eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
14.6هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به عشق! که هر عاشقی اسیر تو گردد گرش برانی از این در، دگر پناه ندارد...! |•{دیوانِ اشعارِ امام خمینی ره}•|
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زهرا پسر آورده قرص قمر آورده💐 برای حیدر حیدر آورده💐 ✨🌺 ✨🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼نگاهمان را به بقیعِ چشمانت دوخته‌ایم، و دست‌هایمان را به سوی ابر کرامتت دراز کرده‌ایم، تا باران ظهور را طلب کنیم. ای کریم‌ترین کریمان! 💐 میلاد کریم اهل بیت، حضرت امام حسن علیه السلام مبارک.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرشار شمیم اهل بیت آمده است شادی به حریم اهل بیت آمده است جوشان شده است چشمه فیض خدا میلاد کریم اهل بیت آمده است میلاد امام حسن مجتبی (ع) مبارک🌹🍃
میانگـین سنی ... زیر ۲۰ سال شجـاعت شان غیـرت شــان مثال زدنی است ... 🕊🌹🕊
سرداران ورزمندگان عاشورایی
🕊🌹🕊
⭕️ شهید بهزادی     ⭕️ حاج احمد ایزدی            اولین باری که با شهید بهزادی آشنا شدم در سال 1362 و در گردان قدس بود. در آنجا آقای عباس کیقانی و علی بهزادی همیشه در حال شوخی کردن بودند. یکی از بچه ها ما را پیش علی برد و به او معرفی کرد. از همان موقع با هم آشنا شدیم. یک مدت از این آشنایی گذشت. در پاسگاه زید بیشتر او را می دیدیم و احساس می کردم که دوست دارد بیشتر به من نزدیک شود و دوستی خود را بیشتر کند. یک روز آمد و پیشنهاد داد که بیا به گردان کربلا و در گروهان نجف. شهید مصطفی بختیاری هم خیلی با او صحبت کرده بود و گفته بود که سعی کن پیش خود بیاورش. بعد از مدتی خدا توفیق داد و به گروهان نجف از گردان کربلا آمدم. دیگر نیروی گروهان علی بهزادی شده و خیلی هم با علی دوست و صمیمی شده بودم و جذبه او مرا گرفته بود. چند سالی گذشت تا به عملیات کربلای 4 رسیدیم. به خاطر مجروحیتم در خانه افتاده بودم. علی به همراه دو سه نفر از بچه های گروهان به دیدنم آمدند. در همان حالی که مرا مجروح، در رختخواب می دیدند ولی اصرار داشتند که برای عملیات با آنها همراه شوم. می گفتم بابا من این وضعیت را دارم ولی می گفت، نه سعی کن برای عملیات بیا. مجروحیتم را که برایش گفتم دیدم که اشک در چشمانش حلقه زد و بغض کرد. این حالتش برای من خیلی عجیب بود! به او گفتم چیه؟ چه شده  علی؟ چرا گریه می کنی؟ چرا بغض کردی؟ اشک هایش سرازیر شد و گفت چیزی نیست. از این ناراحتم که برای عملیات با ما نیستی. علی خود از کربلای 4 مجروحیت سختی داشت و با این حال برای کربلای 5 خود را به بچه ها رسانده و با اصرار وارد خط شده بود. بوی اتمام جنگ به مشامش رسیده بود و نمی خواست سالها در حسرت دیدن دوستان شهیدش بماند. می خواست از آخرین فرصت های خود استفاده کند. احساس کرده بودم که دوست داشت در موقع شهادت تعدادی از بچه ها کنارش باشند و لحظه ای از آنها دور نماند. علی دارای جذبه خاصی بود و هر موقع او را می دیدم به یاد خدا می افتادم. اخلاقش، رفتار و همه چیزش خدایی شده بود. در ان دوران حقیقتا نیت نداشتم که وارد سپاه شوم و  برای خدمت لباس بسیج را ترجیح می دادم. ولی علی اصرار می کرد و می گفت بیا سپاه. با این همه سابقه سعی کن وارد سپاه شوی. آنقدر در گوش ما خواند ما هم سپاهی شدیم و در راه ماندیم.  خداوند روحش را شاد گرداند.🕊🌹🕊
هرگز خدا را به خاطر بهشت ، پرستـش نڪردند ! آنها خدا را می‌‌‌خواستند ، نه بهشـت را .🕊🌹🕊
❣ هر دفعه هر کسی را می‌دید، به او می‌گفت: «دعا کن من شهید شوم.» بزرگترین آرزوی او شهادت بود. هر دفعه والدین‌مان و هر کسی را می‌دید، از آن‌ها می‌خواست تا دعا کنند که او شهید شود. 🔹 از زمانی که ماجرای دفاع از حرم و داعش پیش آمد، مرتب به سوریه در رفت و آمد بود. هنگامی که به سوریه می‌رفت، ما خبردار نمی‌شدیم و هنگامی که احوال او را از همسر او می‌پرسیدیم، به ما می‌گفت همسرم مأموریت رفته است. هرگاه که می‌خواست برود، این آمادگی را ایجاد می‌کرد که شاید شهید شود و می گفت که برای من دعا کنید که شهید شوم. مدت‌هاست که وصیتنامه خود را نوشته است و آماده است. خودش می‌دانست که شهید می‌شود. ما اصلا احسان را نشناختیم. حالا که شهید شده، تازه فهمیدیم او سرهنگ سپاه بوده، تازه فهمیدیم که چه خدماتی ارائه کرده و چه کار‌هایی انجام داده. هیچ گاه دوست نداشت کسی بداند که چه کار می‌کند.  برادر من انتخاب شده بود. آنقدر که چهره نورانی داشت. هرگاه به قم می‌رفت، ابتدا به مزار شهدای مدافع حرم می‌رفت و آن‌ها را زیارت می‌کرد و بعد از آن به خانه والدین‌مان می‌رفت و به آن‌ها سر می‌زد. 🔹 هرگاه به زیارت می‌رفت، به گوشه‌ای می‌رفت که کسی او را نبیند هنگامی که به زیارت حضرت معصومه (س) می‌رفت، دوست داشت که یک خلوت تنهایی داشته باشد و گوشه‌ای می‌رفت که کسی او را نبیند و دعا می‌کرد و شهادت می‌خواست. 🔹 شهیدان مدافع حرم «احسان کربلایی‌پور» و «مرتضی سعیدنژاد» ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ در سوریه توسط هواپیمای رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند و وداع با پیکر مطهر آن‌ها روز چهارشنبه (۱۸ اسفند) در معراج‌الشهدای تهران برگزار شد.🕊🌹🕊
السلام علیکم ایها الشهدا جمیعا و رحمة الله و برکاته دهم فروردین سالروز شهادت شهید گمنام دفاع مقدس ، شهید غلامعلی آهوزاده گرامی باد . 🕊🌹🕊