eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
272 دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
21.4هزار ویدیو
112 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
•دوست ‌دارم •‌ اگر شهید شوم، •پیڪرے ‌نداشتہ ‌باشم؛ •از ادب ‌بہ دور است‌ ڪہ ‌در •محضر سیدالشہدا(ع) •با تن ‌سالم‌ و •ڪفن ‌پوش‌ محشور‌ شوم. .°و اگر پیڪرم ‌برگشت، °دوست ‌دارم °سنگ‌قبرے ‌برایم‌ نگذارند، °برایم ‌سخت ‌است ‌ڪہ °‌سنگ ‌مزار داشتہ‌ باشم‌ °و حضرت ‌زهرا(س) ° بـے‌نشانـ باشند. 🕊
2.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کم سو شده چشمان من از گریه‌ی بسیار من مانده‌ام و یاد تو و حسرت دیدار...
سلام امام زمانم عشق،هر روز بہ تڪرار تو برمےخیزد اشڪ هر صبح بہ دیدار تو برمےخیزد اے مسافر بہ گلاب نگهم خواهم شسٺ گرد و خاڪے ڪہ ز رخسار تو برمےخیزد صبحتون_مهدوی «اللهم عجل لولیک الفرج»
بنا نبود كه اينقدر زود پر بزني دو بالِ زخميِ خود را به هر خطر بزني بنا نبود كه با اين عروج ، با اين شوق به قلبِ خسته يِ ارباب نیشتر بزني و شعرِ رفتنِ تو بيت بيت جاري گشت ولي قرار نشد زخم بر جگر بزني دعاي رفتنِ تو گر چه مستجاب شده دلت نخواست دوباره به خانه سر بزني ؟ دلت نخواست كه دستانِ زخمي ات را باز برويِ شانه يِ دُردانه يِ پدر بزني؟ "خزان" سرود كه اي كاش باز هم در خواب به اين خرابه ، سري گر چه مختصر بزني ✅برگرفته از کتاب غزل اقتدار
چقدر ساکت و آرام و بی ریا بودي جوان وساده ومحجوب وبا صفا بودي مثال قمري عاشق دو بال بگشودي و در هواي خوش جبهه ها رها بودي میان دشت حمیدیه، خاك سوسنگرد براي درد سقوط و عزا، شفا بودي براي آتش بستان و زخم چزابه مثال فتح مبین بودي و دوا بودي سکوت کرخه شکست و قنوت نورآمد میان معبد خیبر تو کیمیا بودي رسید روضه ي ما تا کنار نیزار و تو در کشاکش مجنون و نینوا بودي غبار بود و تب تیر و توپ و خمپاره میان معرکه ي جنگ اشقیا بودي میان ظهرکه‌مجنون‌خسته‌جان‌می‌داد عروس هور عزادار شد کجا بودي؟ 📌۴ تیر سالگرد شهادت سردار شهید حاج علی هاشمی ✅برگرفته از کتاب خورشید هور
دلی شکست و تنی در جزیره تنها شد و قطره قطره يِ خونش‌نصیب‌دریاشد جواب لشکر و گردان و تیپ را می داد میانِ دامنِ مجنون ولی معما شد کسی که ساحل امنِ هزار گردان بود اسیر حمله ي نیزار و هور و گرما شد اگرچه زخم به تن‌داشت،لیک‌بالبخند به شوق یار ، براي سفر مهیا شد شب‌وسکوت‌وتن‌زخمی‌اش‌چه‌هیهاتی که هورعلقمه گشت و جزیره ماوا شد از این دلاوري و راز و رمز مجنونی علی ، معلمِ سربازهاي فردا شد شکست‌ساقه‌يِ‌گل،برگ‌برگ‌شدافتاد دوباره غنچه زد و از زمین شکوفا شد ✅برگرفته از کتاب خورشید هور
💌 می گفت ، خواب مادرسادات را دیدم ، پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود ! با رفتنش موافقت نشد ، به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد !! هفته ی بعد ، شب آخر ، جوراب‌های همرزمانش را می‌شست ، همرزمش به مجید گفت : حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار خالکوبی روی دستت داری؟! گفت ، تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شه و یا اینکه پاک میشه!! فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش ‌نشست و با ذکر یا زهرا (س) به رسید. پیکر پاکش بعد از سه سال به وطن بازگشت....