eitaa logo
سردار شهید سلیماني
2.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
142 فایل
🚩 بِسْـمِ اللهِ قاٰصِـمِ الجَبّٰـاریٖݩ به یاد سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار شهید سلیماني
عکس دیده نشده زیبا از سردار دلها♡ 🔸#حاج‌قاسم مهمان خانه شهید پورجعفری 🔹اولین شب افطار سال گذشته
🔺ماجرای آخرین ماه رمضان حاج قاسم و هدیه دادن انگشتر 🔹فرزند سردار شهید حسین پورجعفری دستیار و همرزم حاج قاسم سلیمانی: یک سال گذشت از آخرین روزی که قرار بود برای همگی دور هم جمع باشیم تا مهمان ویژه بابا از راه برسد. همه چیز آماده و مهیا بود، مهمان‌های بابا حسین یک به یک از راه می‌رسیدند. 🔹صدای اذان که شنیده شد سجاده‌ها پهن شد. به ایستاد و دیگران پشت سرشان ایستادند. آن شب بعد از افطار یک به یکمان را از حاجی به هدیه گرفتیم. امسال جایشان خالیست... امسال دیگر خبری از حضور آن عزیزان نیست... 🚩 یادگاه سردار شهید سلیمانی👇 ‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
#جات‌اینجاست❤️ روز دختر بر تمام دخترهای شهدا که حالا بیشتر از هر وقت دیگه نبود باباشون رو احساس می‌
💚 هر وقت می‌خواست باباش رو بیدار کنه، همون معروفشون رو می‌گفت و رو بی‌خواب می‌کرد تا باهاش بازی کنه. اولین بار نصفه بود که صدای گریه‌ی بچه‌ش بلند شد، از جاش پرید و رفت تا آرومش کنه. رو دست‌هاش تابش داد، ماچش کرد، قربون و صدقه‌اش رفت و بعد که دید داره گرم می‌شه آروم برد تا روی جاش درازش کنه. وقتی دست‌هاش رو از کمر باز کرد تا برگرده و ‌سر جاش بخوابه، دخترش با همون لحن بچگونه دست کوچکش رو برد سمت چپ سینه‌ش و گفت: ... اون شب به قدری از این حرف دخترش خوشش اومد که توی صورتش جریان پیدا کرد و دیگه نتونست بخوابه. گرفت، خوند و از فردا صبح این "جات اینجاست" دخترونه تبدیل شد به یه اسم رمز که دخترش یاد گرفته بود و باهاش می‌تونست خواب رو از چشم بابایی بگیره. یادمه اون عصر آوردنش تا ببیننش، دخترش خودش رو پرت کرد تو و کلی بغلش کرد. از شنیدن صدای گریه‌ی اطرافیان کرده بود؛ ولی گریه می‌کرد. بابا رو ناز کرد، براش پرت کرد، تکونش داد؛ ولی فایده نداشت! دست آخر که دید مجبورن از کنار بابایی برند، تصمیم گرفت اون اسم رمز رو بگه تا باباش رو بیدار کنه. با همون بغض و لحن بچگونه دست کوچکش رو برد سمت قلبش و گفت: - جات اینجاست... ولی بابا بیدار نشد ...! ✍🏻 کپی این متن بدون ذکر نام نویسنده حرام است. 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
📚#معرفی_کتاب کتاب حاج قاسم سلام با روایتگری حمیدرضا فراهانی از فرماندهان سردار شهید حاج قاسم سلیما
 📚📖 بخشی‌ازکتاب"حاج قاسم سلام" ضبط کوچکم را روشن کرده بودم و حرف‌های را ضبط می‌کردم؛ همه حال عجیبی داشتیم. بچه‌های با چشم‌های نمناک به حاج قاسم نگاه می‌‌کردند. این حالت، نمایشی بود از دلشکستگی غواص‌ها. چند روز منتهی به ، موقع همه چشم‌هایشان خیس بود و گردن‌هایشان به نشانه تواضع در مقابل محبوب کج. صحبت‌های حاج قاسم به نقطه نهایی رسید، او به خروشان که چند متر آن‌طرف‌تر پر شدت و سهمگین در جریان بود، اشاره کرد و با گفت: «این آب را می‌بینید، این آب مهریه فاطمه زهراست، خدا رو به حق مهریه حضرت زهرا قسم بدید که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید.» بغض‌ها ترکید و گردان ۴۱۰ غواص در میان بلور غرق شد. به خودم که آمدم دیدم شانه‌هایم می‌لرزد و می‌جوشد. دستی که را در دست داشتم مثل شاخه‌ای تکیده که در مسیر طوفان قرار گرفته باشد، می‌لرزید. ضبط داشت از دستم می‌افتاد. بعد از حرف‌های حاج قاسم انگار مفهوم خروش و بی‌رحمی از وجودم کوچ کرد و رفت و وجودم پر شد از مفهومی لطیف به نام مهریه حضرت زهرا؛ حالا چقدر اروند برایم دوست‌داشتنی شده بود. دیگر دوست داشتم همراه بچه‌های غواص به امواج خروشان آن بزنم و زندگی یا مرگ را در میان موج‌های آن تجربه کنم... کتاب 🆔 @sardar_shahid_soleimani