eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
224 دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
15هزار ویدیو
106 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
سرداران ورزمندگان عاشورایی
💠 قسمت 2⃣ ♦️امداد الهی جان مجاهدان را حفاظت کرد اصغر تعریف می کرد: «یکبار در سوریه منطقه ای دست دا
💠قسمت 3⃣ ♦️*لحظه آخر از حاج قاسم جدا شد آنطور که من شنیدم، البته نمی دانم چقدر درست است، قرار بوده برادرم آن شبی که سردار سلیمانی شهید می شود همراه ایشان به عراق بیاید اما لحظات آخر از سردار جدا می شود و رفتنش به عراق کنسل می شود و در سوریه می ماند. قسمت بود درست یک ماه پس از شهادت فرمانده اش به شهادت برسد.    ♦️*واسطه ازدواج من و شهید پورهنگ برادرم بود می گفتند مسئولیت برادرم در سوریه حساس بوده. هنگام شهادت همسرم حال مساعدی نداشتم. یک هفته پیش از شهادت او از سوریه به ایران آمدیم. شهید پورهنگ مسموم شده بود و یک هفته بعد در ایران شهید شد. اصغر آقا به دلیل مشغله فراوان نتوانست کارش را رها کند و برای تشییع به ایران بیاید. درکارش واقعا احساس مسئولیت و جدیت داشت. با اینکه شهید پورهنگ از دوستان نزدیکش هم بود و اصلا واسطه ازدواج ما خود برادرم بود.    👇🕊🕊
سرداران ورزمندگان عاشورایی
💠قسمت 3⃣ ♦️*لحظه آخر از حاج قاسم جدا شد آنطور که من شنیدم، البته نمی دانم چقدر درست است، قرار بوده
💠 قسمت 4⃣ ♦️*عکس العمل شهید پاشاپور بعد از شهادت سردار سلیمانی وقتی سردار سلیمانی به شهادت رسید اصغر برای مراسم تشییع کارش را رها نکرد به ایران بیاید. فقط همسرش تعریف می کرد خبر را که شنید چند ساعتی آمد خانه و با خودش خلوت کرد. خبر برایش خیلی سنگین بود. بعد با مادرم تماس می گیرد و با حزن بسیار با مادرم صحبت می کند.  *رفیق شفیقم به من قول هایی داده در این سه سالی که همسرم به شهادت رسیده بود بارها می گفت خوابش را دیده. روز عرفه خیلی بی تابی کرده بود از اینکه از دوستان شهیدش جا مانده. دائم از شهادت و شهید شدن صحبت می کرد. هفته قبل که با هم صحبت کردیم و اتفاقا بار آخری هم بود که صدایش را می شنیدم، دقیقا گفت: رفیق شفیقم به من قول هایی داده. مادرم هم می گفت وقتی با من صحبت کرد صدایش بسیار شاد بود.    👇🕊🕊
سرداران ورزمندگان عاشورایی
💠 قسمت 4⃣ ♦️*عکس العمل شهید پاشاپور بعد از شهادت سردار سلیمانی وقتی سردار سلیمانی به شهادت رسید اص
💠 قسمت 5⃣ ♦️بودنش قابل باور نیست حمله اخیری که در سوریه اتفاقا افتاد را من مدام پیگیری می کردم. بالاخره ما به اخبار آنجا حساس تر هستیم. بعد از شهادت سردار اخبار برایم پررنگ تر شده بود و حس می کردم حالا باید با چنگ و دندان مناطق آزاد شده حفظ شود. در این فکر بودم که حتما با آزادی منطقه خان طومان پیکر شهدایی که جا مانده با تفحص بر خواهد گشت. یک خبری خواندم که برای تثبیت منطقه گروهی متشکل از ارتش سوریه و سپاه ایران رفته اند. تثبیت اینگونه است که وقتی منطقه ای آزاد می شود گروهی می روند آنجا مستقر می شوند تا منطقه را نگهداری کنند. دشمن تصمیم می گیرد پاتک بزند و محاصره کند. مجاهدان اجازه نداده اند. این کار گویا کار بسیار مهمی بوده و برادرم همانجا شهید می شود.  دیشب دوستان و آشنایان اخبار ضد و نقیض به ما می دادند. هنوز مشخص نیست با تیر مستقیم به شهادت رسیدند یا ماشینشان مورد اصابت قرار گرفته. اما با اینکه خبرگزاری ها خبر رسمی شهادت را هم زدند برای ما قابل باور نیست.  👇🕊🕊
سرداران ورزمندگان عاشورایی
💠 قسمت 5⃣ ♦️بودنش قابل باور نیست حمله اخیری که در سوریه اتفاقا افتاد را من مدام پیگیری می کردم. با
💠 قسمت 6⃣ ♦️آخرین دیدار آخرین باری که برادرم را دیدیم دو سال پیش عید فطر بود که به ایران آمده بود. مادرم به شدت وابسته به اصغر بود و همه این را می دانستند. برای همین وقتی ابراز دلتنگی می کردند برادرم می گفت من نمی توانم کارم را رها کنم، شما بیایید سوریه. وقتی هم که پدر و مادر آنجا می رفتند مادرم می گفت بعضی روزها سه چهار ساعت می توانیم او را ببینیم.    ♦️*شوخِ مهربان خیلی حضور ذهن ندارم ولی خصوصیاتی هست که بین شهدا مشترک است مثل مهربانی. اصغرآقا بسیار مهربان بودند و سعی می کردند مهربانی را با شوخ طبعی ابراز کنند. وقتی خاطراتشان را بیان می کردیم خنده روی لبمان می آمد از لحظات خوشی که ایجاد می کرد.    ♦️*چه عاقبتی بهتر از شهادت وقتی همسرم شهید شد با اینکه خودم روحیه قوی ای داشتم و راه شهادت را قبول دارم اما برادرم با جدیت می گفت ناراحت نباشی ها چه عاقبتی بهتر از اینکه کسی با شهادت برود؟ حرف هایش برایم آرامش بخش بود. با اینکه اصغر با همسرم رفیق صمیمی بودند و هر گاه یکی را کار داشتیم و پیدا نمی کردیم با دیگری تماس می گرفتیم چون می دانستیم کنار هم هستند.  ♦️*دیشب شب سختی بود مادرم ناراحتی قلب دارند. برای همین دکتر سفارش کرده بود خیلی آرام باید خبر شهادت را بدهیم. دیشب همه خبر داشتند جز مادرم. شب سختی بود. امروز که آرام آرام خبر را دادیم خیلی ارام برخورد کردند و به نظرم آمد بهشان الهام شده بود. الان هم اشک می ریزند اما احساس افتخار از شهادت اصغر آقا در چهره شان نمایان است.    🌷🕊🕊
گر تو باشی مے توان صد سال بی جان زیستن بے تو گر صد جان بود یک لحظہ نتوان زیستن ❤️ 🌷🕊🕊
نمیشه باشےو نگیره ؛ ‏به‌من‌باشدفقط ؛ درسوداےخیالش شوم ؛ السَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّهِ ...
