یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ...
و امان
از آن روزی که
زمین شهادت می دهد...
و آن زمین...
خاکِ #شلمچه باشد...
📎پ ن: ۸ فروردین سالروز حضور #امام_خامنه_ای در #یادمان_شلمچه در سال ۱۳۷۸ ، گرامی باد🌷🕊🕊
@sardarbakery
♥️بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ♥️
محمد علے وصیت ڪرده بود: "وقتی
پیڪرش را براے طواف به حرم میبرند
مدت بیشترے پاے ضریح نگه دارند".
به خدام ڪه گفتیم قبول نڪردند و گفتند:
حرم شلوغه و پیڪر ایشون همانطور ڪه
با بقیه شهدا وارد میشه همراه بقیه هم
خارج میشه.
آن روز حدود سے تا چهل شهید را ڪنار
ضریح قرار داده بودند. مراسم نوحه
خوانے هم برگزار شد و بعد شهدا رو
طواف دادند.
اما وقتے نوبت محمدعلے شد متوجه
ریختن قطره هاے خون از پایین پیڪر
شدیم و خدام را خبر ڪردیم.
به خاطر اینڪه آب خون روے فرش ها
میریخت از تڪون دادن پیڪر خودداری
ڪردند.
حدود بیست و پنج دقیقه طول ڪشید تا
پیڪر را توے دو لایه پلاستیڪے قرار دادند
و دیگه خونے ازش نریخت.
به خاطر اتفاقے ڪه افتاد محمدعلے نیم
ساعت بیشتر از بقیه ڪنار ضریح بود
و به خواسته اش ڪه توے وصیتنامه
اش گفته بود رسید.
شهےد محمدعلے نیڪنامی
♥️🕊♥️🕊🌸🕊♥️🕊♥️
@sardarbakery
سلام برادرم محمد مهدی✋🌸
😔این روزها
به حالم دعا ڪن
تا لیاقت پیداڪنم
😔سخت است
بال و پر شڪسته باشی
و در قفس باز باشد
😔سخت است
پرواز را از یاد برده باشی
دستم را بگیر!
@sardarbakery
✍ حر جبههها
سردار الله کرم: "شب عملیات بود و من هم فرمانده گردان عملیاتی، داشتم آخرین تذکرات را به رزمندگان میدادم که در میان صحبتهایم دیدم شهید
«علی جنگروی» کفشهایش را درآورده و به سمت گردان میآید شهید جنگروی را صدایش کردم و گفتم: «تو مسئول تبلیغات تیپ هستی، چرا به اینجا آمدی؟ تو بایستی به رزمندگان قرآن آموزش بدهی»
شهید جنگروی که پشت لباس نوشته بود«یا جنگ، یا زیارت»؛ گفت: «وقتی سر بریده سیدالشهدا(ع) بر سر نی قرآن خواند، تو میخوای جلوی رفتن یک قرآن خوان به جنگ را بگیری؟» گفتم:
«حالا چرا کفشهایت را درآوردی؟»
گفت: «من میخواهم «حُرّ» امام حسین(ع) باشم و جز شهادت چیز دیگری نمیخواهم»
گفتم: «چرا حر را انتخاب کردی؟» گفت: «مسئله هر کسی با خودش است، من میخواهم امشب اینگونه به شهادت برسم»
شهید علی جنگروی
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
@sardarbakery
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#زندگینامہ
✍سالهای دفاع مقدس را در جبهه های نور علیه ظلمت سپری کرد و چندین بار مجروح شده و به درجه
جانبازی نائل آمدند.هیچ وقت در زندگی دنیوی غرق نشدند و غالب دارایی خود را وقف بی بضاعتان کردند.علاقه زیادی به قرائت قرآن و ادعیه و همچنین نماز های نافله داشتند و خود را مقید به #نماز_اول_وقت و شرکت در نماز جمعه و نماز جماعت می دانستند.با شروع فتنه تکویری صهیونیستی ، به عنوان مستشار نظامی به صورت داوطلبانه در کسوت دفاع از حرم اهل بیت به سوریه اعزام که سرانجام در مرحله دوم اعزام خود، به آرزوی دیرینه خود رسید و
به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
#شهید_آزاد_خشنود
شهادت: ۹۶/۱/۸ - سوریه
شهدای استان فارس
#سالگرد_شهادت🌷🕊🕊
@sardarbakery
"شہـداےمدافع حرم"
با یڪـ تیــــر
دو نشــــان زدند!
هم عباس صفتــ
مدافع حرم #عمـہ_سادات شدند
هم حسین وار
مدافع حریم دین جد سادات..
#شهید_قدرت_الله_عبودی🌷
#سالروز_شهادت
#شهدای_استان_فارس🕊🕊
@sardarbakery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺عـشـق و مـحـبـت
🍃ردپای خدا در زندگی است
🌺امـیـــدوارم زنــدگــیــتــون
🍃پراز ردپای خـــ♥️ـــدا باشه
#زندگیتون_غرق_در_عـطر_گـل
@sardarbakery
ما را خدا بہ عشق حسین آفـریده است
از او ڪریم تر همہ عالم ندیده است
ریزه خورعطای #حسینیم تا ابد
این لطف فاطمه است که بر مارسیده است
#میلادش_برعاشقان_فرخنده_باد🌸🍃🕊
@sardarbakery
🌸 خوابهای مشترک
یه وقتایی من خواب می بینم و بعد می فهمم همون شب عروسمم خواب پسرمو دیده و به هر دومون در مورد یک موضوع صحبت می کنه، مثلا بعضی موقعها که دیر به دیر میاد به من سر میزنه شبش آقا رضا به خواب من و خانمش میاد و از خانمش می خواد که حتما جویای احوال من باشه و از منم می خواد که جویای احوال زن و بچش باشم، ما بغیر از مادر و فرزندی باهم مثل دو تا دوست صمیمی بودیم و زمانیکه ماموریت نبود و تهران بود هر شب میامد بهم سر میزد و خیلی روی من حساس بود و هوای من مادر و داشت بعد از شهادتشم خیلی بیشتر از قبل هوامو داره که اگر خانمش یه هفته نیاد منزلمون بخوابش میره و میگه برو به مادرم سر بزن، هر لحظه هم که از سفر برمی گشت اول به من سر میزد بعد میرفت خانه ی خودشون.
🌷شهید رضا خرمی🌷
@sardarbakery