eitaa logo
مدافعان حرم
41.9هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ چشمانَت همان اتفاقیست که هر صبح شهرِ دلم را گرم می‌کند🌱❤️ صبحتون شهدایی🌺 شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
آیت الله العظمی جوادی آملی: «شهدا کسانی هستند، که در راه دین شهید شدند و جان خود را فدای اسلام و ولایت کردند و اين بزرگواران چون در راه دين شهيد شدند زنده وارد برزخ مي‌شوند ،خواب نيستند، مُرده نيستند، مُرده ملكوتی نيستند بلکه زنده ملكوتی اند و كاملاً باخبرند چه كسی راهی راهشان است و چه كسی راهشان را ادامه نداد.  در مقام و منزلت شهدا همین اندازه بس که از خدای متعال می خواهند کسانی که در دنیا در مسیر و ادامه راه آنها در حال حرکت اند،کمک کنند تا به شهدا برسند، ﴿يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ﴾» ۱۳۹۴/١٢/١٨ 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم ‎ "واجد علی" شهید واجد علی یکی از شهدای پاکستانی ‎ زمانیکه تصمیم گرفت برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) به سوریه برود با مادرش تماس گرفت و از ایشان اجازه خواست مادرش ابتدا مخالفت کرد اما بعد از چند روز مجددا تماس گرفت و اجازه خواست. مادر گفت: برایم سخت است تو را به جبهه جنگ بفرستم اما اگر اجازه ندهم در آخرت چه جوابی به حضرت زینب(س) بدهم. آنهم وقتی ببینم هم محلی هایم فرزندانشان را برای دفاع از اسلام فرستاده‌اند. چه تفاوتی میان آنها و فرزندان من وجود دارد؟ شهادت: بوکمال مزار: قم، بهشت معصومه(س). شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
•~🌿🌸~• 🌹🍀مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. او فرمانده توانای گروهان حضرت علی‌اکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق‌العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید.🍀🌹 "شهید مدافع حرم 🕊" 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 🌱 قسمت 16 نوع راه رفتن ورفتارمان شبیه کسانی بودکه تازه نامزدکرده اند.درشهری مثل قزوین سخت است که درخیابان راه بروی وحداقل چندنفرآشناوفامیل تورانبیند،به خصوص که حمیدراخیلی هامی شناختند. روی جدول نشسته بودم که چندنفرازشاگردهای باشگاه کاراته ی حمیدکه بچه های دبستانی بودندمارادیدند.ازدورمارابه هم نشان میدادندوباهم پچ پچ میکردند.یکی ازآنهاباصدای بلندگفت:"استادخانومتونه؟مبارکه!" حمیدرازیرچشمی نگاه کردم.ازخجالت عرق به پیشانیش نشسته بود.انگارداشتندقیمه قیمه اش میکردند.دستی برای آنهاتکان دادوبعدهم گفت:"این بچه هاآبروبراآدم نمیذارن.فرداکل قزوین باخبرمیشه." ساعت نه شب بودکه به خانه رسیدیم.مادرم بااسپندبه استقبالمان آمد.حلقه چندباری بین فاطمه ومادرم دست به دست شد.حمیدجعبه شیرینی رابه مادرم دادودرجواب اصرارش برای بالارفتن گفت:"الان دیروقته،ان شاءا... بعدامزاحم میشم.فرصت زیاده." موقع خداحافظی خواست حلقه رابه من بدهدکه گفتم:"حلقه روبه عمه برسونید،مراسم عقدکنان باخودشون بیارن."گفت:"حالاکه حلقه بایدپیش من باشه،پس من یه هدیه ی دیگه بهت میدم."ازداخل جیب کتش یک جعبه کادوپیچ درآوردوبه سمتم گرفت.