eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
823 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
58 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 آقا مصطفی همه‌جوره حواسش به نیروها بود و به وضعیت آن‌ها خیلی حساس بود؛ برای همین کسانی که جذبش می‌شدند دیگر رهایش نمی‌کردند. یک شب بعد از رفتن بچه‌ها از هیئت، مصطفی گفت: علی صبر کن با تو کار دارم. فهمیدم عصبانی است. مدام طول اتاق را می‌رفت و می‌آمد. گفت: می‌خوای چی‌کار کنی؟ گفتم: آقا مصطفی چیو می‌خوام چی‌کار کنم؟ با تاکید گفت: می‌گم می‌خوای چه غلطی بکنی؟! اعصابش حسابی به هم ریخته بود. گفت: حیف نیست کسی که به هیئت میاد، کسی که بسیجیه، درس نخونه؟ برای چی ترک تحصیل کردی؟ گفتم: از این به بعد می‌خونم آقا مصطفی. الآن باید چی‌کار کنم؟ گفت: فردا با مدارکت بیا. صبح زود خودش آمد سراغم، با زن و بچه. رفتیم شهریار. در مدرسه‌ی بزرگ‌سالان ثبت‌نامم کرد. گفت: از فردا میای اینجا درس می‌خونی. به جای شماره‌ی پدرم، شماره‌ی خودش را نوشت. از مدرسه هم هروقت کاری داشتند به او زنگ می‌زدند. آن‌قدر مواظب و پیگیر بود تا من دیپلمم را گرفتم. بعد از آن هم کارهای استخدام من در سپاه را پیگیری کرد. اگر آقا مصطفی نبود مطمئن هستم سرنوشت من چیز دیگری می‌شد. به نقل از علی یاری، کتاب
🔷 سالروز شهادت شهید مدافع حرم و حافظ کل قرآن، اکبر شهریاری گرامی باد. 🔸دوست نزدیک فرمانده جبهه مقاومت شهید محمودرضا بیضایی بود. درست همان زمانی که کل جهان مانده بود که جنایات داعش را باور کند یا نه، او از نزدیک با داعش در حال جنگ تن به تن بود! 🔸ده روز قبل از شهادت به کربلا رفت اما هرچه اصرار کردند داخل حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) نشد چون خجالت می کشید که حرم خواهرش زینب (س) در محاصره است! آن زمانی که بعضی ها پس از شنیدن اخباری که از تلویزیون پخش می‌شد برای دفاع از مقدسات حتی دعا هم نمی‌کردند، او به هر سختی که بود خود را به دمشق و محله زینبیه رسانده بود! 🔸۲۹ دی فرا رسید و شهید محمودرضا بیضایی در محله قاسمیه دمشق و در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) به کاروان عاشورا پیوست و فردا پیکرش را برای تشییع به تهران آوردند اما اکبر در سوریه ماند و در حالی که لباس رزم محمودرضا را بر تن داشت، غریبانه در حال دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) بود. 🔸دل عاشقش بی تاب شهادت و محمودرضا شده بود و گریه می کرد. یکی از مجروحان به او گفت: «ناراحت نباش، محمودرضا چندی پیش خواب دیده بود که در یک باغ سبز با تو راه می رود و می خندید!» 🔸دو روز بعد از شهادت محمودرضا و یک روز پس از تشییع او، یکی از کانال‌های تلگرامی نوشت: «بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین، شهید اکبر شهریاری از تهران لحظاتی پیش در کوچه‌های اطراف حرم حضرت زینب (س) به خیل عظیم شهدای مدافع حرم پیوست!» ♦️خواب محمودرضا سریع تعبیر شد تا هردوی آنها در بهشت باشند و ما به حالشان حسرت بخوریم🌹 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
به‌قولِ‌شھیدشوشتری، قبلا‌بویِ‌ایمان‌میدادیم‌الآن ایمانمون‌بومیده..! قبلادنبالِ‌گمنامی‌بودیم‌الآن دنبالِ‌اینیم‌اِسممون‌گُم‌نشه! خیلی‌راست‌میگفت...👌
🌷 🌷 مذهبی ها عاشقترند ... وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم....از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من درآشپزخانه کار می کرد..ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیفم خیلی سنگین است؛ نمی توانی چنگ بزنی. گاهی فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
خانواده ی عجیب یک شهید در دفاع مقدس، یک شهید در نبرد با داعش، یک شهید در نبرد با اسرائیل! شهید علی آقازاده که در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید برادر ۲شهید بود. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
