eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
216 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
13.5هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سه شنبه تون عالی 🌸امروزتون شاد و زیبا 🌺لحظه هاتون سرشار 🌸آرامش و دلخوشی 🌺امیدوارم امروز خدا 🌸سرنوشتی دوستداشتنی 🌺زندگی پراز عشـق 🌸روزی فراوان لبی خندان 🌺و دلی مهربون براتون رقم بزنه ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام امام زمانم 🤍میگن امروز برای عاشقاست 🌸ولی دل ما پیش خداست 🤍 پس کادوهامونم جداست 🌸 چون خدا عاشق ماست 🤍خدا جون کادوی ما 🌸دست شماست 🤍منتظریم تو اون روز خاص 🌸خدا بده یک  کادوی خاص 🤍که اسم اون مهدی آقاست 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم بی تو  دلتنگ تَرین شاعر دلها شده اَم وَ  اسیر غمُ  وتنهاییُ و رویا  شُده اَم اَهلِ شَهر چه دانَند ز اندوه و فراغ بی تو  آوار ترین شَهرَک  دُنیا شُده اَم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج تعجیل درفرج صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚صبح را با سلام به محضر قُدسی و ملكوتی صاحب عشق آغاز ميكنيم💚 ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🤍 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْن 💚وَعَلى عَلی بْن الْحُسَيْن 🤍وَعَـلـى اَوْلاد الْحُسَيْن 💚وَعَلى اَصْحاب الْحُسَيْن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســلام 🌿صبحتون 🌸پراز خیر و برکت 🌿در پناه پروردگار 🌸امروزتون بخیر و نیکی 🌿حال دلتون خوب 🌸وجـودتون سـلامت 🌿زندگیتون غرق در خوشبختی 🌸روزتون پراز انرژی مثبت 🌿سه شنبه تون مملو از شـادی ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣یادی از سردار شهید هاشم اعتمادی 🌷پدر خانم هاشم, معمار بود. برای سنگ قبر هاشم یک سنگ مرمر سنگین خریده بود, هیچ کس را پیدا نکردیم که بتواند این سنگ را بتراشد. تا اینکه پدر شهید شمس الدین غازی گفت بیارید پیش من. الحق که زیبا هم سنگ قبر هاشم را تراشید. سنگ قبر را بردیم کنار مزار هاشم, من بودم و پدرخانم هاشم و خواهرم. پدر خانم هاشم که پیر بود و توانی نداشت, من هم آن زمان یک دستم در جبهه آسیب دیده و توان نداشت, خواهر هم که توانی نداشت. مانده بودیم چه کنیم که بنده خدا گفت بیا حالا یه تلاشی بکنیم, شاید شد. یک سمتش را من گرفتم, یک سمتش را ایشان, بلند کردیم, دیدیم ان سنگ سنگین, انگار پر کاهی بلند شد و روی قبر آمد... بعد هم حاجی شروع کرد به سیمان کردن و محکم کردن آن. دیدم خواهرم دارد اشک می ریزد. گفتم چی شد؟ گفت چشمم رفت روی هم, دیدم هاشم با خنده آمد و گفت: دیدی سنگ قبر خودم را خودم روی قبرم گذاشتم! ⭐️ستارگان فارس⭐️ 🕊🌹🕊
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی 💐آن شب خیلی خسته بود، وقتی آمد، سرش روی بالشت نرفته خوابش برد. وقتی این خستگی اش را دیدم، تا ساعتش برای نمازشب زنگ خورد، دست گذاشتم وصدایش را قطع کردم تا آن شب بیشتر بخوابد. نیم ساعت بعد با صدای اذان صبح بیدار شد. مثل برق گرفته ها از خواب پرید. با ناراحتی گفت: چرا ساعتم زنگ نخورد؟ گفتم: زنگ خورد، خسته بودی، من قطعش کردم. در حالی که برای نماز صبح بلند می شد گفت: تو می دانی امشب چه ظلمی به من کردی، تو به جامعه اسلامی خیانت کردی! گفتم: علی نماز شب تو چه ربطی به جامعه اسلامی داره؟ گفت: من شبی که نماز شب نخوانم آن روز در هیچ کاری موفق نیستم، این یعنی امروز نمی توانم آن جور که باید به مردم و جامعه اسلامی خدمت کنم. مادرش می گفتم از پنجم ابتدایی مقید به اقامه نماز شب بود.🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلخانه و معراج شهدای آبادان در دوران دفاع مقدس 😭😭🕊🌹🕊
