#آژیر_خطر
#ضدعفونی_کننده_ای_که_قربانی_می_گیرد.
#سوال
#فرق_اتانول_و_متانول_چیست؟؟؟؟
#سوال
آیا می توان از متانول (الکل صنعتی) به جای اتانول (الکل سفید) به منظور ضد عفونی کردن استفاده کرد؟؟؟
#پاسخ
#متانول را #نباید برای #ضد_عفونی_سطوح استفاده کرد. نه تنها #متانول به #شدت #سمی است بلکه کمترین خاصیت ضد عفونی رو بین الکل ها دارد که می تواند سبب بروز #عوارضی همچون #درماتیک ( التهاب پوست)
#آسیب چشمی از جمله #کوری،
#نارسایی_کلیه ،
#کما و
#مرگ شود.
#سوال
آیا حتما برای #پیشگیری از #شیوع_کرونا #باید با #الکل #دست_های خود را #ضد_عفونی کنیم؟؟؟
#پاسخ
گرچه #اتانول (الکل سفید) #می_تواند برای #ضد_عفونی کردن #دست_ها گزینه #خوبی باشد ،
✅✅✅ اما #بیشتر #زمانی #توصیه_می شود که این #ماده در صورت #نبود#دسترسی به #آب و #صابون و #شوینده_های دیگر مورد استفاده قرار گیرد.✅✅✅✅
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برگزاری مجازی اردوی راهیان نور
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#پلاک_پنهان
@sarbazekoochak
#قسمت_هفدهم
به اتاق خالی که جز یک میز و دوصندلی چیز دیگری نداشت،نگاهی انداخت، نمی دانست لرزش بدنش از ترس یا ضعف بود،دستی به صورتش کشید،از سردی صورتش شوکه شد ،احساس سرما در کل وجودش نفوذ کرده بود ،چادرش را دور خودش محکم پیچاند،تا شاید کمی گرم شود،اما فایده ای نداشت. ساعتی گذشته بود اما کسی به اتاق نیامده بود،نمی دانست ساعت چند است،پنجره ای هم نبود که با دیدن بیرون متوجه وقت شود،با یادآوری قرار امشب با مشت بر پیشانی اش کوبید!! اگر از ساعت۹گذشته بود ،الان حتما خانواده ی محبی به خانه شان آمده بودند،حتی گوشی وساعتش را برده بودند،و نمی توانست ،به خانواده خبر بدهد. فکر و خیال دست از سرش برنمی داشت،همه ی وقت با خود زمزمه می کرد "که نکند نیروی امنیتی نباشند" اما با یادآوری کارتی که فقط کد و نام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روی آن حک شده بودند،به خودش دلداری می داد که دروغی در کار نیست و در ارگانی مطمئن هست، نفس عمیقی کشید که در باز شد ،سمانه کنجکاو خیره به در ماند ،که خانمی وارد اتاق شد و بدون حرفی روی صندلی نشست و پوشه ای را روی میز گذاشت:
ــ سلام
ــ سلام
ــ خانم سمانه حسینی
ــ بله
ــ ببینید خانم حسینی ،فک کنم بدونید کجا هستید و برای چی اینجایید؟
ــ چیزی که همکاراتون گفتن اینجا وزارت اطلاعاته اما برای چی نمیدونم
ــ خب بزارید براتون توضیح بدم،ما همیشه زنگ میزدیم که شخص مورد نظر به اینجا مراجعه کنه،اما با توجه به اوضاع حساس کشور و اتفاقاتی که تو دانشگاه شما رخ داد ،ترجیح دادیم حضوری بیایم.
سمانه کنجکاو منتظر ادامه صحبت های خانم شد!!