میگفت: سـربازامام‌زمان‌اهل‌توجیه‌نیست. راست‌میگفت:) یه‌عمـرخودمون‌رو‌باسـرباربودن ازسـربازبودن‌تبرعه‌کردیم💔! توجیه‌کافیه! بایدبلندشیم... وقتِ‌یاعلی‌گفتنه:) وقتِ‌عمل‌کردن! وقت‌اینه‌که‌شعاررو‌بذاریم‌کنار بیاازهمین‌امـروزشروع‌کنیم🤝 یه‌شروع‌دوباره.. حواسمـــون‌باشه‌ ‌ما‌‌نسل‌ظهوریم‌اگـربرخیزیم! اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌹ایام ولادت مولی الموحدین ، حضرت علی ابن ابی طالب (ع) و روز مرد را تبریک عرض می نمائیم. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
‍ 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 بی حد و مرز دوستت دارم...❤️ ✍ برای تو می نویسم..... برای تويی كه قلبت پـاك است... برای تويی كه تنهايی‌هايم پر از ياد توست... برای تويی كه احساسم، از آن وجود نازنين توست... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است... 🍃🌸🍃🌼 برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی... برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ... 💞دوستت دارم تا ....... نه...! دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد! ... ابراهیم جانم!❤️ مرد به معنای واقعی! 🦋روزت مبارڪ🦋 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌷 فرازی از وصیت نامه: مراسم دعا و عزاداری را که در محیط دانشگاه برگزار می کنید، سعی تان در این باشد که از شور و حال بهتر برخوردار باشد. باز این جمله را می گویم که نکند خدای ناکرده تنها درس را هدف خود قرار دهید. امیدوارم که همراه علم و تزکیه بتوانید همگی تان عامل به اهداف شهدا باشید. در دعاهای کمیل و ندبه و نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید، فعالیتهای فرهنگی و نظامی و عقیدتی خود را بیشتر کنید و خانواده های شهدا را فراموش نکنید و هر چند گاه یک بار به دیدن آن ها بروید. امیدوارم در امور درسی و دینی فعالتر باشید. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
فرازی جالب از نامه شهید علی خلیلی(شهید امر به معروف) به رهبر انقلاب: من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
♦️اینم به عشق فرمانده لشکر! 🔹یکی از رزمنده ها تعریف می‌کرد: داشتم تو جاده می‌رفتم، دیدم یه جوان بسیجی کنار جاده داره میره زدم کنار سوار شد، سلام وعلیک کردیم و راه افتادیم، داشتم می‌رفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰ تا 🔹بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشین‌ها حق ندارن از ۸۰ تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر! 📌تو راه که می‌رفتیم دیدم خیلی تحویلش می‌گیرن و همه سلام میدن بهش! می‌خواست پیاده بشه بهش گفتم: اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز می‌کنن لااقل اسمتو بگو؛ یه لبخندی زد و گفت: همونکه به عشقش دنده چهار رفتی 💬خاطره یکی از رزمندگان لشکر عاشورا از سردار شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۴١ عاشورا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
💠فضیلت خوندن سوره توحید در روز جمعہ ماه رجب از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمودند: 🔆هر كه در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره مبارکه اخلاص (قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ) را بخواند براى او نورى باشد در قيامت كه او را به بهشت بكشاند و نیز فرمودند: ♨️نماز مخصوص روز جمعه ماه رجب هر كه در روز جمعه ماه رجب چهار ركعت نماز بگذارد ما بين ظهر و عصر و بخواند در هر ركعتى یک مرتبه سوره مبارکه «حمد» و هفت مرتبه «آية الكرسى» و پنج مرتبه سوره مبارکه «اخلاص» را سپس ده مرتبه بگويد: ❒ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذى‏ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ وَاَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ بنويسد حقّ تعالى براى او از روزي كه اين نماز را گذارده تا روزى‏ كه بميرد هر روزى هزارحسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‏ اى كه خوانده شهرى در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفى، قصرى در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حور العين و راضى شود از او بغير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد براى او به سعادت و مغفرت 📗اقبال الاعمال اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
