7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید #علی_آقا_عبداللهی🕊🌹
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🔴@sarbazanzeynab🔴
مدافعان حرم
مجید بربری 🌹#پنجاه_ام شهید مدافع حرم مجید قربان خانی 🌟🌟 مجید همه چیزش را پای رفیق می ذاشت،می گفت:آد
مجید بربری 🌹#قسمت_پنجاه_و_یکم
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
🌟🌟
شهریور نود و چهار بود،عروسی شهرستان دعوت بودیم.مجید عروسی های شهرستان رو،هرطور بود شرکت میکرد.می گفت:((زشته،برا ما زحمت کشیدن و غذا تهیه کردن و کارت دادن.))از طرفی عروسی ها و رسم و رسومات شهرستان رو دوست داشت.آقا افضل گفت:
_قید این یه عروسی رو بزنید.من نمیتونم چندساعت پشت فرمون بشینم.
مجید دست بردار نبود.
_افضل اشکال نداره!من خودم رانندگی میکنم،فقط بریم.
هرطور بود باباش رو راضی کرد و راه افتادیم.هروقت که حرف ازدواج پیش می اومد،همش میگفت:((من دو تا عروسی میگیرم !یکی تو تهران،یکی هم شهرستان.عروسی تهرانم رو،فقط دوهزار نفر بی دعوت میان!حالا حساب کنید با دعوتی ها چقدرم میشن. رو این حساب یه عروسی هم،برا مهمون های شهرستانی مون میگیرم)).
ما رسم داریم داماد توی عروسی،میوه پرتاب کنه بالا سر جمعیت و جوونهای مجرد،واسه گرفتنش باهم رقابت می کنن.بزرگترها میگن،اونی که زودتر میوه رو تو هوا گرفته،ازدواج به زودی روزیش میشه.مجید توی همین عروسی،اناری رو که داماد انداخته بود بالا،گرفت.موقع تماشای این صحنه،خیلی ذوق کردم و تا مدتی توی خیالم،مجید رو تو لباس دامادی میدیدم.
سال نودو چهار بود.حرف سوریه رفتن مجید،کم کم به گوش میخورد،اما باورم نمیشد. یه گهواره ای بود که نمیدونم توی حرم سوریه،متبرکش کرده بودن یا کربلا.هرکی میخواست روضه بگیره،مجید گهواره رو براش می برد.روزهای آخر بود...،دلم نمی خواست لحظه ای از مجید جدا بشم.فکر می کردم اگه جلو چشمم نباشه،میذاره میره.یه روز بچه های خونه ی خودمون،با اصرار منو به روضه یکی از اقوام بردند.اون روز گهواره رو برده بودن اونجا.خانمهای روضه،تبرکا چیزهایی توی گهواره می ذاشتند و آخر مراسم،بین جمعیت پخش می کردند.به محض این که وارد خونه شدم و کفش هام رو جلوی در اتاق درآوردم،صاحب خونه اومد پیش من و یه تفنگ مشقی گذاشت توی دستم:
_مریم جون شرمنده!از وسایل توی گهواره ،همین یه تفنگ مونده.
تا تفنگ را به دستم داد،یهوو دلم ریخت.حال خودم رو هیچ نمی دونستم؛اشکهام خود به خود سرازیر شدند.گفتم:این تفنگ برام یه نشونه است.مجید من حتما میره سوریه،و حتم دارم شهید هم میشه!
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#مجید_قربانخانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
#تازه_های_نشر
📚چهل روز انتظار
زندگی داستانی شهید مدافع حرم محمد احمدی جوان
🌸🌱این کتاب حکایت مردی است از دیار رئیسعلی دلواری، مردی به زلالی دریا و به صبوری و تنومندی نخلهای جنوب؛ او اولین نخل تناور بوشهر است که به پای بانوی دمشق افتاد. یک تکاور حرفهای که چهل روز مجروحیتش انتظاری شد برای پرواز.
۹۰.۰۰۰ تومان
۲۷۲ صفحه
📲برای ثبت سفارش 👇
@rahil125
🔴@sarbazanzeynab🔴
📨 ماه رجب از اوقات دعا (دعا نمودن و خواندن ادعیه) مى باشد و حتى در زمان جاهليت (قبل از اسلام) به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.
✍️ میرزا جواد ملکی تبریزی
🌙حلول ماه پربرکت رجب گرامی باد
🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم " #سعید_انصاری
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر کمتر دیده شده از شهید مدافع حرم🕊
#جابر_حسین_پور
🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم " #جابر_حسین_پور
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم " #محمد_کامران
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه۸۴
#قرآن_کریم
🔴@sarbazanzeynab🔴