ــ با توجه به اینکه هیچ سابقه ای نداشتید و فعالیت های زیادتون در راستای بسیج و فعالیت های انقلابی و با تحقیق در مورد خانواده ی شما ،اینکه با این همه نظامی در اعضای خانواده ی شما غیر ممکن است که دست به همچین کاری بزنید اما هیچ چیزی غیر ممکن نیست.و شواهد همه چیز را برخلاف نظر ما نشان می دهند سمانه حیرت زده زمزمه کرد:
ــ چی غیر ممکن نیست؟
@sarbazekoochak
سمانه شوکه به حرف های او گوش سپرده بود،نمی توانست حرف هایی را که می شنید را باور کند،هضم این حرف ها برایش خیلی سخت بود!
ــ خانم حسینی به نفع خودتونه هر چه زودتر قضیه رو برای ما روشن کنید،چون تا وقتی قضیه روشن نشه شما مهمون ما هستید،البته قضیه روشن هست
ــ من همچین کاری نکردم
ــ خانم حسینی پس این همه مدرک تو پرونده چی میگن ؟؟
ــ نمیدونم،حتما اشتباه شده و با صدای بالاتری گفت:
ــ مطمئنم اشتباه شده
سمانه خیره به خانمی که با اخم و عصبانیت به او خیره شده بود ماند،
ــ صداتونو بالا نبرید خانم حسینی،اینجا خونه ی خالتون نیستش،وقتی داشتید برا بهم ریختن اوضاع برنامه ریزی می کردید،باید به فکر اینجا بودید
سمانه عصبی از جایش بلند شد و با صدای بلندی گفت:
ــ وقتی هنوز چیزی ثابت نشده حق ندارید تهمت بزنید،من دارم میگم اینکارو نکردم،اما شما الان فقط میخواید مجرم بودن منو ثابت کنید ،حتی تلاش نمی کنید حقیقتو از زبون من بشنوید خانم از جایش بلند شد و پرونده را برداشت:
ــ مسئول ما به احترام اینکه خانم هستید برای بازجویی خانم فرستادن اما مثل اینکه شما بازیتون گرفته،و قضیه رو جدی نگرفتید،خودشون بیان بهتره
پوزخندی زد و از اتاق خارج شد،سمانه بر روی صندلی نشست و سرش را بین دستانش گرفت و محکم فشرد تا شاید سردردش کمتر شود،باورش نمی شد ،حرف هایی که شنیده بود خیلی برایش سنگین بودند،الان همه او را به چشم یک ضد انقلابی می دیدند.
الان دیگر مطمئن بود که ساعت از ۹ گذشته ،و اتفاقی که نباید بیفته ،اتفاق افتاده.می دانست الان مادرش و پدرش چقدر نگران هستند،وچقدر خجالت زده در برابر خانواده محبی. آه عمیقی کشید،مطمئن بود الان در به در دنبال او هستند،هیچوقت دوست نداشت کسی را نگران کند یا آرامش خانواده را بهم بریزد،دوست داشت هر چه سریعتر مسئولشان بیاید و او از اینجا برود،از فکری که کرد ،ترسی بر دلش نشست و دستانش یخ بستند، "نکند ،اینجا ماندنی شود،یا شاید بی گناهیش تابت نشود" محکم سرش را تکان داد تا دیگر به آن ها فکر نکند.
بعد از نیم ساعت در باز شد،و سایه مردی بر روی زمین افتاد،سمانه سرش را بالا آورد تا به بی گناه بودنش اعتراف کند اما با دیدن شخصی که روبه رویش ایستاده شوکه شد! نمی توانست نگاهش را از مردی که خود هم از دیدن سمانه ،در این مکان شوکه شده بود ،بردارد. سمانه دیگر نمی توانست اتفاقات اطرافش را درک کند،احساس می کرد سرش در حال ترکیدن است،اشک در چشمانش نشسته بود و فقط اسمش را با بهت و حیرت از زبان مردی که هنوز در کنار در خشکش زده بود ،شنید:
ـــ ســمانــه
❣سرباز کوچک 💕
eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
به نقل از برادر شهید:
به مسئله #بيت_المال خيلی اهميت می داد. موتور ماشينم سوخته بود. يك پيكان نمره شخصی از سپاه در خانه گذاشته بود. گفتم: سوئيچ را بده بروم برای ماشين وسيله بخرم. گفت: داداش، مال بيت المال است. گفتم: پول بنزين را می دهم. جواب داد: لاستيك را چه ميكنی؟ موتور را چه كار ميكنی؟ اين مال خدمت به مردم است نه اينكه شما كار شخصی انجام بدهی. حتی خودش كه می خواست به سپاه برود با موتور گازی مي رفت.»
