eitaa logo
مدافعان حرم
41.9هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 "بیست و هفت روز و یک لبخند"، روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم، به قلم سرکار خانم فاطمه رهبر از زبان خانواده و دوستان و هم ‌رزمان شهید. شهید نوری هریس دانشجوی بسیجی که داوطلبانه به صفوف رزمندگان مدافع حرم در سوریه ملحق شد و در عملیات آزادسازی منطقه بوکمال در سن 25 سالگی، دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. ـــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــــــ نویسنده: فاطمه رهبر شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
✨فرازی از وصیتنامه خوش ندارم که این شادمانی را بالباس های سیاه وغمگین ببینم غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب کبری سلام الله باید باشد اشک وآه وناله اگر هست برای اربابمان امام حسین باید باشد واگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ی ارباب وخانم جان تنگ است.اما چه خوشحالی بالاترازاینکه فدایی راه این بزرگواران شویم.پس غمگین نباشید...💔 شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم سردار حاج محمد رضایی متولد ۱۳۵۰ در منطقه شال قزوین بود و در سال ١٣۶۴ به جبهه اعزام شد. وی در سال ١٣۶۶ به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در همین سال در عملیات والفجر ۱۰ در آزادسازی شهر حلبچه عراق و سال ١٣۶٧ در عملیات بیت المقدس ۶ در منطقه سلیمانیه عراق شرکت کرد و به مقام جانبازی نائل آمد. سردار شهید محمد در سال ١٣۶٩ ازدواج کرد که ثمره آن یک دختر و دو پسر است. این شهید سرافراز در آخرین مسئولیت خود که معاون عملیات تیپ ٨٢ صاحب الامر (عج) قزوین بود با فرماندهی عملیات مقابله با گروهک تروریستی غرب کشور (پژاک) در سال ۱۳۹۰ در پاکسازی آن منطقه از لوث وجود آنان نقش مؤثری داشت. شهید محمدرضایی اولین بار در سال ۱۳۹۱ و دومین بار، اردیبهشت سال ۱۳۹۴ به منطقه سخنه در ۷۰ کیلومتری تدمر سوریه به عنوان مستشار نظامی اعزام شد که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت همان سال، آن منطقه توسط گروهک داعش‌اشغال شد و شهید سردار حمید محمدرضایی در آن منطقه مفقودالاثر شد. با پیگیری‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سپاه قدس، پیکر مطهر شهید به همراه چهار شهید مدافع حرم ایرانی دیگر کشف و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. هدیه کنیم صلواتی نثار اروح مطهرشان ❣سالروز شهادت شهید مدافع حرم «محمد رضایی»❣ شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ چشمانَت همان اتفاقیست که هر صبح شهرِ دلم را گرم می‌کند🌱❤️ صبحتون شهدایی🌺 شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
