✅#نماز_اول_وقت
سفارش شهدا 🥀🕊
چه عاشقانه
بامعشوق خویش راز ونیاز دارند
#نماز_اول_وقت 👌
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#روز_جانباز
🆔@sardarr_soleimani
✅ سفارش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای #توسل به حضرت عباس علیه السلام
💦از آیت الله #مرعشی نقل شده است که یکی از علما برای حل مشکلش، به مسجد جمکران میرفت و به امام عصر علیه السلام متوسل میشد. اما پس از مدتی نتیجهای نگرفت.
👈 یک روز در مناجاتش با امام، گلایه کرد که: آيا جايز است كه در مسجد شما باشم و به ديگری متوسل شوم؟
آيا زشت نيست با وجود شما، به قمربنی هاشم علیه السلام متوسل شوم⁉️
🔷ناگهان در حالت مکاشفه امام عصر علیه السلام را دید که فرمود:
نه تنها زشت نيست و نه تنها ناراحت نمیشوم، بلكه شما را راهنمايی هم میكنم كه به حضرتش چه بگويی.
✅ هر وقت خواستی به عمویم حضرت ابوالفضل علیه السلام متوسل شوی، اين چنين بگو: 👇👇
" يَا أَبَا الْغَوْث أَدْرِكْنِي " ای فریادرس، مرا دریاب!
🔰این ذکر تعداد و آداب خاصی ندارد و انشاءالله مداومت بر آن گرهگشا خواهد بود.
📚چهره درخشان قمر بنى هاشم، ج۱، ص ۴۱۹.
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#روز_جانباز
🆔@sardarr_soleimani
🌸هرگل خوشبو که #گل_یاس نیست
هرچه تلألؤ کند، #الماس نیست
🌕ماه، زیاد است و برادر، بسی
هیچ یکی #حضرت_عباس نیست
🌸 ولادت حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) و روز جانباز مبارک 🌸
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿ذکر روز پنج شنبه
🌸لا اله الاالله الملک الحق المبین
🆔@sardarr_soleimani
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ
#راهیان_نور ✨
🎙 با نوای
حاج میثم #مطیعی
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#روز_جانباز
🆔@sardarr_soleimani
🔹🔷تمدید شد🔷🔹
🔹🔷💠 مسابقه بزرگ💠🔷🔹
🌺«صعود چهل ساله »🌺
🎁جوایز مسابقه:
🎁صدها جایزه ارزنده شامل
🕌کمک هزینه عتبات عالیات و مشهد مقدس
📱تبلت و تلفن همراه
🚲دوچرخه
💠پلاک طلا
💳کارت هدیه
🌺 همراه با اهدای یکصد کارت هدیه💳
به شرکت کنندگان به قید قرعه
🌐 آزمون آنلاین از
📕 کتاب (صعود ۴۰ ساله)
🔰 در ۳ بخش:
💠۱. حوزویان، دانشگاهیان و فرهنگیان سراسر کشور
💠۲. دانش آموزان دوره متوسطه
💠۳. بخش عمومی
📅مهلت شرکت در آزمون: سالروز میلاد پربرکت امام زمان (عج) (۹ فروردین ۱۴۰۰)
💠مراحل شرکت در مسابقه:
⭕️۱. دانلود فایل کتاب از کانال و مطالعه آن
⭕️۲. مراجعه به لینک شرکت در مسابقه
https://ketabejamkaran.ir/
🌺 کانال های مسابقه به سوی بهشت:
@bsbehesht در شبکه شاد✍
https://eitaa.com/bsbehesht
t.me/bsbehesht
🔷باز نشر 👆👆👆
🆔@sardarr_soleimani
✅ #زمین
همچون #قفس میماند ‼️
👌بعضیها
آفریده میشوند
برای #پرواز 🕊
باز پنج شنبه ها و یاد#شهدا
باصلوات🌷
🌸 اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#روز_جانباز
🆔@sardarr_soleimani
📸تجدید بیعت پاسداران کرمانی با شهید حاجقاسم سلیمانی
🔺سپاهیان ثارالله استان کرمان روز گذشته همزمان با روز پاسدار با فرماندهشان حاجقاسم سلیمانی در گلزار شهدای کرمان بیعت کردند.
