6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 #جلال_اسدی ، ناجی ١۵٠ زائر اربعین حسینی به شهادت رسید
جلال اسدی بجنوردی که در ماجرای آتش سوزی هتلی در کربلای معلی با رشادت خود ناجی ۱۵۰ تن از زائرین اربعین حسینی شده بود، بر اثر جراحت ناشی از سوختگی شدید ساعاتی پیش به لقاءالله پیوست.
ناجی زائران پس از سوختگی ۵۲ درصدی: جونم رو پیشکش امام حسین(ع) میکنم.
هدیه به ایشون؛ #صلوات
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارت ظهور از زبان یک تجربه گر مرگ
تعجیل در فرج مولایمان؛ #صلوات
🔻طلبه چطور بیارزش میشود؟!
🎤#آيتالله_اخوان:
🔸شخصی پیش یک معبّر خواب میرود، و میگوید: من خواب دیدم ناصرالدّین شاه #لباس_علما را پوشیده و عمامه بر سر گذاشته است، خیلی مجلّل. [معبر] یک تأمّلی میکند میگوید: او را میکشند. سه روز بعد ناصر الدّین شاه را #ترور کردند.
🔹بعداً به این شخص معبر گفتند: این تعبیر شما چه ربطی داشت بین اینکه کسی لباس علما را پوشیده است ... معبر گفت: وقتی شما این را گفتید، من به سرعت این حدیث شریف را به یاد آوردم که «مَن خَرَج عَن زیِّهِ فَدَمُهُ #هدَر»؛ خون کسی که از زیّ خود خارج بشود، ریخته میشود. یعنی این آدم #بیارزش میشود.
🔸اگر در محلّ شما یک کفّاش باشد. شاید این کفّاش سر جای خود باشد و در #جایگاه_خود محترم باشد. امّا اگر این فرد یک روز بقّالی کند، یک روز کفّاشی، یک روز CD بفروشد ... نه مردم دیگر به او توجّه میکنند، نه دیگر به او به دید کاسب نگاه میکنند.
🔹بعضیها خیال میکنند، آقا شیخ #محمّدحسین_زاهد، خیلی عالم بوده است ... [نه] طلبه بوده است. سطح علمی او تا #حدّ_لمعه و مختصری مکاسب بوده است. پس چرا اینقدر او مشهور است؟ برای اینکه یک جایگاهی
برای خود داشته است، در آن جایگاه خود #محکم ماند تا وقتی از دنیا رفت.
🔸یک عدّه را اطراف خود جمع میکند، شروع به کار کردن روی اینها میکند. از میان اینها آقای #مجتهدی بیرون آمد، آقای #حق_شناس بیرون آمد، آقای #تحریری بیرون آمد ...
❌ #لعن های کذایی
👈 دستور عجیب میرزای شیرازی بزرگ !
حاج آقا رضا صدر از حاج انصاری مرحوم، واعظ معروف و ایشان از مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل میکرده:
دریکی از ملاقاتهای عمومی میرزای بزرگ شیرازی میبینند که نظر ایشان به یک شخص معین معطوف است. هرچه اشخاص جلو می آیند و بعد از دستبوسی میرزا میروند، بازهم توجه میرزا به همان شخص و همان نقطه است؛
تا اینکه بالاخره نوبت به آن شخص موردنظر میرزا میرسد و می آید دست میرزا را می بوسد. میرزا از او سؤال میکند
اهل کجایی؟
میگوید: اهل کربلا.
می پرسد برای چه اینجا آمده ای؟
میگوید: آمده ام تا در سامرا درس بخوانم.
میرزا میفرماید: من به شما حکم میکنم که همین حالا مراجعت کنید به کربلا و شهریه و حقوقی هم که در اینجا به طلبه ها داده میشود در کربلا به شما داده می شود و همین حالا برگردید.
میرزا نوکرش را صدا میزند و به او میگوید: قطار کی حرکت میکند؟
میگوید مثلاً نیم ساعت دیگر.
می فرماید این آقا را الآن ببرید پای قطار و آنجا باشید تا ایشان مشرف شوند کربلا و بعد مراجعت کنید.
نیم ساعت بعد میرزا مرتب می پرسد: خادم نیامد؟
همینطور منتظر بوده و دقیقه شماری میکرده که خادم برگردد.
بالاخره خادم برمیگردد، میرزا میگوید: او را راه انداختی؟
میگوید بله.
میگوید: خودت آنجا بودی موقع حرکت قطار؟
میگوید بله.
میگوید: قطعی شد حرکتش؟
میگوید: بله.
میرزا خیلی استنطاق میکند تا قطعی شود که آن شخص به کربلا برگشته است. بعداً بعضی از اصحاب از ایشان می پرسند: چرا این شخص را با این اهتمام به کربلا برگرداندید؟
◀️میرزا میفرماید: «از خصوصیات این شخص فهمیدم که اگر در اینجا بماند کار دست ما می دهد و از آن لعن های کذایی می خواند و ما که زحمت کشیدیم مشکله اختلاف بین شیعه و سنی را به زحمت حل کردیم، او با یک عملش ممکن است این زحمات را از بین ببرد، یک #لعن در حرم بخواند و تمام این زحمات به هدر رود».
بعد که خود آن شخص را دیده بودند، گفته بود: خوش انصاف میرزا، نگذاشت اقلاً یک لعنی بخوانیم!
📚منبع:
آیت الله العظمی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا، ج ۱، ص ۱۱۹-۱۲۰
15.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای بسیار عجیب سرگذشت یک #شهید
سفر رئیس جمهور کشورمون به عراق خیلی پیامهای خوب و امیدوار کننده ای داشت.
منتهی ویژه خواری بد است!
چه داماد زاکانی باشه
و
چه داماد #پزشکیان...
داداش آزاده باش🙏
هر از گاهی با بچه ها برنامه پدر، دختری یا پدر، پسری یا پدر، فرزندی داریم😊