آیت الله العظمی جوادی آملی: «شهدا کسانی هستند، که در راه دین شهید شدند و جان خود را فدای اسلام و ولایت کردند و اين بزرگواران چون در راه دين شهيد شدند زنده وارد برزخ مي‌شوند ،خواب نيستند، مُرده نيستند، مُرده ملكوتی نيستند بلکه زنده ملكوتی اند و كاملاً باخبرند چه كسی راهی راهشان است و چه كسی راهشان را ادامه نداد.  در مقام و منزلت شهدا همین اندازه بس که از خدای متعال می خواهند کسانی که در دنیا در مسیر و ادامه راه آنها در حال حرکت اند،کمک کنند تا به شهدا برسند، ﴿يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ﴾» ۱۳۹۴/١٢/١٨ 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم ‎ "واجد علی" شهید واجد علی یکی از شهدای پاکستانی ‎ زمانیکه تصمیم گرفت برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) به سوریه برود با مادرش تماس گرفت و از ایشان اجازه خواست مادرش ابتدا مخالفت کرد اما بعد از چند روز مجددا تماس گرفت و اجازه خواست. مادر گفت: برایم سخت است تو را به جبهه جنگ بفرستم اما اگر اجازه ندهم در آخرت چه جوابی به حضرت زینب(س) بدهم. آنهم وقتی ببینم هم محلی هایم فرزندانشان را برای دفاع از اسلام فرستاده‌اند. چه تفاوتی میان آنها و فرزندان من وجود دارد؟ شهادت: بوکمال مزار: قم، بهشت معصومه(س). شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
•~🌿🌸~• 🌹🍀مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. او فرمانده توانای گروهان حضرت علی‌اکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق‌العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید.🍀🌹 "شهید مدافع حرم 🕊" 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 🌱 قسمت 16 نوع راه رفتن ورفتارمان شبیه کسانی بودکه تازه نامزدکرده اند.درشهری مثل قزوین سخت است که درخیابان راه بروی وحداقل چندنفرآشناوفامیل تورانبیند،به خصوص که حمیدراخیلی هامی شناختند. روی جدول نشسته بودم که چندنفرازشاگردهای باشگاه کاراته ی حمیدکه بچه های دبستانی بودندمارادیدند.ازدورمارابه هم نشان میدادندوباهم پچ پچ میکردند.یکی ازآنهاباصدای بلندگفت:"استادخانومتونه؟مبارکه!" حمیدرازیرچشمی نگاه کردم.ازخجالت عرق به پیشانیش نشسته بود.انگارداشتندقیمه قیمه اش میکردند.دستی برای آنهاتکان دادوبعدهم گفت:"این بچه هاآبروبراآدم نمیذارن.فرداکل قزوین باخبرمیشه." ساعت نه شب بودکه به خانه رسیدیم.مادرم بااسپندبه استقبالمان آمد.حلقه چندباری بین فاطمه ومادرم دست به دست شد.حمیدجعبه شیرینی رابه مادرم دادودرجواب اصرارش برای بالارفتن گفت:"الان دیروقته،ان شاءا... بعدامزاحم میشم.فرصت زیاده." موقع خداحافظی خواست حلقه رابه من بدهدکه گفتم:"حلقه روبه عمه برسونید،مراسم عقدکنان باخودشون بیارن."گفت:"حالاکه حلقه بایدپیش من باشه،پس من یه هدیه ی دیگه بهت میدم."ازداخل جیب کتش یک جعبه کادوپیچ درآوردوبه سمتم گرفت.حسابی غافلگیرشده بودم،این اولین هدیه ای بودکه حمیدبه من میداد.به آرامی کاغذکادورابازکردم تاپاره نشود.ادکلن لاگوست بود.بوی خوبی میداد.تمام نامزدی مابابوی این ادکلن گذشت،چون حمیدهم همیشه همین ادکلن رامیزد. جمعه بیست ویکم مهرماه سال 1391روزعقدکنان من وحمیدبود؛دقیقامصادف باروزدحوالارض.مهمانان زیادی ازطرف ماوخانواده ی حمیددعوت شده بودند.حیاط رابرای آقایان فرش کرده بودیم وخانم هاهم اتاق های بالابودند،.ازبعدتعطیلات عیدخیلی ازاقوام وآشنایان راندیده بودم. پدرحمیداول صبح میوه هاوشیرینی هاراباحسن آقابه خانه ماآوردند.فضای پذیرایی خیلی شلوغ وپررفت وآمدبود.باتعدادی ازدوستان واقوام نزدیک داخل یکی ازاتاق هابودم،باوجودآرامش واطمینانی که ازانتخاب حمیدداشتم،ولی بازهم احساس میکردم دردلم رخت میشورند.