#حاج_قاسم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزجانبازمبارک😍😍😍
┄┅┅✿❀
15.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #نماهنگ|"نوروزِ مَهدَوی"🌼
🎶همخوانی بسیار دلنشین دعای تحویل سال و اشعار زیبا فارسی در مدح حضرت امام زمان(عج)🌹
⚜کاری از نوجوانان قرآنی:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم
🎧|با هدفون بشنوید... 👌
#ماه_شعبان
#عید_نوروز
#نوروز
میگویند زینب دختر حاج قاسم سلیمانی همان قاسم سلیمانی است با این تفاوت که او یک دختر است.
🔸#زینب_سلیمانی :
تأثیر حاج قاسم بر روی افراد بیشتر از حد یک فرمانده نظامی بود. علت اصلی این تأثیرگذاری همان قلب پاک و مهربان او بود.
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
@sardarr_soleimani
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید | واکنش متفاوت شهید حاج قاسم سلیمانی به جوان معترض در تنها ماموریت داخلی سپاه قدس
🔺سردار اسرافیل کریمیان از همرزمان سردار شهید قاسم سلیمانی که حالا سالهاست خود را بازنشسته کرده و در زادگاهش بهنمیر به کشاورزی مشغول است، خاطره ای نشنیده دارد از تنها ماموریت داخل کشور سپاه قدس که از فرماندهان میدانش بوده است. ماموریتی که در دهه ۷۰ انجام شده است. این ویدئو بازنشر شده است.
#حاج_قاسم
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ رو ببینید 👌
✅مهمترین # ادب ارتباط چیست ⁉️
🎙حجة الإسلام والمسلمین #هدایت
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
✅#نماز_اول_وقت
🕌 عاشقان #وقت_نماز است اذان
می گویند
🕌 یارِما #بنده_نواز است اذان می گویند
💦امام صادق (علیه السلام) :
🌷من احب ان یعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاءو المنکر فبقدر ما منعته قبلت منه
✨هرکس دوست دارد بداند که نمازش قبول شده یا نه ،
ببیند که آیا #نمازش او را ازگناه و زشتی باز داشته یا نه ؟
👌پس به هر قدر که نمازش او را از گناه باز داشته ، به همان اندازه نمازش قبول شده است .
📚بحار الانوار، ج ۸۲ ص۱۹۸
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
هدایت شده از 〖یا حضرت مهدی〗
سلام رفقا خوبین😊
دلتون میخواست یه کانال داشتید که همه چی بزاره؟
-مثلا چی؟🤔
+مثلا مداحی های شور، زمینه، احساسی، مولودی، استوری، تم مذهبی، نماهنگ،عکس های بروز کربلا، عکس نوشته، استیکر ، دلنوشته ، پروفایل مذهبی و کلی چیزای دیگه... 🔥🔥
-واییییی آره میخوام😍😍😍
+تازه دیگه لازم نیست برای هر کدوم از اینا کلی کانال داشته باشی😇
-سریع تر لینکشو بده دیگه صبرم داره تموم میشه🤩
+باشه بیا اینم لینکش☺️
https://eitaa.com/joinchat/3090612281Cf08fb99f74
این یه تبلیغ نیست🌺
یه پیشنهاد ویژه ست👌👌👌
تو که هنوز عضو نشدی😳
پس منتظر چی هستی😊😊😊
امسال که نمیشه رفت کربلا میتونی یکم با این کانال اروم بشی🌹🌹
دلت میاد توی همه ی کانالا عضو باشی جز کانال اهل بیت💔💔💔
بدو زودتر عضو شو تا این پیشنهاد از دستت نرفته 😇
https://eitaa.com/joinchat/3090612281Cf08fb99f74
هدایت شده از مطالب گوشی
☘️فقط3نفرعضوبشہ،تمومہ⇩
https://eitaa.com/joinchat/3090612281Cf08fb99f74
💛عضونشینپشیمونمیشینآ، بریم رندوشونکنیم⇧
هدایت شده از مطالب گوشی
بھترینکانآلمداحۍایتآ↯
https://eitaa.com/joinchat/3090612281Cf08fb99f74
😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلـــه🌺
#قسمت_پنجاه_وهشت8⃣5⃣
چند دقیقه گذشت تا ورقه ها رو پخش کردن خودکارمو گرفتم و شروع
کردم به سیاه کردن ورقه.
_
کلافه ورقه رو دادم و از کلاس زدم بیرون.
همینطور که کل مدرسه رو به فحش گرفته بودم پله ها رو رد کردم
انقدر حالم بد بود میخواستم داد بزنم گریه کنم.
حس بد همه ی وجودمو گرفته بود
از حیاط مدرسه خارج شدمو یه گوشه نشستم رو زمین.
سرمو گذاشتم رو زانوم
اخه اینم امتحانه؟؟
بلند گفتم
چه وضعشههه کصافطای عقده ای.