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#شهیداکبر_زجاجی
به نقل از همرزم شهید:
تا آن جايی كه از روحيات ايشان سراغ داشتم از بی برنامه گی رنج می برد. در فرصتهايی كه پيش می آمد، می رفتيم مناطق عملياتی و محور عملياتی را شناسايی می كرديم و در حين عمليات طراحی عمليات آينده را داشت. يك لحظه فراغت و بيكاری از ايشان سراغ نداشتيم. شايد در شبانه روز چهار ساعت بيشتر نمی خوابيد. نصف شب كه از شناسايی می آمديم بلافاصله برای نماز شب آماده مي شد.
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#نرم_افزار_ملک_آسمان
#سفری_سه_بعدی_به_راهیان_نور
#دانلود
«ملک آسمان - راهیان نور» را در بازار اندروید ببینید.👇👇👇👇
http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.molkaseman.rahian&ref=share
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#نرم_افزار_ملک_آسمان
#سفری_سه_بعدی_به_راهیان_نور
#دانلود
#نرم_افزار «مُلک آسمان» توسط #ستاد_مرکزی #راهیان_نور_کشور منتشر شد.
نرم افزار مُلک آسمان #جامع_ترین_نرم_افزار تلفن همراه #دفاع_مقدس و #راهیان_نور بوده و می تواند همه آنچه را که #زائر در یک #سفر_مجازی و #واقعی به #سرزمین_های #راهیان_نور به آنها نیاز دارد برطرف کند.
وجود بیش از ۲۱۰ #قطعه_عکس پانورامای ۳۶۰ درجه کروی از بیش از ۳۰ #منطقه_عملیاتی, وجود بیش از ۳ ساعت #روایتگری مرتبط در قالب ۲۰ قطعه #پادکست_صوتی, بانک جامع بیش از ۱۰۰۰ قطعه #فیلم_شات لیست گذاری شده در قالب بیش از ۱۰ گیگابایت در قالب #ویدئوهای #کم حجم ۲ تا ۱۰ دقیقه ای به منظور تسهیل اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی, بانک جامع بیش از ۲۸ هزار #قطعه_عکس در قالب ۶۵ موضوع, بانک جامع صوت شامل بیش از ۸۰۰ قطعه #فایل_صوتی مرتبط, #دانشنامه_دفاع_مقدس شامل حدود ۲۰ هزار صفحه, بانک #وصیتنامه_موضوعی شهدا شامل بیش از ۳۵۰۰ قطعه #وصیت_نامه,#احکام و #مسائل_شرعی_اجوبه_الاستفتائات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای, #ادعیه و #زیارات پر کاربرد #مفاتیح_الجنان به همراه #ترجمه و #صوت در قالب بیش از ۶۵۰۰ و #اطلاعات بخش #مسیریابی و #نقشه شامل #یادمانها، #مناطق_گردشگری ازجمله بخش های این نرم افزار است.
تولید و پشتیبانی از این برنامه توسط سازمان #فضای_مجازی_سراج و #محتوای موجود در آن در #ستاد_مرکزی_راهیان_نور و #بنیاد_حفظ _آثار و_نشر_ارزش_های_دفاع_مقدس تهیه شده است.
برای دریافت این نرم افزار اینجا کلیک کنید.
«ملک آسمان - راهیان نور» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.molkaseman.rahian&ref=share
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