eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.7هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 🍃اسفند هم از نیمه گذشت 🌸و صدای پای بهار کم کم داره میاد 🍃حال و هواتون همیشه بهاری 🌸زندگیتون گلبارون باشه همیشه @sardarbakery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل هوای روی ماه یار داردجمعه ها🌼🍃 دل هوای دیدن دلدار داردجمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان💚 یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها🌼🍃 🙏 @sardarbakery
بهترین مواد غذایی که شما هر روز باید بخورید 👈 اسفناج 👈 ماست 👈 گوجه فرنگی ها 👈 گردو 👈 هویج ها 👈 لوبیای سیاه 👈 پروتئین بدون چربی 👈 سبزیجات خانواده کلم @sardarbakery
پر باشیم از آرزوهای خوب برای دیگران یادمان باشه وقتی که برای دیگران آرزوهای خوب داریم قلبمان ازشادی و حس خوب لبریزخواهد شد 💓عصر آدینتون مهدوی💓 @sardarbakery
دلمان تنگ شده برای یک تیترخبرخوش ؛ برای پیچیدن صدای درحیاط درگوش اقاقیها؛ برای اثبات جمله ی"زندگی یعنی همین بهانه های کوچک خوشبختی"اززبان فروغ؛ برای یک برف حسابی چندروزه وتکرارچندین باره ی جمله "برف می بارد"اززبان مادربا زمزمه های حمد مادربزرگ پشت بندش؛ برای یک لقمه آرامش به دورازهیاهوی دل شکستن ها وسرسپردن به قایق سهراب برای دورشدن از غریبگی ها ! چقدردلمان لک زده برای یک جرعه لبخندازعمق جان وپنج خط زندگی وزندگی ... ناهید آقاطبا ‌‌🌨⛄️🌨⛄️💦⛄️🌨⛄️🌨
صداقت وسادگی انسان راشاعر میکندنه مال وثروت قدرداشته هایمان را بدانیم صداقت،یعنی گنج مهربانی یعنی سرمایه چشم پاکی،یعنی انسانیت صادق باشیم،مهربانی رابیاموزیم،انسان بمانیم @sardarbakery
اگردیابت دارید،فندق تازه میل کنید زیراموادنشاسته ای کم وکلسیم، پتاسیم،منیزیوم، سدیم وآهن فراوان دارد همچنین باداشتن فسفربرای افراد دارای فعالیت فکری زیاد،مفید است.
سرداران ورزمندگان عاشورایی: خبرى در مدينه به سرعت مى پيچد كه حضرت على (ع)، مى خواهد نخلستان خود را بفروشد. فقراى مدينه كه در شرايط سخت اقتصادى بودند خبر دار مى شوند و خود را به حضرت على (ع) مى رسانند. خريدار كه يكى از تجار مدينه است نخلستان را مى پسندد و آن را به مبلغ دوازده هزار درهم خريدارى مى كند. وقتى حضرت على (ع) پولها را دريافت مى كند، به افراد فقيرى كه دور او جمع شده بودند نگاه مى كند و قبل از اينكه آنها حرفى بزنند و تقاضايى بكنند به هر كدام از آنها مقدارى از آن درهم‌ها را مى دهد. اگر خوب نگاه كنى مى بينى كه حضرت على (ع)، تمام درهم‌ها را به فقرا داده و اكنون با دست خالى به خانه مى رود و چون وارد خانه مى شود مى بيند كه در خانه هم هيچ غذايى نيست! رسول خدا خبر دار مى شود كه حضرت على (ع) همه پول آن نخلستان را به فقراى مدينه انفاق كرده است براى همين او هفت درهم براى حضرت على (ع) مى فرستد. حضرت على (ع) براى خريد غذا به سوى بازار مدينه حركت مى كند. در بازار شخصى را مى بيند كه مى گويد: كيست كه به من مقدارى پول قرض دهد؟ بخشش حضرت على (ع) آنقدر زياد است كه آن هفت درهم را به آن مرد مى دهد. اكنون حضرت على (ع)، در بازار ايستاده است در حالى كه هيچ درهمى نزد او باقى نمانده است. آنجا را نگاه كن، يك نفر در حالى كه افسار شترى در دست دارد به اين سو مى آيد. او سلام كرده و مى گويد: يا على، آيا اين شتر را از من خريدارى مى كنى؟ من پول براى خريدارى آن ندارم. پول آن را هر وقت داشتى به من بده. قيمت آن چند؟ صد درهم. معامله انجام مى گيرد و حضرت، شتر را تحويل مى گيرد، و آن مرد عرب مى رود. صدايى به گوش مى رسد: «اى على، اين شتر را مى فروشى؟ » عرب ديگرى است كه به دنبال شتر مناسبى مى گردد تا با آن به سفر برود و ظاهراً اين شتر را پسنديده است. آن را چند مى فروشى؟ من آن را صد درهم خريدارى كرده ام. من اين شتررا صد و هفتاد درهم از شما خريدارى مى كنم. معامله صورت مى گيرد و حضرت على (ع) پول را تحويل مى گيرد و شتر را تحويل مى دهد. اكنون حضرت على (ع) در بازار مدينه به دنبال آن مردى مى گردد كه لحظاتى قبل شتر را از او خريدارى كرده بود تا بدهكارى خود را به او بدهد، اما هر چه مى گردد او را پيدا نمى كند. خدايا آن مرد كجا رفته است! آنجا را نگاه كن! رسول خدا در گوشه اى ايستاده است و دارد به حضرت على (ع) نگاه مى كند و لبخند مى زند. شايد تعجب كنى كه چرا پيامبر در اين موقعيت، لبخند مى زند. اين يكى از لبخندهاى زيباى پيامبر است كه در تاريخ ثبت شده است و حتما حكمتى دارد. آيا شما راز لبخند پيامبر را مى دانيد؟ على (ع) نگاهش به پيامبر مى افتد كه به او تبسّم مى زند، على (ع) جلو مى آيد و عرض ادب و سلام مى كند. اى على، تو به دنبال آن مردى مى گردى كه شتر را به تو فروخت؟ آرى، پدر و مادرم به فداى شما باد. اى على، آن كسى كه شتر را به تو فروخت جبرئيل بود و آن كس كه شتر را از تو خريد ميكائيل بود و آن شتر هم از شترهاى بهشتى بود و آن درهم‌ها نيز از طرف خدا بود. به برکت وجود بی همتای آقای عالم هستی امیرالمومنین علیه السلام صلوات بفرست اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بابا دوست دارم آنقدر اشک بريزم كه خبر اشک هاے بے پايان دخترت به تو برسد ، بعد تو به سوے من بيايی من نشسته ام ، سر روے زانو گذاشتم و اشک ميريزم ، تو مے آيے ، سرم را بالا مے گيرم به چشمانم نگاه مے كنے به چشمانت نگاه مے كنم بعد اشك در چشمان تو هم حلقه مے زند.. اشكهای دخترت را با انگشتان زيبا و سرو قامت پدرانه ات پاک مے كنے ، كمے آرام مے شوم ، بعد سرم را روے زانو هاے تو ميگذارم مثل ابر بهار مے بارم ... بابا تو كه آمدے از زمستان عبور كردم ، با تو ، با آمدنت . بعد مثل نور آفتاب ، مهربانيت روے من مے بارد. اشڪ هايم كه تمام شد در همان انتهاے زمستان ابرے چون بهار جوانه مے زنم ، سبز مے شوم .دوستت دارم بابامحمودرضا . بابا صبر ڪن مامان را صدا ڪنم ڪه آمدے ... هیسسس ڪوثر جانم.... دستانم را مے گيرے مرا كنار پنجره مے برے ، حياط پر از برف است ، لبخند مے زنے و مے گويی: تولدت مبارک دلبندم .... ڪوثر جانم اشك نريز قربانت شوم ،،،، چشم بابا ....اشڪ نمے ريزم . می گويے بايد صبور باشم و چون دختران امام حسین (ع) ادامه دهنده راه پدرم باشم ... و ‌مادرمهربانم را به آمدن بهار دلگرم كنم تا بار سنگينے برفها را روے شانه هايش طاقت بياورد ، بعد لبخند مے زنم ، تو باباے مهربانی؛ براے دل ڪوچک ڪوثرت دعا ڪن ... بعد از جا بر مے خيزے به سمت در مے روے ، چمدانت را بر مے دارے ، كفش به پا مے كنے و مے گويی به اميد بهار دخترم، خداحافظ دختر نازنیم ، ڪوثر خانوم بابا ! با تو با زمستان خداحافظے مے كنم بابا، تو را بدرقه مے كنم ، حالا وسط برف ها ايستادم هوا سرد است اما دردناک نيست استخوان سوز نيست ، ترسناک نيست تو مے روے و من مے دانم قرار است جايے كه من نمے دانم در زمستان همراه امام و مولایمان(عج) اشک دنیا را پاك كنے و دوباره بهار به پا كنی.... شهید محمودرضا بیضایی 🌸✨🌸✨🌱✨🌸✨🌸
💓برادرم محمد مهدی بے ڪسے هایم را تو پُر ڪن آنگاه ڪه در ڪوچه پس ڪوچه هاے بے ڪسے گم مےشوم تو پیـدایم ڪن و بےڪسے "غفلت" است غفلت از خود غفلت از تو و غفلت از آرمان هاے تو پیدایم ڪن @sardarbakery
رزمنده دلاور و عارف گردان میثم 🌷شهید محمدرضا پند 🌷 شهادت: ۲۲ اسفند ۶۳ ، عملیات بدر از آخرین دستنوشته های شهید: خدایا قلبم می تپد و چهره ای گرفته دارم چون انسانی که گناهکار باشد همیشه سر به زیر و ترسان است. خدایا رحمی کن تو خدای رحیمی هستی تو کسی هستی که هر وقت از همه ناامید می شوم رو به سوی تو می نمایم این از بدبختی من است که تو را نشناخته ام... آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند والسلام ۶۳/۱۱/۱۶ مزار شهید: گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران قطعه ۲۶، ردیف ۶۸، شماره ۵۰ @sardarbakery
سردار چنين امام.... در سال های دشوار جنگ، به خصوص نبردهایی که در کردستان داشت. وقتی مشکلات و نارسایی ها و نامهربانی ها بر او چیره می شدند، می رفت خدمت حضرت امام. خودش می گفت: «هر وقت نزد امام می روم، با آن که خیلی حرف و مشکل دارم که بازگو کنم، اما وقتی شخصیت با ابهت و قاطع ایشان را می بینم، همه آنها فراموشم می شود. با خودم می گویم تو سردار چنین امامی هستی که آمریکا را به زانو درآورده است؟ آن وقت تو به این راحتی پا پس می کشی؟»، لذا می گفت فقط زیارت امام برایم کافی است تا همه مشکلات را حل شده ببینم. 🌹 خاطره اى به ياد صياد دلها، شهيدعلى صياد شيرازى @sardarbakery