خدایا ...!
مرا به خاطر گناهانی که
در طول روز با هزاران قدرتِ عقل
توجیه شان می کنم ببخش ....
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران🕊🌹🕊
نشانی بهشت را
برای مادر آورده است
" پلاک "...!
#دلتنگی_مادارن
#یاد_شهدا_باصلوات🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #کلیپ| #ریلز | #استوری
من ڪفتر جلدٺ همہ دم بوده و هسٺم
سخٺ اسٺ ڪه دور از حرمٺ زنده بمانم
محزون شده ام از غم هجران تو آقا
تاکے ز رهِ دور سلامٺ برسانم
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا❤️
#صلے_الله_علیک_یا_اباعبدالله✋
آنان ڪہ نماز عشق بستند همہ🌹
زنجير ز دستـ وپا گسستند همہ
بر رسم کبوتران در حال قنوتــ🌹
مهمان خدا شدند و رستند همہ
اذان ظهر به افق تبریز
#حےعلےالصلاة 🙏🏻
#شهدارایادڪنید🌹
#باذڪریڪ_صلواتـ
🍃همسرشهید🔻
هیچ وقت نماز اول وقتش ترک نشد
یکبار درحین رانندگی کنار اتوبان ایستاد ونماز اول وقت رابجا آورد
🕊🌺شهیدمدافع حرم #رضا_کارگر
وقتی از ته دل بخندی.. وقتی هر چیزی را به خودت نگیری وقتی سپاسگزار آنچه که هست، باشی وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی آن زمان است که واقعا زندگی میکنی . . . ! بازی زندگی ، بازی بومرنگهاست اندیشهها.. کردارها.. زمانی که آدمی بتواند بیهیچ دلهرهای آرزو کند هر آرزویی بیدرنگ برآورده خواهد شد . . . ❤️
علی جان...
ماکه باشیم که زخم تو شود قسمت ما؟
دیدن تیر درآغوش کمان مارا بس...🌹
آهنگ { شعر نا گفته }
با صدای: گلپا
هوا با نم نم ابر بهاران تازه شد
دلم پر پر زدو یاد تو بی اندازه شد
به اشک آسمان چون گل تبسم میکنم
تو را چون شعر ناگفته تکلم میکنم
شب شدو باران اشکم تازه شد
شوقه دیدار تو بی اندازه شد
گم شدم در خود که پیدایت کنم
قصه ی امروز و فردایت کنم
میروم در پهنه ی گسترده ی اندیشه ها
تا بپیوندد تنم با ریشه های بیشه ها
مثله نور از من گریزان مثل شب در سایه پنهان
با دلی افسرده حالی پریشون
سینه سوزه التهابم زخمیه تیغه عذابم
ای فراموشم نکرده سهل و آسان
مـرا
با قنوتـت
ببـر تـا خـدا ..!
#نماز_اول_وقت
#شهید_حاج_رضا_داروئیان
#حاج_قاسم | #خاکریز_خاطرات
◻️کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود،میرفتن دفترشون و محل کارشون من و با خودشون میبردن! توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یه یخچال خیلی کوچیک..
جلسه های بابا که طولانی میشد به من میگفتن برو تو اون اتاق استراحت کن توی یخچالم آبمیوه و آب و یه طرف تافی بود! از همون تافیایی که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات. ساعت ها میشد تو همون اتاق میشستم که جلسه های بابام تموم شه برم پیشش!
از توی یخچال چندتا تافی میخوردم آبمیوه میخوردم آب معدنی که بود میخوردم یه جوری سر خودمو گرم میکردم..
وقتی جلسه های بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق،میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش میگفت بابا چیا خوردی هرچی خوردی بگو میخوام بنویسم!
دونه دونه بهش میگفتم حتی تا آب معدنی و یه دونه شکلات!
موقع رفتن دستمو که میگرفت بریم سر راه اون کاغذ و به یه نفر میداد میگفت بده حسابداری..
دختر من این چیزا رو استفاده کرده بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن! اونوقت چجوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم با این کشور که بابام جونشو براشون داد، میتونیم از سفره ی مردم برداریم؟! خدایا تو آگاه به همه چیزی ممنونم که اجازه ندادی با آبروی بابام بازی بشه.
◾️راوی: فاطمه سلیمانی (دختر شهید)
#جانفدا
🏷 فرازی از وصیتنامه سردارِ شهید حاج قاسم سلیمانی:
خدایا! به عفو تو امید دارم؛ ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بیهمتا! دستم خالی است و کولهپشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشهای به امید ضیافتِ عفو و کرم تو میآیم. من توشهای برنگرفتهام؛ چون فقیر [را]در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرَم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آوردهام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
#جانفدا