💔
شهید مسلم احمدی پناه متولد۱۹ آذر ۱۳۵۹، از استان چهارمحال وبختیاری شهرستان بروجن، شهر فرادانبه است.
خواهرش دانشگاه یزد درس میخواند، یک روز دوستانش را از دانشکده سر زده به خانه می آورد، مسلم آنقدر روی نامحرم حساس بود که وقتی دوستان را یک دفعه در حیاط خانه دیده برای این که چشمش به نامحرم نیفتد از پنجره پشتی می پرد در حیاط پشت خانه و از روی دیوار می پرد درکوچه تا چشمش به نامحرم نیفتد.
در حالی که نوجوانی بیش نبوده.
نماز اول وقت مسلم هیچ گاه ترک نشد. در امر به معروف و نهی از منکر همیشه ثابت قدم بود. امکان نداشت که ببیند گناهی رخ می دهد و او تذکر ندهد. البته این کار را بسیار با آرامش و با رعایت همه جوانب انجام می داد.
مسلم خیلی کم حرف و راز دار بود و نه تنها بیرون از محل کار و میان دوستان، بلکه در خانه هم اصلا از مسائل کاریش حرفی نمی زد.
پدر شهید هم می گفتند:
خیلی وقت ها هم ما خودمان سوال می پرسیدیم ایشان چیزی نمی گفت و فقط تنها چیزی که من از او یادم می آید اینکه
مسلم چون خانه تا محل کارش در تهران خیلی دور بود، می خواست انتقالی بگیرد و برگردد شهر خودمان ولی وقتی که موضوع را به شهید پرورش می گوید، آقای پرورش گفته بود: نه، تو حیفی! باید همین جا بمانی و شهید شوی!! یکی از دوستان مسلم یک هفته قبل شهادتش به او گفته : خیلی نور بالا میزنی، مسلم به شوخی گفته: من این دفعه رفتم شهید میشوم.
دوستش میگوید: نامردی اگر من را شفاعت نکنی.
مسلم خنده ای می زند و میگوید تو دعا کن
و دوستش سید مهدی از مسلم قول شفاعت میگیرد.
#شهید_مسلم_احمدی_پناه
#سالروزولادت
۲۰ آذر ۱۳۹۹
📸تصویری از حاج قاسم سلیمانی که یکی از رزمندگان اهل سنت سوری در فیس بوک خود منتشر کرد.
@sardarr_soleimani
۲۰ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹همه منتظر بودند اما نماز جمعه اقامه نشد...
♦️۲۰ آذر سالروز شهادت شهید محراب آیت الله دستغیب
۲۰ آذر ۱۳۹۹
💔
پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله یزدی؛ شخصیتی جامع و اثرگذار در همه دورانهای انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای: سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همهی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در ادارهی کشور همچون ریاست قوهی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود.
۹۹/۹/۱۹
۲۰ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬ببینید | حضور حاج قاسم در بین رزمندگان مدافع حرم و نجواهای عاشقانه سرداردلها با مرثیه خوانی
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌺
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
@sardarr_soleimani
۲۰ آذر ۱۳۹۹
14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰ماجرای درگیری شهید سلیمانی با داعش ، در زمان سقوط موصل و تیر خوردن ماشین حاج قاسم
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
@sardarr_soleimani
۲۰ آذر ۱۳۹۹
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بخش کوتاهی از گفت و گوی شهیدان حاج قاسم سلیمانی و محمدحسین محمدخانی (حاج عمار) با بیسیم
@sardarr_soleimani
۲۰ آذر ۱۳۹۹
💠 شهیدی که خیلیها دوست داشتند جای او بودند...
مادر شهید طارمی: میدانستم هادی به سوریه و عراق میرود و همراه حاج قاسم است، اما اینکه دقیقا کارش چیست نمیدانستم. وقتی از ماموریت میآمد، زیر کفشهایش را میبوسیدم. میگفتم: این کفشها مکانهای مقدسی رفته.
آن شب، پسرم با خبر شده بود حاج قاسم و هادی شهید شدهاند، اما به من نگفته بود. پدرش که شهرستان بود ساعت ۹ زنگ زد گفت: سردار سلیمانی را شهید کردند. سراغ هادی را گرفتم، گفت: انا لله و انا الیه راجعون.
