eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
219 دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
14.1هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 بانگ زدم صبح دمان 🌼 کیست در این خانه‌ٔ دل 🌸 گفت منم کز رُخ من 🌼 شد مه و خورشید خجل 🌸 سلام صبحتون بخیر 🌼 حــال دلتـون قـشنگ 🌸 روزگارتون گرم محبت 🌼 و زندگیتون 🌸 پر از عطر و مهربانی خداوند
دانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟ ‍‍طوطی صفتی! طاقت اسرار نداری...! 🌸
بنده کن هر دل آزاده‌ای زنده کن هر بدن مرده‌ای می‌کندت لابه و دریوزه جان جان ببر آنجا که دلم برده‌ای 🌸🍃
ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴یه تکه از آسمون ! ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نا محرمان ؛ ما خامشیم 🎯 چن بار این ۲۴ ثانیه رو دیدم . انگار قلب اون اسب رو از محبت خالص ، درست کردن که ما آدما غبطه میخوریم بهش ... سیر نمشیه چشام از اونهمه سخاوت .
والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست ...!
نه سلامم نه علیکم نه سپیدم نه سیاهم نه چنانم که تو گویی نه چنینم که تو خوانی و نه آنگونه که گفتند و شنیدی نه سمائم نه زمینم نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستادۀ پیرم نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم نه جهنم نه بهشتم چُنین است سرشتم این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...   گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویــم تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی خودِ تو جان جهانی گر نهانـی و عیانـی تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی   تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی تو خود اسرار نهانی   تو خود باغ بهشتی تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی نه که جُزئی نه که چون آب در اندام سَبوئی تو خود اویی بخود آی تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی و گلِ وصل بـچیـنی... 👤 🌿🍁🍂🍁🌿
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیندروی او شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
🪴|-جان چه کار آید اگر ،پیش تو قربان نشود؟!...
از این ساحل آب و گل درگذر به گوهر سفر کن که دریا تویی ‌‌
اول به هزار لطف بنواخت مرا آخر به هزار غصه بگداخت مرا
او ره خوش می‌زند رقص بر آن می‌کنم هر دم بازی نو عشق برآرد مرا...