✨ حضرت آيت الله مجتهدي تهراني : ☝اولين عملي که باعث خوب شدن کار و بار انسان مي شود 🌷 راضي نگه داشتن پدر و مادر 🌷 است. ✌دومين عمل 🌷 نماز اول وقت 🌷 است. 🌟 نماز اول وقت در اين که کارتان خوب شود مؤثّر است. 🌟 کساني که به هر دري مي زنند ، ولي کارشان درست نمي شود براي اين است که نماز اول وقت نمي خوانند. ✅👈 جوانها به شما توصيه مي کنم اگر مي خواهيد هم دنيا داشته باشيد و هم آخرت ، نماز اول وقت 💐✨💐✨❄️✨💐✨💐
بعضی ها عجیب خوبند یادشان که می افتی روحت جانی دوباره میگیرد. یادشان که می افتی بی اراده لبخند به لبانت مینشیند بعضی ها را کم میبینی و حتی اگر نبینی باز با تو هستند بعضی ها عجیب می آیند و عجیب تر انکه دیگر نمیروند حتی وقتی که از کنارت رفته اند میمانند؛ لبخندشان... تصویرشان... صدایشان... حرفهایشان... همه را پیشت امانت میگذارند و تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها. بعضی ها عجیب خوبند.. 🌸🌱🌸🌱🔹🌱🌸🌱🌸
استرس دارید؟! 👈برگ زردآلو بخورید! 👈این خوشمزه ضداسترس، حاوی مقادیر زیادی منیزیم است 👈منیزیم یکی از عناصرقوی ضداسترس است که ماهیچه ها رابطور طبیعی ریلکس میکند وآرام بخش است
کسانی که فشار خون بالا دارند هر روز شیر بخورند ✅شیر باعث کاهش فشار خون میشود @sardarbakery
❣خیلی زیباست .. مرد آهسته درِ گوش فرزندِ تازه به بلوغ رسیده اش گفت: پسرم، در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدیست، در زندگی هرگز دزدی نکن. پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته. پدر به نگاه متعجب فرزند، لبخندی زد و ادامه داد: 🌸در زندگی دروغ نگو، چرا که اگر گفتی، صداقت را دزدیده ای. 🌸خیانت نکن، که اگر کردی، عشق را دزدیده ای. 🌸خشونت نکن، که اگر کردی، محبت را دزدیده ای. 🌸ناحق نگو، که اگر گفتی، حق را دزدیده ای، 🌸بی حیایی نکن، که اگر کردی، شرافت را دزدیده ای، پس در زندگی فقط دزدی نکن... 🍁✨🍁✨🌷✨🍁✨🍁
✅از اين امضا بالاتر.... 🌷يكي از روزها كه به بيمارستان جندى شاپور اهواز رفته بودم، روى يكى از تخت ها رزمنده اى را ديدم كه به شدّت زخمى شده بود، تركشى كه به شكم او برخورد كرده بود، آن قدر بزرگ بود كه از روى ملحفه كاملاً مشخص بود. 🌷نزديك او رفتم، به من گفت: مادر نمى دانم زنده مى مانم يا خداوند شهادت نصيبم مى كند، من يك پيام به ملت ايران، به خصوص به زنان و دختران دارم كه از شما مى خواهم به آنان برسانى؛ مى خواهم به آنها بگويى كه: ما به دنبال مقام و شهرت به جبهه نيامديم، بلكه هدف ما اسلام و قرآن و حفظ حجاب زنان بود. 🌷به او گفتم: پسرم پيامت را بنويس تا سند كتبى داشته باشم. دستش به شدت مجروح بود، به هر زحمتى بود، چند سطر نوشت. گفتم امضايش كن! انگشتش را به خون آغشته كرد و پايين نامه زد و گفت: از اين امضا بالاتر؟! راوى: زهرا محمودى؛ مستوران روايت فتح، ص ١١٤ شهدا را ياد كنيم با ذكر صلوات 🌸🌱🌸🌱💐🌱🌸🌱🌸