حسابی غافلگیرشده بودم،این اولین هدیه ای بودکه حمیدبه من میداد.به آرامی کاغذکادورابازکردم تاپاره نشود.ادکلن لاگوست بود.بوی خوبی میداد.تمام نامزدی مابابوی این ادکلن گذشت،چون حمیدهم همیشه همین ادکلن رامیزد. جمعه بیست ویکم مهرماه سال 1391روزعقدکنان من وحمیدبود؛دقیقامصادف باروزدحوالارض.مهمانان زیادی ازطرف ماوخانواده ی حمیددعوت شده بودند.حیاط رابرای آقایان فرش کرده بودیم وخانم هاهم اتاق های بالابودند،.ازبعدتعطیلات عیدخیلی ازاقوام وآشنایان راندیده بودم. پدرحمیداول صبح میوه هاوشیرینی هاراباحسن آقابه خانه ماآوردند.فضای پذیرایی خیلی شلوغ وپررفت وآمدبود.باتعدادی ازدوستان واقوام نزدیک داخل یکی ازاتاق هابودم،باوجودآرامش واطمینانی که ازانتخاب حمیدداشتم،ولی بازهم احساس میکردم دردلم رخت میشورند.تمام تلاشم رامیکردم که کسی ازظاهرم پی به درونم نبرد. گرم صحبت بادوستانم بودم که مریم خانم،خواهرحمید،داخل اتاق آمدوگفت:"عروس خانم!داداش باشماکارداره." چادرنقره ای رنگم راسرکردم وتادرورودی آمدم،حمیدبایک سبدگل زیباازغنچه های رزصورتی ولیلیوم زردرنگ دم درمنتظرم بود.سرش پایین بودومن راهنوزندیده بود.صدایش که کردم متوجه من شدوبالبخندبه سمتم آمد.کت وشلوارنپوشیده بود،.بازهمان لباس های همیشگی تنش بود؛یک شلوارطوسی ویک پیراهن معمولی،آن هم طوسی رنگ.پیراهنش راهم روی شلوارانداخته بود. سبدگل راازحمیدگرفتم وبوکردم.گفتم:"خیلی ممنون،زحمت کشیدین."لبخندزدوگفت:"قابل شمارونداره،هرچندشماخودت گلی."بعدهم گفت:"عاقداومده تاچنددقیقه ی دیگه خطبه روبخونیم.شماآماده باشید."باچشم جوابش رادادم وبه اتاق برگشتم. باوجوداینکه وسط مهرماه بود،امابه خاطرزیادی جمعیت هوای اتاق هادم کشیده بود.نیم ساعتی گذشت،ولی خبری نشد.نمیدانستم چراعقدرازودترنمیخوانندکه مهمان هاهم اذیت نشوند. مادرم که به داخل اتاق آمد،آرام پرسیدم:"حمیدآقاگفت که عاقداومده،پس معطل چی هستن؟"مادرم گفت:"لابددارن قول وقرارهای ضمن عقدرومی نویسن،برای همین طول کشیده." مهمان هاهمه آمده بودند،اماحمیدغیب شده بود.کمی بعدکاشف به عمل آمدکه حمیدشناسنامه اش راجاگذاشته است.تاشناسنامه رابیاورد،یک ساعتی طول کشید.ماجرادهان به دهان پیچیدوهمه فهمیدندکه دامادشناسنامه اش رافراموش کرده است.کلی بگوبخندراه افتاده بود،امامن ازاین فراموشی حرص می خوردم. بعدازاینکه حمیدباشناسنامه برگشت،بزرگترهای فامیل مشغول نوشتن قول وقرارهای طرفین شدند.بناشدچهارقلم ازوسایل جهیزیه راخانواده ی حمیدتهیه کنندموقع خواندن خطبه ی عقد،من وحمیدروی یک مبل سه نفره نشستیم؛من یک طرف،حمیدهم بافاصله،طرف دیگرمبل،چسبیده به دسته ها! سفره ی عقدخیلی ساده،ولی درعین حال پرازصمیمیت بود.یک تکه نان سنگک به نشانه ی برکت،یک بشقاب سبزی،گل خشکی که داخل کاسه ای آب برای روشنایی زندگی بودویک ظرف عسل،جعبه ی حلقه ویک آینه که روبروی من وحمیدبود.گاهی ساده بودن قشنگ است.دست حمیدقرآن حکیم بود؛قرآنی بامعناوتفسیرخلاصه. ادامه دارد... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‎‎‎‎‌ ‎‌‌‌‌‌‌ شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
میگفت‌من‌یہ‌چیزوفہمیدم خداشہآدتوهمیشہ‌بہ‌ آدمایی‌داده‌که‌توکار سختڪو‌ش‌بودن ... !💔🌿 شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
❤️شهید دهه هفتادی مدافع حرم❤️ شهید محمد رضا دهقان امیری ✅محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کند. از صفات بارز اخلاقی او می توان به خوش خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد. ایشان در بیست و یکم آبان ماه  94 به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به شهادت رسید. شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
📸اولین سالگرد شهادت شهید صیاد خدایی ▫️حجت‌الاسلام حسینی قمی ▫️حاج علی انسانی ▫️سیدمجید بنی‌فاطمه ▫️حنیف طاهری 📆 سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت‌، از ساعت ۱۷ الی ۱۹ 📍، میدان بهارستان، نرسیده به چهارراه سرچشمه، مجموعه فرهنگی هنری سرچشمه شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهیدی که دوست داشت به سوریه برود و مدافع حرم شود 🔹شهید سید مصطفی محبی پارسا ارادت خاصی به خانواده شهدا داشت به خصوص از زمانیکه که پیکر شهید حججی به ایران بازگشت بیشتر هوای شهادت می‌کرد دوست داشت به سوریه برود و مدافع حرم شود، همیشه به همسر خود توصیه می‌کرد که به دختران خود حجاب را آموزش داده و به نماز خواندن تشویق نماید. 🔹شهید محبی پارسا نماز را اول وقت می‌خواند و به همسر خود می‌گفت زن باید در نماز خواندن از شوهر خود سبقت بگیرد چون زمانی که مرد همسر خود را با حجاب در حال خواندن نماز ببیند بیشتر به سمت نماز ترغیب می‌شود. شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴
💢مسافر دمشق؛ داستان دوستانی که زندگیشان به هم گره خورد فاطمه عرب اسدی، نویسنده کتاب «مسافر دمشق» گفت: این کتاب داستان دوستانی است که در دمشق با هم آشنا شدند و زندگیشان به واسطه این سفر به هم گره خورد. این کتاب به صورت روایت است و هیچ شخصیتی در این کتاب حقیقی نیست ولی بر اساس زندگی برخی از رزمندگان فاطمیون نوشته شده است. البته آنچه در این کتاب روایت شده است زندگی درون مرزی شخصیت‌های داستان است نه آنچه در سوریه برایشان اتفاق افتاده است. وی ادامه داد: من سعی کردم در این کتاب نشان دهم مدافعان حرم، افرادی معمولی هستند، مانند ما در زیر پوست این شهر زندگی می‌کنند و هر کدام مسائل و مشکلات خاص خود را دارند. آن‌ها انسان‌هایی هستند که هم خوبی دارند و هم بدی، و هر کدام به دلیلی مدافع حرم شده‌اند و انتخاب کرده‌اند که در این مسیر گام بردارند. تلاش کردم فضای کتاب، فضایی واقع گرایانه داشته باشد. 🔴@sarbazanzeynab🔴
🩸خونم و جانم فدای حجاب 🌷فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم لبنانی، «خضر عصام فنیش»: 🦋«به نام منتقم فاطمه...خواهر عزيز... سخن بسیار است و فحوای همه یکی؛ پوشش و حجاب. خونم را فدايت كردم، جانم را به خاطر حجاب فدايت كردم و قبل از من هم هزاران شهيد به خاطر حجاب جانشان را فدا كردند. پوشش ما پوشش فاطمه زهراست و به خدا سوگند که این گنجینه ماست.قلب صاحب الزمان را با لباست جريحه‌دار نگردان. مولايمان فاطمه (س) به خاطر حجابشان به شهادت رسيدند.» شهید مدافع حرم 🔴@sarbazanzeynab🔴