باسلام هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم 🌷 طلبه بسیجی شهید محمدباقر فلاح‌زاده 🌷 تولد اول تیر ۱۳۴۶ ابرکوه یزد 🌷 شهادت ۶ بهمن ۱۳۶۵ شلمچه 🌷 سن موقع شهادت ۱۹ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ سلام فراوان بر شهدایی که از علایق دنیوی کنده شدند و به رهایی رسیدند، ما باید از این شهیدان درس بگیریم چون آنها از امامان درس گرفتند ✅ اگر ما پیرو امام حسین ع هستیم و اگر بخواهیم کربلای حسین ع زنده بماند باید مثل امام حسین (ع) در مشکلات صبر کنیم ✅ اگر ما در جنگ سستی کنیم و به مادیات بپردازیم و اسلام را مد نظر نداشته باشیم، این برای ما ننگ و ذلت است. اگر ما زنده باشیم و اسلام زنده نباشد، این ذلت است. ✅ ای امت حزب الله فقط اسلام را در نظر داشته باشید و ببینید که امام چه می فرمایند و شکرگذار این نعمت بزرگ یعنی حضرت امام باشید ✅ ای امت حزب الله، راه شما راه اسلام است و اگر در نمازهایتان می گویید: اهدنا الصراط المستقیم یعنی :اهدنا الصراط الخمینی، چرا که راه امام خمینی همان صراط مستقیم است 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان می‌باشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله پیام شهدا #
صبحانه فرهنگی با عطر شهدا🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ♨️ حسين از همان كودكي به حلال ، حرام و حق‌الناس خيلي اهميت می داد.🌷 طوري نبود بخواهد بچه‌اي را بزند يا كسي را اذيت كند.🌷 بارها در خيابان او را مي‌ديدم كه سرش پايين است و كار خودش را مي‌كند.🌷 دور و اطراف ما مدرسه دخترانه است و وقتي مدرسه‌ها تعطيل مي‌شدند خيابان شلوغ مي‌شد كه بيشتر جمعيت را هم همين خانم‌ها تشكيل مي‌دادند.🌷 روي همين حساب دائم سرش پايين بود و اصلاً دور و اطراف را نگاه نمي‌كرد.🌷 از همان طفوليت در مسجد بزرگ شد و جو فرهنگي مسجد بر او غالب بود.🌷 اصلاً در كوچه و خيابان نبود و در مسجد و هيئت تحت تأثير آموزه‌هاي ديني قرار داشت. من سواد ندارم ، البته می‌توانم قرآن بخوانم، اما معانی آن را نمی‌توانستم بخوانم و درک کنم.حسین هرشب یک حزب از قرآن را می‌خواند و معانی آن را برای من شرح می‌داد🌷 🎙 شهید حسین هریری🌷
اگر گلوله هایمان تمام شد و شمشیرهایمان شکست، مشت هایمام که سالم است، سینه هامان که ستبر است، قلب هایمان که پر خون است، آنقدر خون می دهیم تا خصم کافر در خون ما غرق شود... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌷 عاشق تفنگ بود اونم تفنگAK47 یا همون چیزی که ما بهش میگیم کلاشنیکف. کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت. فکر میکنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید. تو سایت اسلحه هم میرفت. همیشه بهش میگفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی میخوای؟! اما اون عزیز به هممون ثابت کرد دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا. بی ادعا رفت و به آرزوش رسید... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
مملکتم برایم هزینه های زیادی کرده و حالا ناموس هموطنانم در اهواز و آبادان و خرمشهر در معرض تهدید عراقی هاست. در چنین شرایطی من نمی توانم فقط به خودم و خانواده ام فکر کنم. همه اعضای مملکت ما یک خانواده ایم و باید به همگی مان فکر کنیم. کاری که می خواهم بکنم در حکم وظیفه من است و شما فقط مواظب زن و فرزندم باشید. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🍃با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم، به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم، راننده به محض خروج از شهر، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ☘️ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند. من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم، دیدم بسیار عصبانی است، مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست. 