7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی دلنشین حاج مهدی اکبری بمناسبت شهادت #امام_حسن_عسکری علیه السلام
🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام #امام_زمان
همنشینی تأثیر داره ،
با هرکی بشینی رنگشو میگیری ؛
با شهداهم بشینی میشی رنگ ِشهدا ..🌺
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کلمه ها قیافه داشتند...! (:
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✖️حق عقب نشینی نداریم...
#شهید_حمید_محمدرضایی🕊🌹
حاج حسین یکتا:
اگه بهم بگن حاج حسین
تو با شهدا بودی،
اولین درسی که از شهدا
یاد گرفتی چیه؟!
میگم:«نمــاز»🌱
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت #امام_حسن_عسکری علیه السلام در روز #پنجشنبه
🙏 ثواب این زیارت را تقدیم می کنیم به مادر امام حسن عسکری و جد بزرگوارشون امیرالمؤمنین علیهم السلام و تمام اموات خودتون و تمام اموات بی وارث و اموات فراموش شده ای که محب اهل بیت علیهم السلام بوده اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 #پنجشنبه ست
👆👆
🎥 اینطوری برای اموات خیرات بفرستید
🥀اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🥀
یاد میکنیم از همه
شهـدا،علمـا و درگذشتـگانمان
🌼با فاتحه و صلوات
بر محمد و آل محمد🌷
" برخورد با دزد "
عصر یک روز وقتی خواهر و شوهرخواهرم به خانه ما آمده بودند. بعد از دقایقی سر و صدایی از داخل کوچه شنیده شد. ابراهیم سریع از پنجره طبقه دوم نگاه کرد و دید که شخصی موتور شوهر خواهرمان را برداشته و در حال فرار است. ابراهیم داد زد: "بگیرش، دزد!" و بعد سریع به سمت درب خانه پائین آمد و دنبال دزد دوید. هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچههای محل لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهنی که روی زمین افتاده بود دست دزد را برید و خون جاری شده بود. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پر از ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: "سوار شو!" آن روز با همان موتور به درمانگاه رفتند و دست دزد را پانسمان کردند. کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود. آنها شب با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با آن دزد صحبت کرد و فهمیدآدم بیچارهای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده . ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزارها صحبت کرد و یک شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد. مقداری پول هم از خودش به آن شخص داد و شب هم همانجا شام خوردند و استراحت کردند. صبح فردا وقتی ابراهیم به محل کارش میرفت خیلی از بچهها اعتراض میکردند که چرا با یک دزد اینطوری برخورد کردی ؟ابراهیم جواب داد: "مطمئن باشید اون آقا این برخورد رو فراموش نمیکنه و دیگه سراغ دزدی نمیره، شك نكنيد برخورد صحیح، همیشه کارسازه. "