تمام تلاشم رامیکردم که کسی ازظاهرم پی به درونم نبرد. گرم صحبت بادوستانم بودم که مریم خانم،خواهرحمید،داخل اتاق آمدوگفت:"عروس خانم!داداش باشماکارداره." چادرنقره ای رنگم راسرکردم وتادرورودی آمدم،حمیدبایک سبدگل زیباازغنچه های رزصورتی ولیلیوم زردرنگ دم درمنتظرم بود.سرش پایین بودومن راهنوزندیده بود.صدایش که کردم متوجه من شدوبالبخندبه سمتم آمد.کت وشلوارنپوشیده بود،.بازهمان لباس های همیشگی تنش بود؛یک شلوارطوسی ویک پیراهن معمولی،آن هم طوسی رنگ.پیراهنش راهم روی شلوارانداخته بود. سبدگل راازحمیدگرفتم وبوکردم.گفتم:"خیلی ممنون،زحمت کشیدین."لبخندزدوگفت:"قابل شمارونداره،هرچندشماخودت گلی."بعدهم گفت:"عاقداومده تاچنددقیقه ی دیگه خطبه روبخونیم.شماآماده باشید."باچشم جوابش رادادم وبه اتاق برگشتم. باوجوداینکه وسط مهرماه بود،امابه خاطرزیادی جمعیت هوای اتاق هادم کشیده بود.نیم ساعتی گذشت،ولی خبری نشد.نمیدانستم چراعقدرازودترنمیخوانندکه مهمان هاهم اذیت نشوند. مادرم که به داخل اتاق آمد،آرام پرسیدم:"حمیدآقاگفت که عاقداومده،پس معطل چی هستن؟"مادرم گفت:"لابددارن قول وقرارهای ضمن عقدرومی نویسن،برای همین طول کشیده." مهمان هاهمه آمده بودند،اماحمیدغیب شده بود.کمی بعدکاشف به عمل آمدکه حمیدشناسنامه اش راجاگذاشته است.تاشناسنامه رابیاورد،یک ساعتی طول کشید.ماجرادهان به دهان پیچیدوهمه فهمیدندکه دامادشناسنامه اش رافراموش کرده است.کلی بگوبخندراه افتاده بود،امامن ازاین فراموشی حرص می خوردم. بعدازاینکه حمیدباشناسنامه برگشت،بزرگترهای فامیل مشغول نوشتن قول وقرارهای طرفین شدند.بناشدچهارقلم ازوسایل جهیزیه راخانواده ی حمیدتهیه کنندموقع خواندن خطبه ی عقد،من وحمیدروی یک مبل سه نفره نشستیم؛من یک طرف،حمیدهم بافاصله،طرف دیگرمبل،چسبیده به دسته ها! سفره ی عقدخیلی ساده،ولی درعین حال پرازصمیمیت بود.یک تکه نان سنگک به نشانه ی برکت،یک بشقاب سبزی،گل خشکی که داخل کاسه ای آب برای روشنایی زندگی بودویک ظرف عسل،جعبه ی حلقه ویک آینه که روبروی من وحمیدبود.گاهی ساده بودن قشنگ است.دست حمیدقرآن حکیم بود؛قرآنی بامعناوتفسیرخلاصه. ادامه دارد... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‎‎‎‎‌ ‎‌‌‌‌‌‌ شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
میگفت‌من‌یہ‌چیزوفہمیدم خداشہآدتوهمیشہ‌بہ‌ آدمایی‌داده‌که‌توکار سختڪو‌ش‌بودن ... !💔🌿 شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
❤️شهید دهه هفتادی مدافع حرم❤️ شهید محمد رضا دهقان امیری ✅محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کند. از صفات بارز اخلاقی او می توان به خوش خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد. ایشان در بیست و یکم آبان ماه  94 به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به شهادت رسید. شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
📸اولین سالگرد شهادت شهید صیاد خدایی ▫️حجت‌الاسلام حسینی قمی ▫️حاج علی انسانی ▫️سیدمجید بنی‌فاطمه ▫️حنیف طاهری 📆 سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت‌، از ساعت ۱۷ الی ۱۹ 📍، میدان بهارستان، نرسیده به چهارراه سرچشمه، مجموعه فرهنگی هنری سرچشمه شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