🌱حدس زدم بخاطر نوار ترانه است، گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟ میخوای به راننده بگم، نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: قربونت، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه، رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید. 🌿راننده گفت: نمیشه، عادت کردم، نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره. 🍀ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت، شروع به قرائت قرآن کرد، همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد. 📚کتاب"سلام بر ابراهیم 2" اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌟🌙اعمال قبل از خواب 💫🌙 🌷حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 🍃🌸1️⃣. 👈🏻✨( ٣ بار سوره توحید)✨👉🏻 🍃🌸2️⃣ 👈🏻✨ (۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)✨👉🏻 🍃🌸3️⃣ 👈🏻✨(۱بار: اللهم اغفرللمومنین والمومنات)✨👉🏻 🍃🌸4️⃣ 👈🏻✨ ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)✨👉🏻 🍃🌸5️⃣ 👈🏻✨(٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»✨👉🏻 🍃🌸6️⃣ (از بین برنده عذاب قبر )👇🏻 ✨💗 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم💗 🌸أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ 🌸حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ 🌸کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ 🌸ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ 🌸کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ 🌸لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ 🌸ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ 🌸ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾✨ 🌸🍃7️⃣ 💫🌙 🦋« باسْمِکَ اللَّهُمَّ أَمُوتُ وَ اَحْیَا »🦋 🤲🏻✨«بار الها!با نام تو میمیرم و زنده خواهم شد»✨
‹💔 › - بعدازتو؛این‌دنیا یک‌دنیاکاردارد تادوبارھ دنیاشود.. :)💔 💣 ⃟‌🇮🇷
توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم.  یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت!  کاظم آقای را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!  ✅تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی. ✅یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.  وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما ... دیشب خواب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده. صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم. کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید. 💐کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله شهدا پیوست. 📙برگرفته از کتاب تا شهادت اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌷 هر چه جلو می رفت توسلاتش بیشتر می شد. دیگر آن چه از خدا می خواست دنیایی نبود. در قنوتش و در دعاهای هیئت بارها می شنیدم که این دعا را می خواند: اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک. یک بار هم به من گفت: اگه شهید نشدم، دوست دارم توی هیئت و موقع روضه خواندن بمیرم!
🌷 🌷 🌷دو نفر بودند که همه را ذله کرده بودند. هر کجا که این دو تا داش مشتی را می‌فرستادیم، موج دعوا و درگیری و نارضایتی بچه ها بود که بالا می‌گرفت. باز هم برای چندمین بار جایشان را عوض کردیم. به روحانی یگانشان گفتم: بگذار پیش من بمانند. من می‌دانم با آنان چطور کنار بیایم. گفت: نه همین جا باشند بهتر است. به محض ورود رو به آن روحانی رزمنده کردند و گفتند: ببین.... 🌷ببین حاج آقا، ما اين‌جا فقط به خاطر دفاع از وطن آمده‌ایم، اهل شرکت در نماز و دعا و این حرف‌ها نیستیم. دوست روحانی ما هم با روی گشاده به آنان گفت: احسنت به شما که به خاطر دفاع از میهن‌تان به جبهه آمده‌اید. ....یک هفته بعد به آنان سر زدم، با کمال تعجب دیدم همان اخراجی‌های بی‌نماز، نمازِ شب خوان شده‌اند. : رزمنده دلاور حجت الاسلام رضایی از سپاه اندیمشک اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
براے ڪمڪ بہ رزمندگان تلاش مےڪرد با یڪ عدد گیره چادرش را بہ روسرے‌اش محڪم بست تا از سرش نیفتد. وقتے جنازه‌اش را بہ منزل آوردند، هنوز چادرش محڪم به روسرےاش بستہ بود. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج