخت حیاطمان یک سبدازانجیرهای رسیده وخوش رنگ راچیدیم،چندتایی ازانجیرهاراشستم،داخل بشقاب گذاشتم وبرای پدرم بردم.باباچندروزی مرخصی گرفته بود،وسط ورزش کاراته پایش دررفته بود،برای همین باعصاراه میرفت ونمیتوانست سرکاربرود،ننه هم چندروزی بودکه پیش ماآمده بود. مشغول خوردن انجیرهابودیم که زنگ خانه به صدادرآمد،مادرم بعدازبازکردن در،چادرش رابرداشت وگفت:"آبجی آمنه باپسراش اومدن عیادت". سریع داخل اتاق رفتم،تمام سالی که برای کنکوردرس میخواندم هرمهمانی می آمدمیدانست که من درس دارم وازاتاق بیرون نمیروم،ولی حالاکنکورم راداده بودم وبهانه ای نداشتم! مانتوی بلندوگشادقهوه ای رنگم راپوشیدم،روسری گل دارقواره ای کرم رنگم رالبنانی سرکردم وبه آشپزخانه رفتم،ازصدای احوال پرسی هامتوجه شدم که عمه،حمید،حسن آقاوخانمش به منزل ماآمدند،شوهرعمه همراهشان نبود،برای سرکشی باغشان به روستای"سنبل آبادالموت"رفته بود. روبه روشدن باعمه وحمیددراین شرایط برایم سخت بودچه برسدبه این که بخواهم برایشان چایی هم ببرم.چایی راکه ریختم فاطمه راصداکردم وگفتم:"بی زحمت توچای روببرتعارف کن".سینی چای راکه برداشت من هم دنبال آبجی بین مهمان هارفتم وبعدازاحوال پرسی کنارخانم حسن آقانشستم،متوجه نگاههای خاص عمه ولبخندهای مادرم شده بودم،چنددقیقه ای بیشترنتوانستم این فضاراتحمل کنم برای همین خیلی زودبه اتاقم رفتم. کم وبیش صدای صحبت مهمان هارامی شنیدم،چنددقیقه که گذشت فاطمه داخل اتاق آمد،میدانستم این پاورچین پاورچین آمدنش بی علت نیست،مراکه دیدزدزیرخنده،جلوی دهانش راگرفته بودکه صدای خنده اش بیرون نرود.باتعجب نگاهش کردم،وقتی نگاه جدی من رادیدبه زورجلوی خنده اش راگرفت وگفت:"فکرکنم این بارقضیه شوخی شوخی جدی شده،داری عروس میشی!". اخم کردم وگفتم:"یعنی چی؟درست بگوببینم چی شده؟من که چیزی نشنیدم"،گفت:"خودم دیدم عمه به مامان باچشماش اشاره کردویواشکی باایماواشاره به هم یه چیزایی گفتن!".پرسیدم:"خب که چی؟"،بامکث گفت:"نمیدونم،اونطورکه من ازحرفاشون فهمیدم فکرکنم حمیدآقاروبفرستن که باتوحرف بزنه". ادامه دارد... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‎‎‎‎‌ ‎‌‌‌‌‌‌ شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊 "زنده نگه داشتن یاد شهداء کمتر از شهادت نیست" 🥀 ۱۵ اردیبهشت سالروز شهادت سرادر عاشورایی سپاه اسلام شهید حسین قجه‌ای گرامی باد. 🕊 در جریان عملیات آزادسازی خرمشهر، گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه‌ای موفق به دفع سومین پاتک سنگین دو تیپ زرهی و مکانیزه سپاه سوم نیروی زمینی عراق در جاده اهواز-خرمشهر شد. در جریان این مقاومت شش روزه، بیشتر نیروهای گردان و همچنین سردار به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. 🥀 گرامی باد یاد و خاطره شهداء، شهدای گرانقدر ۸ سال دفاع مقدس، شهدای معزز مدافع حرم و شهدای مظلوم ایران اسلامی شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
کُلُّنـٰا عَبّـٰاسُـكِ یـٰا زینَـبۜ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر دلـی میخواد به وسعت خـود آسمـون مـردان آسمـونـی بـال پـرواز نـداشتـن تنـها بـه نـدای دلشـون لبـیک گفـتنـد و پریـدن . . . اولین شهید مدافع حرم ارتش♥️ 🌿 ‎‎‌‌‎‎‌‌ 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•🌱| نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است! چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت گوشہ چشمتان هستیم! کمے نور مهمانمان ڪنید .... شهید 🌷سلام صبحتون شهدایی🌷 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ 🔴@sarbazanzeynab🔴
بسم الله الرحمن الرحیم 1396/1/15 محمد حسین مؤمنی فرزند احمد که در منطقه با نام محمد حسینی فرزند مصطفی، گروه 61 شناخته می‌شوم. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا و مقتدانا امیرالموؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام برای شادی روح شهدای مدافع حرم یک صلوات عنایت فرمایید. خدایا تو را به زینب(س) قسم می‌دهم که ما را از فیض شهادت محروم نفرما. شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم خاطره‌ مادر شهید خلیلی از بوی پیراهن خونی شهید شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