آقا ...
مارا به جبر هم که شده سر به راه کن...
خیری ندیده ایم از این اختیارها...💔
#حرف_دل
#العجلیامولانایاصاحبالزمان
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو نهایت عشقی ...❤️
نهایت دوست داشتن ...🕊
#امام_حسینم
هربـٰارمـٰادرشتمـٰاسمیگرفت
کاملامودبـٰانهرفتارمیکرد..
اگردرازکشبودمینشسـت
اگرنشستہبودمۍایستـٰاد
میگفت:درستهکہمـٰادرمنیستو
نمیبینهولۍخداکههسـت...シ🌱
شھیدحمیدسیـٰاهکالۍمرادۍ
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_گـذرم تا به ـدر ـخانه ات افتاد ـحسین؛
خانه آباد شدم خانه ات آباد ـحسین..!
#امام_زمان
هروقتمیریرختخوابٺ
یهسلامۍهمبهامامزمانٺبده
۵دقیقهباهاشحرفبزن
چهمیشودیهشبیبهیادکسیباشیمکه
هرشببهیادمانهست...
🔅#پندانه
✍ بهترین کاسب قرن
🔹مرشد چلویی در بازار تهران چلوکبابی داشت و بهدلیل رفتار خوبش با مشتریانش به بهترین کاسب قرن معروف شده بود.
🔸روزی چند نفر جلوی مرشد را گرفتند و به او گفتند:
پول دخل امروزت را رد کن بیاد.
🔹مرشد گفت:
محال است بدهم.
🔸گفتند:
میکشیمت.
🔹گفت:
بکشید!
🔸گفتوگو ادامه پیدا کرد و مرشد گفت:
به یک شرط پول دخل امروز را به شما میدهم.
🔹آنها گفتند:
چه شرطی؟
🔸گفت:
به شرطی که بیایید به منزل من و یک چایی باهم بخوریم.
🔹آنها قبول کردند و رفتند و چای خوردند و مرشد پولها را به آنان داد.
🔸از مرشد پرسیدند:
چرا همان اول در کوچه پول را ندادی؟
🔹مرشد گفت:
آن موقع اگر پول را میدادم آن پول دزدی میشد. ولی الان شما مهمان من هستید و من دوست دارم به مهمانم هدیه بدهم.
🔸سالها گذشت و آن سه نفر از معتمدین بازار شدند.
☘🌺🌸☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 خدایا یه وقتایی از خواستن خواسته هام میترسم! شاید خیر من در اونها نباشه... شاید با داشتنشون از تو دور بشم اما هیچ وقت از اینکه خیرمو دست تو بسپرم نمیترسم. خیالم راحته که بهترین رو نصیبم میکنی.
💟 خدایا من خوشبختم ، نه به خاطر رسیدن به همه خواسته هام به خاطر داشتن خدایی چون تو خوشبختم و آرومم به خاطر اینکه تو آرومم کردی اگر گاهی بی حوصله و بی صبر میشم و چرا، چرا، میکنم ، تو ببخش.
💟 خدا جونم من آرامشی میخوام که با هیچ طوفانی نلرزه و این ممکن نیست مگر در رضایت تو
💟 پس شکرت میکنم برای تمام نعمتهایی که به من دادی.
🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
✨﷽✨
🌼جوانی در طلب روزی
✍جوانی به حضور امام صادق علیهالسلام آمد و عرض کرد: - سرمایه ندارم.امام علیهالسلام فرمود: درستکار باش! خداوند روزی را میرساند.
جوان بیرون آمد. درراه، کیسهای پیدا کرد. هفتصد دینار در آن بود. با خود گفت: باید سفارش امام علیهالسلام را عمل نمایم، لذا من به همه اعلام میکنم که اگر همیانی گمکردهاند نزد من آیند.
با صدای بلند گفت: هر کس کیسهای گمکرده، بیاید نشانهاش را بگوید و آن را ببرد. فردی آمد و نشانههای کیسه را گفت، کیسهاش را گرفت و هفتاد دینار به رضایت خود به آن جوان داد. جوان برگشت به حضور حضرت، قضیه را گفت.
حضرت فرمود: این هفتاد دینار حلال بهتر است از آن هفتصد دینار حرام و آن را خدا به تو رساند. جوان با آن پول تجارت کرد و بسیار غنی شد.
📚داستانهای بحارالانوار، محمود ناصری. ص46، چاپ 1377
🍃🌺🌸🍃