eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
273 دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
21.6هزار ویدیو
114 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچک ولی شجاع ..! با این قد کوتاهش دلی نترس و شجاع داشت با تلاش (دستکاری در شناسنامه) توانسته بود خود را به جبهه برساند و جز نیروهای گردان موسی‌ابن‌جعفر(ع) شود. مسئولین گردان بخاطر سن کمِ مجتبی قصد داشتند او را به پشت جبهه برگردانند ولی با گریه از آنان می‌خواست که این کار را نکنند . با فرمانده گردان صحبت کردم و از آنان خواستم به جثه کوچکش نگاه نکنند دلی نترس و شجاع دارد. مسئولین نیز پذیرفتند و اجازه دادند در منطقه بماند حتی در عملیات موسوم به پاتک مهران به خاطر شجاعتش به عنوان «پیک» از او استفاده کردند. شجاعت و نترسی‌ اش طوری بود که در منطقه‌ی عملیاتی کربلای پنج، آنقدر با آرپی‌جی۷ شلیک کرده بود از گوش‌ هایش خون می‌ آمد ولی او به کارش ادامه می‌داد و شلیک را قطع نمی‌کرد! راوی: برادر شهید 🕊🌹🕊
جملات آن روزش در دانشکده داروسازی هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد!🍃 . می‌گفت: مرتب خود را زیر ذره بین معیار های اسلام قرار دهید و در کارها و دیدگاهتان دقت داشته باشید. سر سوزنی انحراف از مسیر واقعی پس از مدتی شما را به جایی می‌رساند که درمی‌یابید نسبت به نقطه ابتدایی، که بر آن انطباق داشتید، زاویه بزرگی پدید آمده و شما را از صراط مستقیم دور ساخته! 🕊🌹🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مرا بـالے است از مانـده قدمهایی اسـت در آغـاز مــانده.. شـهیدان دستهـایم را بگیرید مــنم همراه از ره بـاز مانـده.. 🕊🌹🕊
همیشه سفارش می کرد که این انقلاب با سختی و دادن خون مردم عزیز(شهدا) به دست آمد. شما هم باید رهرو امام و شهدا باشید و نگذارید این انقلاب به دست بیگانگان بیفتد و برای کوری چشم دشمنان در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید. با دوستانش به نرمی صحبت می کرد و آن ها را به وحدت و همدلی تشویق می کرد و به ما سفارش می کرد که در گرفتن دوست خوب دقت داشته باشید و دوستی را انتخاب کنید که شما را به دین و ایمان دعوت کند.» ✍به روایت خواهر شهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۱/۱۰/۱۱ ساری ●شهادت : ۱۳۶۲/۷/۱۹ مریوان🕊🌹🕊
چه ابهتی چه صلابتی ؛ بویِ مردانگی و غیرتش هنوز هم از عکسش به مشام می‌رسد..! 🕊🌹🕊
«سلام خدا بر تو و شاگردانی که تربیت کردی.🇯🇴» 🕊🌹🕊
وقتی قرار شد به پاس کاردانی‌ها وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یابد ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت : باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است. عباس دوران در طول ۲۲ ماه حضور در جنگ ۱۲۰ پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است.  شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزوداشتند او را اسیر کنند. 🕊🌹🕊
. بر غربت این پیکرهای جامانده چه شب‌ها و روزها که خاک، باد، باران، و ستاره‌ها ... مرثیه ها خواندند و بسا همسفران! که نوحه سر دادند: "خجل از روی تو در این دشتم " "حلالم کن که بی تو برگشتم " . 🕊🌹🕊
از دنیا که بگذریم... از همان... دلبستگی هایمان... همان خودِ خودمان..! از همه‌ی اینها که گذشتیم... تازه می شویم لایق ... لایق شهادت ... 🕊🌹🕊
●بابک جوان امروزی بود اما غیرت_دینی داشت. همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند از آن دست جوانان‌های امروزی که غیرت دینیدارند. می‌گفت: خانم حضرت زینب(س) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم. ‌‌●بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه می‌خندید، خوش‌تیپ بود و زیبا بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید. بابک فرزند نسل سوم و چهارم اینانقلاب بود. دلبستگی‌های زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آل‌الله و مادرش خانم زینب(س) رها کرد. ✍راوی : مادر شهید 🕊🌹🕊
منتظران موعود اهل مبارزه‌‏اند و مى‌‏دانند خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد ؛ اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار مى‌‏کشند تا فرمان چه در رسد. "شهید سیدمرتضی‌آوینی" 🕊🌹🕊