❇️ سردار شهید قاسم سلیمانے:
استقلال فقط یڪ بُعدِ🌷
جغرافیایی نیست ڪه🏷
یڪجایی از ڪشور اگر✨
خدشهای بر او وارد شد،🥀
آنجا رگ گردن ما بیرون بزند.🕊
استقلال در همهۍ ابعاد است.🇮🇷
استقلال در فرهنگ ماست،🌺
استقلال در مسئلهۍ دینےِ🕌
ماست، استقلال در موضوعاتِ💐
اقتصادۍ ماست، استقلال در💚
موضوعات فرهنگے ماست،🌹
همهۍ این سطوح استقلال💠
شاملش مےشود....🌸
استقلال یڪ بُعد ندارد.🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید | فیلم کمتر دیده شده از حضور شهید سردار حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس و شهید حسین پورجعفری در میان رزمندگان مقاومت
@sardarr_soleimani
🌸ولادت امام جواد الائمه علیه السلام بر شما مبارك 🌸
هر کس به زمانه سَر سپارد به «جواد»
کــار دو جهــان وا بگــذارد به «جواد»
از سـاحت«ثـامن الحُجَج»فیض بَـرَد
از بس که«رضا»#علاقه دارد به جواد
🌷یا امام رضا علیه السلام تو را به جان جوادت عنایتی بفرما 🤲
🤲 اللٰهُم َعَجِّلْ لِوَلیِک َالفَرَجْ 🤲
#ماه_رجب
#أین_الرجبیون
🆔@sadarr_soleimani
💦امامجواد علیه السلام می فرماید:
🌷مؤمن نیازمند سه خصلت است:
1⃣ توفیق از سوی خداوند
2⃣ واعظی از درون خود
3⃣ پذیرش نسبت به کسی که او را پند
می دهد
📚 بحارالأنوار،ج۱۵،ص۳۵۸
#ماه_رجب
#أین_الرجبیون
🆔@sardarr_soleimani
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#استوری_ولادت
✨از پای به سر چون به مرادیم همه
🌷از آمدن جواد شادیم همه
✨هر کس نگری دست به دامان کسی
🌷ما دست به دامان جوادیم همه
🌸ولادت حضرت امام محمدتقی، جواد الائمه علیه السلام بر شیعیان مبارک باد.
#ماه_رجب
#ولادت_امام_جواد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
آن لحظه ای که #حضرت_ثامن، کرَم دهد
دنیا و آخرت دهد آن را که #کم دهد
فرمود: می شود همه ی حاجات او #روا
هرکس مرا به #جان_جوادم قسم دهد
🕌 یا امام رضا علیه السلام، تو را به جان جوادت، عنایتی بفرما 🤲
🌸 ولادت امام جواد الائمه علیه السلام بر شما مبارک باد 🌸
#ماه_رجب
#ولادت_امام_جواد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° ماجرای آخرین تماس حاجقاسم با همرزم قدیمیاش °
______
● «مهدی صدفی» از همرزمان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در خصوص چرایی لغو جلسههای کرمان حاج قاسم در سال ۹۸ به نکتهای اشاره کرده که تاکنون بیان نشده است.
حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی
| @sardarr_soleimani
✠﷽✠
♥️#رمـــــان📖❥
* #نـــاحلــه🌺
#قسمت_دهم 0⃣1⃣
+دادگاه ساری برا فاطمیه مراسم دارن .
_واقعا؟
+بله موردیه؟
_نه نه نه اصلا
+چیزی شده ؟
_نه فقط مامانم امشب هست بیمارستان
+میخای من نرم؟
_نه نه حتما برین
+پس اگه ترسیدی زنگ بزن به عمه جون بگو بیاد پیشت
با هول ولا گفتم
_نههههه من میخام درس بخونم عمه جون که میان حرف میزنیم باهم .
