eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
216 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
13.4هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
❣حدود دو سال بعد از راه اندازی توپخانه، این ضرورت احساس شد که باید واحد موشکی سپاه هم راه اندازی شود. اینجا هم حاج حسن آقا شدند مسئول واحد موشکی که باز هم مثل روزهای اول تأسیس توپخانه، اینجا هم سپاه بدون موشک بود! آن زمان حاج حسن به چندین کشور سفر کرد و یک مقدار موشک خریداری کرد و از تجربیات آنان استفاده برد. کم کم تولید موشک در سپاه راه اندازی شد. زماني هم که موشکهای عراق شهرهای ایران را به خاک و خون می کشید، این جوانان توانستند پاسخ دندان شکنی به دشمن بدهند. یکی از ویژگی های شهید طهرانی مقدم نیز این بود که با آموزش جوانان، یک مجموعه تحت فرماندهی اش را حرکت می داد و همزمان نیز مجموعه های دیگری را راه اندازی می کرد. در آن برهه نیز در واقع دوستان دیگرش مسئولیت توپخانه را به عهده گرفتند و خودش به یگان موشکی سپاه رفت. ایشان باز هم در این موقعیت تازه، موفق شد از موشک هایی که در یکی از عملیاتهای ارتش بعثی عراق علیه ما استفاده شده و عمل نکرده بود استفاده کند. همچنین از بعضی از کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک می گرفت. آن زمان ارتش بعثی فکر می کرد که در پاسخ به موشک هایی که علیه مردم و شهرهای ما استفاده می کند، کشور ما چیزی ندارد. اما حاج حسن آقا موفق شد پاسخ دندان شکنی به دشمن بعثی بدهد. آن موقع در حالی که آنها تصورش را هم نمی کردند، ایران موفق شد خط تولید موشک های اسکاد را راه اندازی کند. این پاسخ مؤثر، عامل بسیار بازدارند های برای ارتش عراق شد. ما حتی نوآوری هایی داشتیم که توانستیم سوخت جامد را در عرصه موشکی تولید کنیم. شهید عزیزمان نه تنها این سوخت را در کشور تولید کرد، بلکه به برخی کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک کرد. حاج حسن حتی به لبنان هم رفت و یگان موشکی حزب الله را در آنجا ایجاد کرد. (راوی: سردار دکتر محمد طهرانی مقدم)🕊🌹🕊
❣سال 1363 یک مسافرت سه ماهه به سوریه داشت، برای یادگیری آموزش های موشکی که آن هم شرایطش خیلی سخت بود. از نامه‌هایی که همسرم می‌نوشتند، مشخص بود شرایط خیلی سختی را می‌گذرانند و چون سفر، سه ماه و خرده‌ای طول کشید و من ایشان را ندیده بودم، محمد آقا برادرشان احساس کردند که بهتر است حالا که انتهای سفرشان نزدیك است، مرا هم به سوریه بفرستند. خلاصه شرایط سفر فراهم شد و مرا به اتفاق حاجیه خانم در سال 1363 به سوریه فرستادند. سفر سختی بود. این، در نوشته های حاج آقا هم مشخص بود. گاهی از روي عکس‌هایی که می‌دادند کاملاً محسوس بود. بعدها هم که من از خود ایشان شنیدم، دريافتم یکی از سخت ترین مراحل زندگی شان بوده ولی چون نظام واقعاً به یک چنين تخصصي احتیاج داشت، این چند نفر تمام توان شان را گذاشته بودند تا به نتیجه مطلوب برسند. به حدی توان‌شان را گذاشته بودند که افسر سوری تعجب کرده بود. راوی: خانم الهام حیدری، همسر شهید طهرانی مقدم🕊🌹🕊
