eitaa logo
سربازانتظار
44 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
تا‌آخر‌ایستاده‌ایم...یا‌صاحب‌الزمان‌ لطفا ‌در ‌ترویج‌ فرهنگ ‌اسلامی‌ ما‌ را‌ یاری‌ کنید برای ‌خواندن ‌متن‌های‌ زیبا ‌و جذاب ‌لینک‌ زیر ‌را لمس ‌کنید ما‌را‌به‌دوستان‌خود‌معرفی‌کنید @sarbazeentezar
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی صاحب زمانم❤️ مولاے من چشم وجودمان خیره بہ نورِ حضور شماست و دست استغاثہ و روے حاجتمان متوسل بہ درگاه تان تا خداوند طلعت رشیدتان را بہ ما بنمایاند... ✋سلام آرام جانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به همه عزیزان 🌻 💠 دوستان پسر گل و نازنینی به نام امیرمحمد دچار بیماری سختی شده، از شما خوبان خواهش میکنم برای شفا و سلامتی همه بیماران مخصوصا این عزیزمان دعای شریف امن یجیب... را قرائت کنید. یاعلی🌺
سلام دوستان عزیز، شب بخیر 🌴🍁🌴خدا رفیق کسی است که رفیق ندارد، خدا پناه کسی است که پناه ندارد، 🌴💎🌴خدا گنج کسی است که ذخیره ای ندارد، دعا می کنم با خدا شوی و بی نیاز از این و از آن شوی.
✍امام علی (علیه السلام): خودت را به داشتن نیت خوب و مقصد زیبا عادت ده،تا در خواسته هات موفق شوی 📚غررالحکم حدیث 6236 🍃🍃🍃🍃
سه چیز زیباست بی خبر دعایت ڪنند نبینی نگاهت ڪنند ندانی یادت ڪنند دعایتان می ڪنم به خیر نگاهتان می ڪنم به پاکی یادتان می ڪنم به خوبی
✅یک_داستان_یک_پند ✍جوانی در ملأ عام با گستاخی تمام روزه‌خواری می‌کرد. او را نزد حاکم شهر آوردند. حاکم از او پرسید: ای جوان! چرا در شهر روزه‌خواری می‌کردی؟ چرا از اسلام گریزانی، تا چنان حد که جسارت یافته و در ماه رمضان در پیش چشم همگان روزه‌‌خواری می‌کنی؟ جوان گفت: مرا باور و اعتقاد زیاد به اسلام بود. روزی شیخ شهر را در خفاء در حال معصیت یافتم. برو آن شیخ را مجازات کن که این چنین اعتقاد مرا از من گرفت و مرا روزه‌خوار کرد. حاکم شهر گفت: روزی دزدی را در شهر گرفتند که از خانه‌های بسیاری دزدی کرده بود. طبق قانون قضاوت مأموری بر او گماردم تا او را در شهر بگردانند تا هر مال‌باخته‌ای از او شکایتی دارد نزد من آید. ساعتی نگذشت که جوانی معلوم‌الحال از او برای شکایت نزد من آمد که هرگز او را در شهر ندیده بودم. به رسم قضاوت از او سؤال کردم ای جوان! او از تو چه دزدیده است؟ جوان گفت: یک مرغ و دو خروس! ⚖چون این سخن شنیدم مأمور خویش را امر کردم تا او را هشتاد تازیانه بزند. جوان در حالی که داد و فریاد می‌کرد، گفت: من برای شکایت نزد تو آمده‌ام، چرا مرا شلاق می‌زنی؟! گفتم: وقتی تو را خانه‌ای در این شهر نیست، چگونه تو را مرغ و خروسی باشد که کسی بتواند آن را از تو بدزدد؟ داستان که بدین جا رسید حاکم شهر گفت: ای جوان! تو را نیز هرگز اعتقادی نبوده است که آن شیخ از تو بستاند. هر کس که اعتقاد به خدا را با عمل به آنچه می‌شنود از خود خدا بستاند و هدایت یابد هیچ کس را توان ستاندن آن اعتقاد از او نیست. تو بجای شناختن خدا در پی شناختن شیخ بودی و بجای خدا شیخ را باور کرده بودی! پس من تو را دو حد جاری می‌کنم یکی به جرم روزه‌خواری در ملأ عام و دیگری به جرم کذب و افتراء!!! 🥀@sarbazeentezar
توکل بر خدایت کن کفایت می کند حتما اگر خالص شوی با او صدایت می کند حتما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حق چو دید آن نور 🌺مطلق درحضور آفرید ازنور اوصد بحر نور 🌺آفرینش راجزاومقصود نیست پاک دامن ترازاو موجود نیست 🌺پیشاپیش (ص) 🌺وامام صادق(ع) گرامی باد 🥀@sarbazeentezar