جزییات بیشتر از گفتوگوی مادر شهید طارمی با خبرگزاری فارس👇
fna.ir/f18rfp
#شهید_هادی_طارمی
#حاج_قاسم_سلیمانی
@sardarr_soleimani
۲۰ آذر ۱۳۹۹
۲۰ آذر ۱۳۹۹
📽 سلسله نشستهای اولین کنگره بینالمللی مکتب شهید سلیمانی
💬 با حضور:
👤 دکتر حسن عباسی
⏰ پنجشنبه ۲۰ آذر، ساعت ۱۹ تا ۲۱
👤 دکتر محمدصادق کوشکی
⏰ پنجشنبه ۲۷ آذر، ساعت ۱۹ تا ۲۱
👤 دکتر حجت الله عبدالملکی
⏰ پنجشنبه ۴ دی، ساعت ۱۹ تا ۲۱
👤 حجت الاسلام پناهیان
پنجشنبه ۱۱ دی، ساعت ۱۹ تا ۲۱
👤 دکتر فواد ایزدی
⏰ پنجشنبه ۱۸ دی، ساعت ۱۹ تا ۲۱
پخش از:
🌐 yun.ir/maktabehabib
📲 rubika.ir/maktabehabib
💻 aparat.com/maktabehabib/live
🆔 @sardarr_soleimani
۲۰ آذر ۱۳۹۹
من از تڪرار خوشم نمےآید🥀
دلم نمےخواهد چیزۍ را
مدام برای ڪسۍ تعریف ڪنم
اما مےدانے چیست؟🌷
دلم مےخواهد از تو ببینم🌹
از تو بشنوم... از تو بگویم💠
بارها و بارها....🕊
من زیادهروۍ و اسراف
در دوست داشتنت را 🌸
دوسـ💚ـت دارم!
#مخلصیم_سردار
#خاطره_شهید
#انتقام_سخت
۲۰ آذر ۱۳۹۹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_بیست_سوم ?
…کمی بر خودش مسلط شد، سرش را پایین انداخت و گفت: سلام!
مقنعه ام را کمی جلوتر کشیدم و گفتم: علیکم السلام!
و راه افتادم که بروم. قدمهایم را تند کردم. سید دستپاچه شد و دنبالم دوید : خانم صبوری! یه لحظه…صبر کنید!
اما من ناخواسته ادامه میدادم. اصلا نمیدانستم کجا میروم. سید پشت سرم میامد و التماس میکرد به حرفش گوش بدهم. برگشتم و ایستادم. اوهم ایستاد. گفتم : آقای محترم! من قبلا هم گفتم حرفامو.
و به راهم ادامه دادم. بازهم پشت سرم آمد و صدایم زد : خانم صبوری یه لحظه وایسین! بذارین حرفمو بزنم بعد…
دوباره برگشتم : خواهش میکنم بس کنین! اینجا این کارتون صورت خوشی نداره!
به خودم که آمدم دیدم ایستادم جلوی مزار شهدای گمنام. بی اختیار لب سکو نشستم. سید ایستاد، نفس نفس میزد. اشکم درآمد. گفت : الان پنج ساله میام سر همین شهید تورجی زاده که گره کارم بازشه! پنج ساله بعد جواب منفی شما فکر ازدواج رو از سرم بیرون کردم. آخه خودتون بگید من چه دسترسی به خانوادتون داشتم؟ میخواستم ازتون اجازه بخوام که بیام رسما خدمت پدر ولی…
نشست و ادامه داد: شایدم اصلا نباید حرفی میزدم! اینم قسمت ما بود! یعنی واقعا دوطرفه نیست؟
بلند شدم و گریه کنان گفتم : اگه نبود بدون لباس روحانیت نمی شناختمتون!
و راه افتادم به سمت در، سید همانجا نشسته بود، دیگر دنبالم نیامد. داخل اتوبوس نشستم و نامه سید را از لای قرآن جیبی ام در آوردم. پنج سال بود که نخوانده بودمش. وقتی رسیدم خانه دیدم نامه خیس خیس است…
#جانم_بسوختی_و_به_دل_دوست_دارمت…
?ادامه_دارد?
🍃🌹
۲۰ آذر ۱۳۹۹