eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
14.3هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ پرواز کردن ربطـے به بال ندارد دل می‌خواهد ، دلی به وسعتِ آسمان دل را باید آسمانی کرد ..! خوشا آنانی که بالی نداشتند ولـی راه آسمان را یافتند .. + شاید بشه از یه روضه‌ و خلوت شبونه شهادت گرفت :)💔 | . |
⊰•🌪🌚•⊱ . ازشناسایی آمد و خوابید . . .🥀 بچه‌ها چون میدونستن خسته اس، بیدارش نکردن بیدار که شد با ناراحتی گفت: "مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!" آهی کشید وگفت: "افسوس‌که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔 فردایش مهدی شهید شد🕊 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•🌪•⊱¦⇢
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
˹🌱♥️ دارم‌من‌هوای موکب‌و‌مشایه‌ میمیرم‌برای‌...
خدایا...! بہ‌تو‌پناه‌مۍآورم‌از‌توفان‌حرص‌وتندۍ وشدّت‌خشم‌و‌چیرگۍحسد‌وناتوانۍ صبر‌وکمۍقناعت‌وناسازگارۍاخلاق وپافشارۍوسماجت‌شهوت‌وعات‌و خوۍلجوجانہ ..💛🌾
میگفت: حــٰاج‌قاسم‌باقدِڪامل‌رفت‌برای‌دِفاع‌ از‌ناموس‌‌مردم‌ودفاع‌از‌ناموس‌حسین، بـٰانیمه‌قدبرگشت . . . حالاتوحاضرۍبه‌خاطرحـاجۍبقیه،نصف‌ سَرتوباشال‌یاروسریت‌بپوشونی...
جنگیدن در راه خدا خستگی نمیاره ... اگه داریم خسته می‌شیم ، ایراد اینه که یه چیز غیرخدایی قاطی قضیه هست ...
معبودمن..! حال‌کہ‌گناه‌‌مرا‌پرده‌افکنده‌و‌رسوایم نساختہ‌اۍوبہ‌لطف‌خود‌با‌من‌مدارا‌نموده‌و کیفرم‌را‌پیش‌‌نینداختہ‌اۍوبہ‌نعمت‌بخشۍ بۍبهانہ‌ات‌با‌من‌بربار‌بوده‌ونعمتت‌را‌بر‌من‌ دگرگون‌وزلال‌احسانت‌را‌مکدر‌نداشتہ‌اۍ پس‌بر‌گریہ‌هاۍدامنہ‌دار‌وتنگدستۍ دشوار‌وموقعیت‌نابهنجار‌من‌.. رحمت‌آور.💛🌱
خدایا بہ‌بودنت‌جهت‌خوب‌شدن‌حال‌دلم نیازمندم
🌻تشنه دیدار ارباب همه گرسنه بودند و تشنه، هیچ‌کس قمقمه به همراه نداشت، جز علی. نگاهی به بچه‌ها انداخت و زیر لب یا حسین (ع) گفت، به هرکس اندازه یک در قمقمه آب داد، آب قمقمه تمام شد و او خود تشنه ماند. علی در آن نبرد با لب تشنه شهید شد. شهیدعلی پورهادی
به آقا مصطفی گفتم برای اتمام حجت و آرامش خودم برویم حرم واستخاره بگیریم. (در مورد اعزام همسرم به سوریه) وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم چون از خدا خواسته بودم که به بنده اش نشان دهد آیا راهی که می رویم درست است یا نه و آیا حضرت آقا راضی به این کار هستند یا نه و خداوند به خوبی با خواب صادقه و تحقیقات نشانم داده بود. وقتی استخاره گرفتیم جوابش اینگونه بود؛ دعوت پیامبر با دعوت انسانهای عادی فرق می کند به او اجازه دهید. از آقا علی بن موسی الرضا خواستم همانگونه که تا کنون مراقبم بود از این پس نیز هوایم را داشته و صبوری نصیبم کند. هنوز از حرم مطهر بیرون نرفته بودم که به آقا مصطفی گفتم: به گمانم امام رضا(ع) برمن منت گذاشتند و صبوری بسیاری به من عطا کردند. آرامشی خاص وجودم را فرا گرفته بود و از آن همه نا آرامی و بیتابی خبری نبود. ✍روایتی از همسر شهید مصطفی عارفی
هر کسی را همدم غم ها و تنهائی، مدان سایه دنبال تو می آید، ولی همراه نیست مولانا
چشم بہ راه ڪسے بمان ڪہ آمدنش عجیب بوے ماندن بدهد