❣ ترکشی به پهلویش اصابت کرد وقتی بر زمین افتاد از ما خواست که بلندش کنیم روی پاهایش که ایستاد.. رو به سمت کربلا دستش را روی سینه نهاد و آخرین کلمات را بر زبان جاری کرد گفت: السلام علیڪ یا اباعبدالله... موقع خاکسپاری با اینکه ۶روز از شهادتش گذشته بود ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه‌اش قرار داشت.. شهید 🕊🌹🕊
❣چه زیباست در دشت شلمچه، خندیدن کودکی بر تانک سوخته دشمن، اما کاش می‌دانست که بابت این خنده چه جان‌ها فدا شده است.🕊🌹🕊
الهی هیچ مسافری از رفیقاش جا نمونه. دفتر حضور و غیاب گروهان ابوالفضل از گردان فجر، در دی ماه ۶۵ قبل از عملیات کربلای پنج: نفر اول و دوم جانباز نفرات ۳ تا ۷ در اثر بمباران شیمیایی به شهادت رسیدند.🕊🌹🕊
آغاز مهندسی معکوس ساخت موشک وقتی اولين سري موشكهايي را كه از خارج خريديم و وارد كرديم شهيد طهراني مقدم کندوکاو کردند تا بلکه از طریقه ساخت موشک و راه اندازی و توسعه صنعت موشک آگاهی پیدا کنند. همچنان كه آقاي محسن رفيق دوست که آن زمان وزير سپاه بود هم نقل كرده شهید عزیزمان از آقاي محسن رضايي خواهش كردند اجازه دهند كه يك فروند از موشكها را باز و آناليز كنند تا به اصطلاح ببينند كه چي به چي است. در آن زمان تهيه موشك كار خيلي سختي بود. از طریق بعضي از كشورها هم كه تهيه مي کردیم خيلي راحت نبود تا اجازه داده شود مهندسي معكوس صورت بگيرد. بنابراین اینکه يكي از موشكهایی كه به دشمن شليك مي شد مورد مطالعه قرار بگيرد اقدام قابل توجه و مهمي بود. لذا شهيد مقدم وارد اين عرصه شد. ✍دكتر محمد جعفري🕊🌹🕊
❣بعد از فتح المبین این شهید بزرگوار، توپخانه سپاه را راه اندازی کرد. منظور اينكه یک جوانی نوزده بیست ساله، اول سال ۱۳۶۰ به جبهه آمده و اول سال ۱۳۶۱ توپخانه سپاه را راه اندازی کرده؛ شهید حسن طهرانی مقدم بنیانگذار توپخانه سپاه است. یکی از کارهای ظریف ایشان با تجهیزاتی که از عراقی ها گرفته شده بود، این بود که می دانست اين تجهیزات نیاز به تخصص دارد. خاطرم هست ايشان مقری در اهواز داشتند كه دبستان یا مرکز دیگری بود و به دليل اينکه مردم، شهر را ترک کرده بودند تعطیل شده بود. شهيد مقدم از آن فضا به عنوان مقر اولیه توپخانه سپاه يا یکی از مقرهای آموزشی توپخانه سپاه استفاده می كردند. حتی یادم است ایشان رفته بودند از بین اسرای عراقی كمك می‌گرفتند، چون بعضی از اسرا به زور و تهدید به ميدان جنگ آورده شده بودند. بعضی از اسرا هم عمدتاً مسلمان و از شیعيان علاقه مند به حضرت امام(ره) و انقلاب بودند. بعدها هم همين گروه، لشکر بدر را تأسیس کردند. یعنی عراقی هایی که به اسارت درآمده بودند، بعدا یک لشکر به نام بدر تشکیل دادند و خودشان با عراق شروع به جنگیدن کردند و در این راه شهیدانی هم دادند. یادم هست شهيد مقدم رفته بودند امکانات اینها را شناسایی کرده بودند. حالا ما چقدر بخواهیم وقت بگذاریم تا سردر بیاوریم كه كار با این تجهیزات چطوری است! شهید طهرانی مقدم از بعضی از اسرا که چنین زمینه هایی داشتند استفاده کرده و آنها را آنجا آورده بودند و به خود يها آموزش می دادند. یعنی ايشان یک مجموعه پراکنده و نامنظم بدون تشکیلات و امکانات و سلاح کم را شروع به سازماندهی کردند. راوی: سردار احمد حق طلب🕊🌹🕊