❣حاج حسن آقا فرمانده موشکی بود. اصلاً موشک، عشقش بود؛ هر جا موشک بود، ایشان را می‌توانستی پیدا کنی. همیشه به من می‌گفت باید بدني قوی داشته باشیم. چون اشتغال به موشک با همه کارهای دیگر فرق می‌کند. وقتی می‌خواهید یک کابل موشک را بالا بکشید، اگر توان نداشته باشید، مهره‌ها بلافاصله جابجا می‌شوند. چه بسا که خیلی ها هم مهره‌ها‌یشان جا به جا شد و خیلی‌ها زانودرد گرفتند. بنابراین چون این کار، سنگین است، افراد باید اینقدر توان داشته باشند و توان رزمی‌شان بالا باشد که بتوانند به راحتی اینها را حمل کنند و کارهایشان را انجام دهند، راحت بتوانند کار تعمیرات را انجام دهند. می‌دیدم که فراهم آوردن همه امکانات ورزشی برای آمادگی جسمانی جوانها لازم است و ما باید امکانات رشته مورد علاقه کارکنان را مهیا کنیم و همه اینها از طریق خود سردار مقدم انجام شد. راوی: سردار ناصر شهسواری، از دوستان شهید🕊🌹🕊
❣آقاي قاليباف تعریف کرد: سال ۱۳۶۳ – ۱۳۶۴ در قرارگاه بوديم كه حاج حسن آقا موشكي ساخته بود با برد ۵۰- ۶۰ كيلومتر و می‌گفت به ما آدرسي بدهيد كه آن را بر سر عراقي‌ها فرود بياوریم. منظورش این بود که موشك را به وسیله شلیکی درست و دقیق امتحان كنيم و همين طوري در ميدان تير نزنيم؛ حساب شده باشد .همه بچه ها را در جزيره مجنون جمع كرديم و خبر دادیم آن موشك را بياورند. بچه هاي اطلاعات عمليات هم تحقیق کردند و گفتند فلان نقطه، مقر خودروهاي عراقي هاست که حدود 30 - 40 كيلومتر جلو تر آن را پيدا كرديم. بعد هم بچه های ما تصمیم گرفتند به آنجا شليك كنند. عاقبت وقتی يكي دو ساعت تلاش كردند اتفاق غیر منتظره ای افتاد و  موشك در خود سكو منفجر شد و سكو و اطرافش به هوا رفت و دو سه تن از بچه ها هم جراحت كمي برداشتند. همان سالها ما هر وقت ياد آقاي مقدم مي کرديم،  یاد آقاي قاليباف می افتادیم که مي گفت آقاي مقدم! نمي خواهد به سمت عراق شليك كنيد! البته به طنز مي گفت. مي گفت هر وقت اسم آقای مقدم مي آید به ياد آن صحنه مي افتم. راوی: سرهنگ بازنشسته پاسدار مجيد حسيني🕊🌹🕊
❣بعد از اینکه عراق موشک باران را شروع کرد، دستیابی به فناوری موشک سازی در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت. آن زمان حاج محسن رفیق دوست، وزیر سپاه بود و با ارتباطی که قبل از انقلاب با کشورهایی مثل سوریه و لیبی داشت، توانست با رایزنی، از آن ها موشک اسکاد بي  بگیرد که حاج حسن آقا نيز انتخاب و تعیین شد تا برای آموزش ساخت موشک و راه اندازی یگان موشکی سپاه جمهوری اسلامی ایران به این کشورها برود. بنابراین ایشان کم کم از توپخانه جدا شد و به لیبی و جاهای دیگر رفت و پس از مدتی هم یگان موشکی سپاه را فعال کرد. درحقیقت پیش از اینکه این شهید عزیز از کشور بیرون برود، کسانی مثل شهید شفیع زاده و سردار حاجی زاده کنار حاج حسن آقا بودند و اداره توپخانه را برعهده گرفتند. راوی: محمدحسن محققی، همرزم شهید🕊🌹🕊
❣بسياري از فرماندهان دفاع مقدس در سالهای بعد از جنگ در رده هاي مديريتي و فرماندهي ستادي كار می كردند و كمي از ميدان عمل رزمي فاصله گرفتند. یعنی فرمانده تيپ، نيرو و لشكر یا جانشين شدند و معاونتهاي ستادي را به عهده گرفتند اما شهيد طهراني مقدم همين كار تحقيقاتي و پژوهشي خود را در حوزه موشك ادامه داد. حتي در مرحله اي هم كه حاج حسن آقا به عنوان جانشين نيروي هوايي سپاه منصوب شد - به گمانم در زمان فرماندهي شهيد احمد كاظمي بود - ايشان به درخواست خودش از این مسئوليت كناره گيري كرد. یعنی با اینکه به