May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبیک یا حسین
جاده ساوه به سمت مهران...
برنامه هر ساله حقیر اینطور که جوری حرکت کنم #مشایه رو حداقل دو، سه روزی درک کنم. پارسال هم با خانواده توفیق شد، اینطور رفتیم.
امسال هم عزممون بر این بود، تلاشمونم کردیم، منتهی خانوادگی نتونستیم و امروز به لطف الهی و اصرار خود خانواده و وظیفه عرض ادب به مولا شرایط برای بنده رقم خورد و حرکت کردم...
در راه قرار رو با محمد گذاشتم، یکی از فرمانده پایگاههای مرکز تهران
قرار گپ و گفتی پیرامون بچه هاشون داشتیم و با ایشون اومدم ترمینال غرب...
این چند روز هم که عقب افتاد به رفقای کربلا جامونده پرداختم و هر کمکی از دستم بر میومد دریغ نکردم.
دو، سه مورد دوستان گره در فکر یا خانواده افتاده بود، خدمتشون بودم من باب مشورت...
دوستی همسرش با اینکه طلبه بود، خیلی بداخلاقی میکرد و در کار فرهنگی شویش را همراهی نمیکرد که هیچ، توهین هم میکرد...
نوجوون های قدیم که سابقا مشهد خدمتشان بودیم. امروز رشید شدند و به علت کنجکاوی و حقیقت جویی و البته متأسفانه پرسه زنی در مجازی دچار شبهات متعددی شده بودند، خدمتشان بودیم.
امروز میگفتند؛ ذهن اوضاعش بهتره ولی نیاز است باز هم صحبت کنیم. انشاالله
سرباز۵۷(حسن فاضل)
برنامه هر ساله حقیر اینطور که جوری حرکت کنم #مشایه رو حداقل دو، سه روزی درک کنم. پارسال هم با خانواد
میخواستم وام بگیرم تا خانوادگی عازم شویم، همسرم راضی به قرض نشد. گفت؛ خداوند بهترش رو حتما برامون رقم میزنه...و مقداری که داشتیم کفایت دو نفر میکرد🙏
اگر زینب جانم یا زهرا گلی بزرگتر و رشیده(رشد یافته) بود با خودم میبردمشان. یا یکی از گل پسرها پنجم، ششم بودند
اگر بحث #اربعین(نشان مؤمن) و عرض ادب به حضرت زینب و ارباب بی کفنمان نبود، من هم میماندم و اصطلاحا تک خوری نمیکردم. مثل خیلی از سفرهای مستحبی امام رضاجانم و حضرت معصومه که امکان مجردی بود ولی چون سرپرست اهالی بهشت(خانواده م) هستم، نرفتم و صبر کردم و یک کاسه اش کردیم و خانوادگی هر از گاهی یا روی توفیق اجباری وظیفه تبلیغ و تربیت رفتم