+باشه پس درا رو قفل کن و همه ی چراغا رو روشن بزار
_چشم باباجون
+کت و شلوار منم بیار دم در یکی و فرستادم بیاد بگیره ازت
_چشم
+مراقب خودت باش. کاری نداری؟
_نه باباجون
+پس خداحافظ
خداحافظی کردم و تلفن و قطع کردم .
کت و شلوار و از تو کمد در آوردم و گذاشتمش تو کاور
چادر گل گلی مامانم و گرفتم و رفتم پایین.
به محض پایین اومدن از پله ها آیفون زنگ خورد پریدم تو حیاط و چادرو سرم کردم .
سعی کردم یقه لباسم که خیلی باز بود رو بپوشونم
درو باز کردم و یه آقایی و دیدم .
سلام کردم و گفتم
_بابام فرستادتون؟
+سلام بله
کت شلوار و دادم دستشو محکم درو بستم .
نمیدونم چجوری راه حیاط تا اتاقمو طی کردم .
میدوییدم و تند تند خدا رو شکر میکردم .
همینکه در اتاقمو باز کردم صدای اذان مغرب و از مسجد کنار خونمون شنیدم .
در اتاق و بستم و تند رفتم سمت دسشویی.
وضو گرفتم و دوباره رفتم تو اتاق .
سجاده رو پهن کردمو با همون چادر مامانم خیلی زود نمازمو بستم ...
____
قلبم تند میزد .
چراغ اتاقمو روشن کردمو نشستم رو صندلی جلوی میز آرایش.
کرم پودرمو برداشتمو شروع کردم به پوشوندن جوشای رو صورتم .
با اینکه زیاد اهل آرایش نبودم ولی نمیتونستم از جوشام بگذرم ...
به همونقدر اکتفا کردم.
موهامو باز کردمو شونه کشیدم بعدشم بافتمشون
از رو صندلی پاشدم و رفتم سمت کمد لباسام.
درشو باز کردمو بهشون خیره شدم .
دستمو بردم سمت مانتو مشکی بلندم و برش داشتم .
یه شلوار کتان مشکی لول هم برداشتم و پوشیدم ومشغول بستن دکمه های مانتوم شدم .
همینجور میبستم ولی تمومی نداشت .
بلندیش تا مچ پام بود برا همین نسبت به بقیه مانتوهام بیشتر دکمه داشت.
بعد تموم شدنشون رفتم سمت کمد روسریها و یه شال مشکی خیلی بلند برداشتم
رفتم جلو آینه و با دقت زیادی سرم کردم .
همه ی موهامو ریختم تو شال .
بعد اینکه لباسامو پوشیدم رفتم سمت کتابخونه ؛قرآن عزیزی که مادرجونم برام خریده بود و برداشتم و گذاشتمش تو کوله مشکیم و همه وسایلای توشو یه بار چک کردم .
کیف پول، قرآن ،آینه و...
عطر و یادم رفته بود.از رو میزم ورداشتم و ب مچ دستام زدم و بعد دستم و روی لباسام کشیدم.
عطرم انداختم تو کوله ام
اوممم گوشیمم نبود رفتم دنبال گوشیم بگردم که یه دفعه متوجه صدای زنگش شدم .
رفتم سمت تخت و موبایلمو برداشتم .
به شماره ای که تو گوشیم سیو کرده بودم نگاه کردم نوشته بود مصطفیِ
عزیزم ....*
* _ #نویسنده✍
# #غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
ادامــه.دارد...
#سرباز_سردار
#رمـــــان📖❥
* #نـاحلـه🌺
#قسمت_یازدهم 1⃣1⃣
پوفی کشیدم و با دستم زدم وسط پیشونیم .