مقام مهم جانشينی فرماندهي نيرو برگزیده شده بود ولی داوطلبانه تقاضا كرد كه از اين مسئوليت كنار برود تا بهتر بتواند به پروژه هايي كه در زمينه موشكي داشت مي كرد برسد. در حقیقت روي اين داستان متمركز شده بود كه در واقع فداكاري بزرگي بود، چون كاري را كه ايشان دنبال مي كرد، چندان اسم و رسمي در بر نداشت. در اصل، شهید طهرانی مقدم در كار تحقيقاتي بود و به صورت غيررسانه اي آن را دنبال مي كرد. راوی: دکتر محمد جعفری🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار یک روز صبح دیدم شهید حسن باقری به‌اتفاق یک فرد دیگری که او را نمی‌شناختم به محل سپاه سوسنگرد آمدند و حسن از من خواست که گزارشی از اقدامات صورت گرفته را ارائه دهم. تمامی کارها را توضیح دادم به غیر از شناسایی‌هایی که انجام داده بودیم. حسن باقری هم شوخ و هم بسیار با صراحت و تندی برخورد می‌کرد. وقتی من آن‌گونه گزارش دادم با حالت شوخی و جدی کلی حرف بار ما کرد و گفت: «تو این و نمی‌شناسی؟ این مسعود پیش بهاره، همشهریته، آره بهبهونیه، این و فرستادم دوره عالی اطلاعات عملیات، حالا برگشته به ما کمک می‌کنه، حالا ما را سر کار نزار تمام شناسایی‌ها و معبرها را توضیح بده.» ما شروع کردیم همه چی را توضیح دادن به‌گونه‌ای که در آخر شهید حسن گفت: «به خاطر همشهریت همه را خوب توضیح دادی.» بعد از ارائه گزارش به منطقه رفتیم تا از نزدیک آمادگی‌های ما را ببینند. وقتی به محل سپاه برگشتیم حسن به من گفت: «تمام نقشه‌ها و کالک‌ها را بردار با ما باید به اهواز بیایی.» من با تعجب گفتم: «اهواز!؟ اهواز کاری نداریم، در ضمن چون آقا عزیز نیست من باید اینجا باشم.» حسن با حالت خیلی جدی به مسعود نگاهی کرد و گفت: «طوری صحبت می‌کنه که اگر اینجا نباشه عراقی‌ها می‌آیند بهبهان را تصرف می‌کنند.» در این مدت کلاً شهید مسعود ساکت بود و فقط سکوت را اختیار کرده بود و من برای اولین بار او را دیده بودم. ✍سردار امین شریعتی🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 به هر صورت ما وسایل را برداشتیم و به‌اتفاق شهیدان حسن باقری و «مسعود پیش بهار» به اهواز پادگان گلف آمدیم و به زیرزمین گلف رفتیم. در آنجا حسن گفت: «چند روز دیگر آقا محسن و صیاد شیرازی که جدیداً فرمانده نیروی زمینی ارتش شده به اینجا می‌آیند و ما باید طرح عملیات شما را ارائه دهیم، لذا تو همه کارها را به‌طور ریز و دقیق توضیح بده و مسعود همه را تبدیل به طرح عملیات می‌کنه و باید آماده بشه تا ارائه بدیم و تا تمام نشده حق خارج شدن از این زیرزمین را ندارید.» بعد از صحبت‌های حسن با ما دو نفر، خصوصی با حسن صحبت کردم و با توجه به اینکه مسعود را نمی‌شناختم نگران بودم که نتوانیم کار را درست تحویل دهیم و تأکید داشتم که در حضور خود حسن کار انجام شود. شهید حسن به من گفت: «مگه ما از روز اول برای این چیزها درست شده بودیم، برو به مسعود اعتماد کن و مطمئن هستم از او این کار برمیاد.» خلاصه آمدم و با مسعود شروع بکار کردیم ✍ سردار حاج امین شریعتی🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 لحظه‌به‌لحظه که پیش می‌رفتیم و اعتمادبه‌نفس و خلاقیت مسعود را می‌دیدم واقعاً شگفت‌زده می‌شدم به‌گونه‌ای که ساعت‌ها بدون آب و غذا و خواب کار را انجام دادیم و حتی ایشان سؤالاتی را طرح کردند که باعث شد شناسایی‌ها را دوباره چک کنیم. بالاخره بعد از چند روز، مسعود پیش‌نویس طرح عملیات را به‌عنوان طریق‌القدس تهیه کرد و با تنظیم آن توسط فرماندهان عالی‌رتبه منطقه جنوب به آقا محسن و شهید صیاد ارائه شد و تصویب هم شد و بعد از مدتی عملیات طریق‌القدس با موفقیت انجام شد و دقیقاً شهید پیش‌بهار در تهیه طرح‌های عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس نقش بسیار برجسته‌ای داشتند. ✍سردار حاج امین شریعتی🕊🌹🕊
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 در عملیات «بیت‌المقدس» من فرمانده تیپ عاشورا بودم و به دلیل پاتک‌های زیادی که به یگان ما و تیپ حضرت رسول (ص) قبل از آزادسازی خرمشهر می‌شد شهید مسعود از طرف «قرارگاه نصر» پیش ما آمد و قرار شد از طرف من و احمد متوسلیان به قرارگاه برود و اوضاع منطقه ما را گزارش دهد تا مسئولین فکری بکنند. من به فرمانده قرارگاه نصر شهید حسن باقری با بی‌سیم تماس گرفتم و گفتم: «مسعود آمد تا اوضاع ما را به شما گزارش دهد تا فکری برای ما بکنید.» خیلی وضعیت سختی بود. چندین بار حسن تماس گرفت و می‌گفت: «پس مسعود کجاست؟ چرا نرسیده؟» من نگران شدم و یکی از دوستان را فرستادم تا ببیند چرا مسعود نرسیده تا اینکه پس از نیم ساعت با بی‌سیم خبر دادند شهید مسعود پیش بهار در مسیر رفتن به قرارگاه به شهادت رسیده است. سردار شهید مسعود پیشبهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله‌ای که می‌توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه‌ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍سردار حاج امین شریعتی🕊🌹🕊
رفتی واز رفتن تو قلب آئینه شکسته خنجری در سینه دارم بغض باران در نگاهم
-حـٰاج‌قـٰاسم‌میگفت: حتی‌اگه‌یه‌درصداحتمـٰآل‌بدی‌که‌یه‌نفریه‌روزی‌برگردـہ‌وتوبه‌کنه . . حق‌ندآری‌رآجبش‌قضـٰاوت‌کنی. قضـٰاوت‌فقط‌کآرخداست:) ‌ ‹ 📻🌹⸾⸾
شرمنده‌ام که بین دعا‌های شخصی‌ام عجل لولیک فرج شما آخری شدی...💔
برایتان‌اینگونه‌آرزومیکنم: آن‌زمان،که‌درمحشر خدابگویدچه‌داشتی؟ حسین‌سربلند‌کند وبگویدحساب‌شد! مهمان‌من‌است(:
مدتی‌هست‌که‌درگیرسوالی‌شـده‌ام توچـه‌داری‌که‌من‌اینگونه‌هوایی‌شده‌ام؟🚶🏾‍♂️ -ارباب
اےڪاش حرم بودم و مهمان تو بودم مهمان سر سفره احسان تو بودم یڪ پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاسٺ اے ڪاش ڪہ زوار خراسان تو بودم:)💔
👤"ناهید کیانی_ کیمیا علیزاده" ناهید کیانی در طول ۲_۳سال گذشته با وجود انتقادات شدید به حکومت و حتی حمایت از اغتشاشات اخیر در تیم ملی تکواندوی جمهوری اسلامی حضور داشت و با حجاب اسلامی در مسابقات شرکت کرد و تونست مقام های زیر رو کسب کنه: ۱_طلای مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۲۳ ۲_طلای مسابقات قهرمانی آسیا ۲۰۲۲ کره جنوبی ۳_طلای مسابقات قهرمانی آسیا ۲۰۲۲ چانچئون ۴_طلای مسابقات کشورهای اسلامی۲۰۲۱ ۵_برنز مسابقات قهرمانی آسیا ۲۰۲۱ کیمیا علیزاده به بهانه اینکه حجاب مانع پیشرفتش میشه از کشور مهاجرت کرد تا بتونه افتخارات بهتر و بیشتری کسب کنه و در طول ۲_۳ گذشته تونسته مقام های زیر رو کسب کنه: ا_🍌
🔴 آغاز سی و پنجمین سال زعامت حضرت امام خامنه ای بر آحاد مردم شریف و نجیب ایران اسلامی مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا