eitaa logo
سرباز۵۷(حسن فاضل)
1.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
9 فایل
@mosafer88888 در خدمتم
مشاهده در ایتا
دانلود
این چند روز هم که عقب افتاد به رفقای کربلا جامونده پرداختم و هر کمکی از دستم بر میومد دریغ نکردم.
لابد دلیلی داشت و مأموریتی یا اوامری مولا داشته که لازم بود تهران باشم
خانوادگی چند مورد همدلی بود، دنبال کردیم. ولو شده بچه ها رو نگه داشتم، آشپزی کردم☺️ تا سادات خانم همدردی با خلق خدا کند...
دو، سه مورد دوستان گره در فکر یا خانواده افتاده بود، خدمتشون بودم من باب مشورت... دوستی همسرش با اینکه طلبه بود، خیلی بداخلاقی میکرد و در کار فرهنگی شویش را همراهی نمی‌کرد که هیچ، توهین هم میکرد... نوجوون های قدیم که سابقا مشهد خدمتشان بودیم. امروز رشید شدند و به علت کنجکاوی و حقیقت جویی و البته متأسفانه پرسه زنی در مجازی دچار شبهات متعددی شده بودند، خدمتشان بودیم. امروز میگفتند؛ ذهن اوضاعش بهتره ولی نیاز است باز هم صحبت کنیم. انشاالله
سرباز۵۷(حسن فاضل)
برنامه هر ساله حقیر اینطور که جوری حرکت کنم #مشایه رو حداقل دو، سه روزی درک کنم. پارسال هم با خانواد
میخواستم وام بگیرم تا خانوادگی عازم شویم، همسرم راضی به قرض نشد. گفت؛ خداوند بهترش رو حتما برامون رقم می‌زنه...و مقداری که داشتیم کفایت دو نفر میکرد🙏 اگر زینب جانم یا زهرا گلی بزرگتر و رشیده(رشد یافته) بود با خودم می‌بردمشان. یا یکی از گل پسرها پنجم، ششم بودند
اگر بحث (نشان مؤمن) و عرض ادب به حضرت زینب و ارباب بی کفنمان نبود، من هم می‌ماندم و اصطلاحا تک خوری نمی‌کردم. مثل خیلی از سفرهای مستحبی امام رضاجانم و حضرت معصومه که امکان مجردی بود ولی چون سرپرست اهالی بهشت(خانواده م) هستم، نرفتم و صبر کردم و یک کاسه اش کردیم و خانوادگی هر از گاهی یا روی توفیق اجباری وظیفه تبلیغ و تربیت رفتم
سوار اتوبوس شدم روی صندلی چهل نشستم نگاه کردم دیدم نوشته و عکس روی کوله م نیست، هر چه داخل اتوبوس و مسیر داخل ترمینال تا اتوبوس را گشتم، پیداش نکردم... عکسش به یادگار برام موند
خدا کنه محمد ازم نپیچونده باشد، وگرنه براش دارم...
موقع خداحافظی به همسرم گفتم؛ اگر برنگشتم و اجلم رسید، مقداری سماح گویا پولی میدهد، در مورد چگونگی خرجش وصیتی کردم☺️😁
و در مورد این چند روز هم به بچه ها❤️ سه سفارش کلی کردم؛ ۱. احترام به مامان تحت هر شرایطی ۲. همدلی خانواده ۳. چهار تا بچه های بزرگتر؛ نماز اول وقت
به هر کدوم از بچه ها هم فراتر از برنامه های خودشون و لوح مسئولیتی که مادرشون براشون هفتگی قرار میده، وظیفه ای سپردم. 🔸زینب جانم؛ مسئول آب و دون و نظافت دو تا جوجه های نرگس و فاطمه(واقعا جوجه دارن) 🔹زهرا جانم؛ مسئول کولر(آبش اسراف نشه، موتورش هم مدام کار نکنه) 🔸علی اکبرجانم؛ در حیاط باز نمونه، سر و صدای بازی بچه ها همسایه ها رو اذیت نکنه 🔹علی اصغرجانم؛ آب دادن به گلها، بچه ها از اول تابستون خودشون بذر گل و گیاههای مختلف رو کاشتند