_همینو کم داشتیم
با بی میلی تلفن و جواب دادم
_الو سلام
+بح بح سلام عزیزِ دل سرکار خانوم فاطمه ی جآن . خوبیییی؟
( تو اینه برا خودم چش غره رفتم )
_بله مرسی . شما خوبی؟
+مگه میشه صدای شما رو شنید و خوب نبود ؟
(از این حرفاش دیگه حالم بهم میخورد)
_نه نمیشه
+حالت خوبه؟چرا اینطوری حرف میزنی؟
_دارم میرم جایی میترسم دیر شه
میشه بعدا حرف بزنیم؟
+کجا میری؟بیام دنبالت؟
(ایندفعه محکم تر زدم تو سرم)
_نه بهت زحمت نمیدم . خودم میرم .
+چه زحمتی اتفاقا نزدیکتم . الان میام .
تا اومدم حرف بزنم از صدای بوق متوجه شدم که تلفن و قطع کرده...
دلم میخواست یه دست خوشگل خودمو بزنم .
از اولم اشتباه کردم که بهش رو دادم.
زیپ کولمو بستمو گذاشتمش رو دوشم .
از اتاق اومدم بیرون و اروم درشو بستم .از جا کفشی کفش مشکی بندیمو در اوردمو نشستم رو پله و مشغول بستن بنداش شدم که صدای بوق ماشینشو شنیدم .
کارم که تموم شد با ارامش مسیر حیاطو طی کردم.
درو باز کردمو با دیدنش یه لبخند مصنوعی زدم و براش دست تکون دادم .
در خونه رو قفل کردمو نشستم تو ماشینش ....
تا نشستم خیلی گرم بهم سلام کرد
منم سعی کردم گرم جوابش و بدم
سلام کردم و لبخند زدم ک گفت :خوبی خانوم خانوما ؟
_خوبم توچطوری؟
_الان که افتخار دیدن شمارو خداوند ب من حقیر داده عالی
در جوابش خندیدم
ماشین و روشن کرد و گفت : خب کجا تشریف میبردید ؟
+هیئت
تا اینو گفتم با تعجب برگشت سمتم گفت :کجا!!!!!؟
+هیئت دیگه هیئت نمیدونی چیه ؟
_چرا میدونم چیه ولی آخه تو ک هیئت نمیرفتی!
+خو حالا اشکالی داره برم ؟شهادته یهو دلم خواست ایندفعه جا مسجد برم هیات
_نه جانم اشکالی نداره. کدوم هیات میری آدرسش و بگو
گوشیم و از کیفم برداشتم و آدرس و خوندم براش
با دقت گوش داد و گفت:خب ۲۰ دیقه ای راهه
اینو که گفت حدس زدم شاید اونقدر وقت نداشته باشه برای همین پرسیدم
_مصطفی اگه وقت نداری خودم میرم لازم نیست به زحمت بیافتیا*
* _ #نویسنده✍
# #غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
ادامه دارد
#سرباز_سردار
✅ #دنيا را بد ساخته اند...
کسی را که دوست داری، تو را دوست
نمی دارد.
کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش
نمی داری.
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئين هرگز به
هم نمی رسند و اين رنج است .
و اين تمام زندگيست
و
زندگی يعنی اين ....
🔰دکتر علی شریعتی
#ماه_رجب
#ولادت_امام_جواد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
🔮📿مناجات شبانگاهی
✨الهی!
نخواه این امیدِ بسته به درگاهت، ناامید
شود و نخواه تا این دیدگان اشکبار،
آرزوهایش را چون گرهی کور،در
کوله بارِ عمر، نافرجام، به دوش کشد.
✨خدایا!
تو نزدیک تری از همه به من، سایبانِ
رحمتت، آرامش بخش، لحظه های
بی قراری ام است و ذکرت، عطرِ
ملایمی است که از جانمازِ روبه روشنایی ام بر می خیزد.
✨الهی!
مرا به اصل روشنِ خورشید☀️ هدایت
کن و نَخواه، تا گم شده ی کوره راههایِ
باطل،شوم و نَخواه تا دیوارهایِ وحشت،
بر شانه های حقیرم، آوار شود.
🆔@sardarr_soleimani