❣بعد از مقابله به مثل موشكي توسط رزمندگان اسلام، عراق ابتدا اصابت موشكها را تكذيب كرده بود و اين انفجارها را ناشي از بمبگذاري اعلام مي كرد. اين تكذيبهاي اوليه بعد از استمرار پرتابها عراق را مجبور به اعتراف کرد. بنابراين تا پايان جنگ بچه ها توانستند با تقويت توان رزمي خود، روز به روز بر تجربياتشان در پرتابها و حتي در بهينه سازي بعضي از تجهيزات بيفزايند و تا پايان جنگ با قدرت در مقابل حملات عراق به مناطق مسكوني به جد و جهد پاسخ دهند. گویا تا زمان پایان جنگ نیز ما به توفیقات خوبی در زمینه توسعه سامانه های موشکی دست یافتیم که همگی زیر نظر تلاشهای شهید طهرانی مقدم انجام گرفت. مثلاً همزمان با انجام عملياتهاي مقابله به مثل موشكي و با پيگيري هايي كه خود سردار مقدم داشتند، در اواخر جنگ به يك سامانه موشكي و راكت ساخت داخل دست پيدا كرديم به نام راكت نازعات، كه بردش بين 80 تا 120 كيلومتر است و با تلاشهايي كه دوستان انجام داده بودند به 150 رسيده بود. هر چه به پايان جنگ نزديك مي شديم فعاليت موشكي سردار مقدم، هم در بخش عملياتي و هم در بحث تحقيقاتي و ساخت، بيشتر مي شد. از همان ابتدا كار تحقيقاتي و صنعتي براي ساخت و توليد موشك در داخل انجام شده بود. (راوی: سردار محمدرضا نامي)🕊🌹🕊
❣حدود دو سال بعد از راه اندازی توپخانه، این ضرورت احساس شد که باید واحد موشکی سپاه هم راه اندازی شود. اینجا هم حاج حسن آقا شدند مسئول واحد موشکی که باز هم مثل روزهای اول تأسیس توپخانه، اینجا هم سپاه بدون موشک بود! آن زمان حاج حسن به چندین کشور سفر کرد و یک مقدار موشک خریداری کرد و از تجربیات آنان استفاده برد. کم کم تولید موشک در سپاه راه اندازی شد. زماني هم که موشکهای عراق شهرهای ایران را به خاک و خون می کشید، این جوانان توانستند پاسخ دندان شکنی به دشمن بدهند. یکی از ویژگی های شهید طهرانی مقدم نیز این بود که با آموزش جوانان، یک مجموعه تحت فرماندهی اش را حرکت می داد و همزمان نیز مجموعه های دیگری را راه اندازی می کرد. در آن برهه نیز در واقع دوستان دیگرش مسئولیت توپخانه را به عهده گرفتند و خودش به یگان موشکی سپاه رفت. ایشان باز هم در این موقعیت تازه، موفق شد از موشک هایی که در یکی از عملیاتهای ارتش بعثی عراق علیه ما استفاده شده و عمل نکرده بود استفاده کند. همچنین از بعضی از کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک می گرفت. آن زمان ارتش بعثی فکر می کرد که در پاسخ به موشک هایی که علیه مردم و شهرهای ما استفاده می کند، کشور ما چیزی ندارد. اما حاج حسن آقا موفق شد پاسخ دندان شکنی به دشمن بعثی بدهد. آن موقع در حالی که آنها تصورش را هم نمی کردند، ایران موفق شد خط تولید موشک های اسکاد را راه اندازی کند. این پاسخ مؤثر، عامل بسیار بازدارند های برای ارتش عراق شد. ما حتی نوآوری هایی داشتیم که توانستیم سوخت جامد را در عرصه موشکی تولید کنیم. شهید عزیزمان نه تنها این سوخت را در کشور تولید کرد، بلکه به برخی کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک کرد. حاج حسن حتی به لبنان هم رفت و یگان موشکی حزب الله را در آنجا ایجاد کرد. (راوی: سردار دکتر محمد طهرانی مقدم)🕊🌹🕊
❣سال 1363 یک مسافرت سه ماهه به سوریه داشت، برای یادگیری آموزش های موشکی که آن هم شرایطش خیلی سخت بود. از نامه‌هایی که همسرم می‌نوشتند، مشخص بود شرایط خیلی سختی را می‌گذرانند و چون سفر، سه ماه و خرده‌ای طول کشید و من ایشان را ندیده بودم، محمد آقا برادرشان احساس کردند که بهتر است حالا که انتهای سفرشان نزدیك است، مرا هم به سوریه بفرستند. خلاصه شرایط سفر فراهم شد و مرا به اتفاق حاجیه خانم در سال 1363 به سوریه فرستادند. سفر سختی بود. این، در نوشته های حاج آقا هم مشخص بود. گاهی از روي عکس‌هایی که می‌دادند کاملاً محسوس بود. بعدها هم که من از خود ایشان شنیدم، دريافتم یکی از سخت ترین مراحل زندگی شان بوده ولی چون نظام واقعاً به یک چنين تخصصي احتیاج داشت، این چند نفر تمام توان شان را گذاشته بودند تا به نتیجه مطلوب برسند. به حدی توان‌شان را گذاشته بودند که افسر سوری تعجب کرده بود. راوی: خانم الهام حیدری، همسر شهید طهرانی مقدم🕊🌹🕊
❣حاج حسن آقا فرمانده موشکی بود. اصلاً موشک، عشقش بود؛ هر جا موشک بود، ایشان را می‌توانستی پیدا کنی. همیشه به من می‌گفت باید بدني قوی داشته باشیم. چون اشتغال به موشک با همه کارهای دیگر فرق می‌کند. وقتی می‌خواهید یک کابل موشک را بالا بکشید، اگر توان نداشته باشید، مهره‌ها بلافاصله جابجا می‌شوند. چه بسا که خیلی ها هم مهره‌ها‌یشان جا به جا شد و خیلی‌ها زانودرد گرفتند. بنابراین چون این کار، سنگین است، افراد باید اینقدر توان داشته باشند و توان رزمی‌شان بالا باشد که بتوانند به راحتی اینها را حمل کنند و کارهایشان را انجام دهند، راحت بتوانند کار تعمیرات را انجام دهند. می‌دیدم که فراهم آوردن همه امکانات ورزشی برای آمادگی جسمانی جوانها لازم است و ما باید امکانات رشته مورد علاقه کارکنان را مهیا کنیم و همه اینها از طریق خود سردار مقدم انجام شد. راوی: سردار ناصر شهسواری، از دوستان شهید🕊🌹🕊
❣آقاي قاليباف تعریف کرد: سال ۱۳۶۳ – ۱۳۶۴ در قرارگاه بوديم كه حاج حسن آقا موشكي ساخته بود با برد ۵۰- ۶۰ كيلومتر و می‌گفت به ما آدرسي بدهيد كه آن را بر سر عراقي‌ها فرود بياوریم. منظورش این بود که موشك را به وسیله شلیکی درست و دقیق امتحان كنيم و همين طوري در ميدان تير نزنيم؛ حساب شده باشد .همه بچه ها را در جزيره مجنون جمع كرديم و خبر دادیم آن موشك را بياورند. بچه هاي اطلاعات عمليات هم تحقیق کردند و گفتند فلان نقطه، مقر خودروهاي عراقي هاست که حدود 30 - 40 كيلومتر جلو تر آن را پيدا كرديم. بعد هم بچه های ما تصمیم گرفتند به آنجا شليك كنند. عاقبت وقتی يكي دو ساعت تلاش كردند اتفاق غیر منتظره ای افتاد و  موشك در خود سكو منفجر شد و سكو و اطرافش به هوا رفت و دو سه تن از بچه ها هم جراحت كمي برداشتند. همان سالها ما هر وقت ياد آقاي مقدم مي کرديم،  یاد آقاي قاليباف می افتادیم که مي گفت آقاي مقدم! نمي خواهد به سمت عراق شليك كنيد! البته به طنز مي گفت. مي گفت هر وقت اسم آقای مقدم مي آید به ياد آن صحنه مي افتم. راوی: سرهنگ بازنشسته پاسدار مجيد حسيني🕊🌹🕊
❣بعد از اینکه عراق موشک باران را شروع کرد، دستیابی به فناوری موشک سازی در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت. آن زمان حاج محسن رفیق دوست، وزیر سپاه بود و با ارتباطی که قبل از انقلاب با کشورهایی مثل سوریه و لیبی داشت، توانست با رایزنی، از آن ها موشک اسکاد بي  بگیرد که حاج حسن آقا نيز انتخاب و تعیین شد تا برای آموزش ساخت موشک و راه اندازی یگان موشکی سپاه جمهوری اسلامی ایران به این کشورها برود. بنابراین ایشان کم کم از توپخانه جدا شد و به لیبی و جاهای دیگر رفت و پس از مدتی هم یگان موشکی سپاه را فعال کرد. درحقیقت پیش از اینکه این شهید عزیز از کشور بیرون برود، کسانی مثل شهید شفیع زاده و سردار حاجی زاده کنار حاج حسن آقا بودند و اداره توپخانه را برعهده گرفتند. راوی: محمدحسن محققی، همرزم شهید🕊🌹🕊
❣بسياري از فرماندهان دفاع مقدس در سالهای بعد از جنگ در رده هاي مديريتي و فرماندهي ستادي كار می كردند و كمي از ميدان عمل رزمي فاصله گرفتند. یعنی فرمانده تيپ، نيرو و لشكر یا جانشين شدند و معاونتهاي ستادي را به عهده گرفتند اما شهيد طهراني مقدم همين كار تحقيقاتي و پژوهشي خود را در حوزه موشك ادامه داد. حتي در مرحله اي هم كه حاج حسن آقا به عنوان جانشين نيروي هوايي سپاه منصوب شد - به گمانم در زمان فرماندهي شهيد احمد كاظمي بود - ايشان به درخواست خودش از این مسئوليت كناره گيري كرد. یعنی با اینکه به مقام مهم جانشينی فرماندهي نيرو برگزیده شده بود ولی داوطلبانه تقاضا كرد كه از اين مسئوليت كنار برود تا بهتر بتواند به پروژه هايي كه در زمينه موشكي داشت مي كرد برسد. در حقیقت روي اين داستان متمركز شده بود كه در واقع فداكاري بزرگي بود، چون كاري را كه ايشان دنبال مي كرد، چندان اسم و رسمي در بر نداشت. در اصل، شهید طهرانی مقدم در كار تحقيقاتي بود و به صورت غيررسانه اي آن را دنبال مي كرد. راوی: دکتر محمد جعفری🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار یک روز صبح دیدم شهید حسن باقری به‌اتفاق یک فرد دیگری که او را نمی‌شناختم به محل سپاه سوسنگرد آمدند و حسن از من خواست که گزارشی از اقدامات صورت گرفته را ارائه دهم. تمامی کارها را توضیح دادم به غیر از شناسایی‌هایی که انجام داده بودیم. حسن باقری هم شوخ و هم بسیار با صراحت و تندی برخورد می‌کرد. وقتی من آن‌گونه گزارش دادم با حالت شوخی و جدی کلی حرف بار ما کرد و گفت: «تو این و نمی‌شناسی؟ این مسعود پیش بهاره، همشهریته، آره بهبهونیه، این و فرستادم دوره عالی اطلاعات عملیات، حالا برگشته به ما کمک می‌کنه، حالا ما را سر کار نزار تمام شناسایی‌ها و معبرها را توضیح بده.» ما شروع کردیم همه چی را توضیح دادن به‌گونه‌ای که در آخر شهید حسن گفت: «به خاطر همشهریت همه را خوب توضیح دادی.» بعد از ارائه گزارش به منطقه رفتیم تا از نزدیک آمادگی‌های ما را ببینند. وقتی به محل سپاه برگشتیم حسن به من گفت: «تمام نقشه‌ها و کالک‌ها را بردار با ما باید به اهواز بیایی.» من با تعجب گفتم: «اهواز!؟ اهواز کاری نداریم، در ضمن چون آقا عزیز نیست من باید اینجا باشم.» حسن با حالت خیلی جدی به مسعود نگاهی کرد و گفت: «طوری صحبت می‌کنه که اگر اینجا نباشه عراقی‌ها می‌آیند بهبهان را تصرف می‌کنند.» در این مدت کلاً شهید مسعود ساکت بود و فقط سکوت را اختیار کرده بود و من برای اولین بار او را دیده بودم. ✍سردار امین شریعتی🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 به هر صورت ما وسایل را برداشتیم و به‌اتفاق شهیدان حسن باقری و «مسعود پیش بهار» به اهواز پادگان گلف آمدیم و به زیرزمین گلف رفتیم. در آنجا حسن گفت: «چند روز دیگر آقا محسن و صیاد شیرازی که جدیداً فرمانده نیروی زمینی ارتش شده به اینجا می‌آیند و ما باید طرح عملیات شما را ارائه دهیم، لذا تو همه کارها را به‌طور ریز و دقیق توضیح بده و مسعود همه را تبدیل به طرح عملیات می‌کنه و باید آماده بشه تا ارائه بدیم و تا تمام نشده حق خارج شدن از این زیرزمین را ندارید.» بعد از صحبت‌های حسن با ما دو نفر، خصوصی با حسن صحبت کردم و با توجه به اینکه مسعود را نمی‌شناختم نگران بودم که نتوانیم کار را درست تحویل دهیم و تأکید داشتم که در حضور خود حسن کار انجام شود. شهید حسن به من گفت: «مگه ما از روز اول برای این چیزها درست شده بودیم، برو به مسعود اعتماد کن و مطمئن هستم از او این کار برمیاد.» خلاصه آمدم و با مسعود شروع بکار کردیم ✍ سردار حاج امین شریعتی🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 لحظه‌به‌لحظه که پیش می‌رفتیم و اعتمادبه‌نفس و خلاقیت مسعود را می‌دیدم واقعاً شگفت‌زده می‌شدم به‌گونه‌ای که ساعت‌ها بدون آب و غذا و خواب کار را انجام دادیم و حتی ایشان سؤالاتی را طرح کردند که باعث شد شناسایی‌ها را دوباره چک کنیم. بالاخره بعد از چند روز، مسعود پیش‌نویس طرح عملیات را به‌عنوان طریق‌القدس تهیه کرد و با تنظیم آن توسط فرماندهان عالی‌رتبه منطقه جنوب به آقا محسن و شهید صیاد ارائه شد و تصویب هم شد و بعد از مدتی عملیات طریق‌القدس با موفقیت انجام شد و دقیقاً شهید پیش‌بهار در تهیه طرح‌های عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس نقش بسیار برجسته‌ای داشتند. ✍سردار حاج امین شریعتی🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 در عملیات «بیت‌المقدس» من فرمانده تیپ عاشورا بودم و به دلیل پاتک‌های زیادی که به یگان ما و تیپ حضرت رسول (ص) قبل از آزادسازی خرمشهر می‌شد شهید مسعود از طرف «قرارگاه نصر» پیش ما آمد و قرار شد از طرف من و احمد متوسلیان به قرارگاه برود و اوضاع منطقه ما را گزارش دهد تا مسئولین فکری بکنند. من به فرمانده قرارگاه نصر شهید حسن باقری با بی‌سیم تماس گرفتم و گفتم: «مسعود آمد تا اوضاع ما را به شما گزارش دهد تا فکری برای ما بکنید.» خیلی وضعیت سختی بود. چندین بار حسن تماس گرفت و می‌گفت: «پس مسعود کجاست؟ چرا نرسیده؟» من نگران شدم و یکی از دوستان را فرستادم تا ببیند چرا مسعود نرسیده تا اینکه پس از نیم ساعت با بی‌سیم خبر دادند شهید مسعود پیش بهار در مسیر رفتن به قرارگاه به شهادت رسیده است. سردار شهید مسعود پیشبهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله‌ای که می‌توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه‌ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍سردار حاج امین شریعتی🕊🌹🕊
رفتی واز رفتن تو قلب آئینه شکسته خنجری در سینه دارم بغض باران در نگاهم