کسایی که دم در بودن اومدن سمتم.
یکیشون گف
+عه فاطمه چرا گریه میکنی؟
سرمو اورم بالا و نگاهش کردم.
ساجده از هم کلاسیا
کلافه گفتم
_شما چیکار کردین امتحانو؟
خوب دادین؟
همه یه صدا گفتن
+ن بابا
رها داد زد
ان شالله شهریور همدیگرو ملاقات میکنیم عزیزم
بقیه بچه ها با حرفش زدن زیر خنده.
+تو به خاطر این داری گریه میکنی جوش میزنی؟
_گریه نداره؟
+نهههه اصلا.
ب درک .
ول کن بابا به این فکر کن که از زندون آزاد شدیم.
جیغ زد :
یوهوووو . آخریش بود!!!
کی فکرشو میکرد تموم شه ؟
واقعا کی فکرشو میکرد ؟؟
دستمو گرفت و از زمین بلندم کرد که با شنیدن صدای بوق ماشین مامان رفتم سمتش و از بقیه بچه ها خدافظی کردم.
تو دلم یه پوزخند زدم
از زندان آزاد شدیم؟
از امروز تازه من زندانی شدم .
رفتم سمت ماشین که که قیافه متعجب محمد که داشت از تو ماشین نگاهم میکرد منو تا مرز سکته برد
آب دهنمو بزور فرو بردم و مشغول شدم تو دلم غر زدن.
تو این همه روز اینجا نبودی که!!!!
یه روز که من ...
وااااای.
نشستم تو ماشین و محکم درو کوبوندم.
اونم که متوجه نگاه من شده بود زاویه دیدش رو عوض کرد.
به مامان نگاه کردم که گفت
+سلام گریه کردی؟
چیشده؟
چرا سرخ و بر افروخته ای؟
چیزی نگفتم
دستم و گرفتم جلو صورتم و نفس عمیق کشیدم.
مامان بدون اینکه چشم ازم برداره گفت
+عه عه این و نگاه کن !
_اههه مامان ولم کن تو رو خدا
وقت گیر آوردی؟
حوصله ندارم.
+باز کدوم امتحانتو گند زدی داری خودکشی میکنی؟
_عربی
مامان یه نچ نچی کرد و حرکت کرد سمت خونه.
____
محمد:
این هوای گرم خال آدمو بد میکرد
منتظر به در مدرسه زل زدم
این دختره هم که همش ما رو میکاره.
بی اختیار توجهم به یه سری بچه که دور یه نفر حلقه زده بودن جلب شد.
یه دفعه رفتن کنار و یه نفر از رو زمین پا شد و حرکت کرد سمت من.
این دیگه کیه
به چهرش دقت کردم .
فکر کنم همون دوستِ ریحانه بود.
داشتم نگاش میکردم که نشست تو ماشینی که رو به روی ماشین من پارک شده بود
یه ۲۰۶ نوک مدادی.
چشم ازش برداشتم
به ساعتم نگاه کردم و مشغول ضبط ماشین شدم که یهو ریحانه پرید تو ماشین.
با ی لحن عجیب گف
+سلام علیکم
چطوری داداش؟؟؟؟
_چه عجب تشریف اوردین شما.
ممنون خوبم ولی شما بهترین انگار.
+اره دیگه یه داداشِ عشق و یه همسرِ عشق تر داشته باشم بایدم خوشحال باشم دیگه.
_بله. خسته نباشید واقعا.
+ممنون.
_میگم ریحانه.
+جانم داداش؟
_هیچی
+خب بگو دیگه
_هیچی.
+محمد میزنمتا
_این رفیقت ناراحت بود فکر کنم.
+کدوم
_همون دیگه
+عه از کجا فهمیدی؟؟
_خب دیدم داشت گریه میکرد .
با ناراحتی گفت
+عه حتما یه چیزی شده .
دستشو دراز کرد سمتم و
+یه دقیقه گوشیتو بده .
_چه خبره ان شالله؟
+میخوام زنگ بزنم بده
بدو!
_اولا اینکه این گوشیِ منه
خطِ منه
و شما حق نداری باهاش با دوستای مونثت تماس بگیری
ثانیا اینکه این دوست شما تازه از مدرسه زد بیرون و هنوز تو راهه شما میخوای به چی زنگ بزنی؟!
ثالثا اینکه صبر کن رسیدی خونه اگه خیلی نگران بودی با موبایل خودت زنگ بزن!!
و رابعا اینکه از همه مهمتر برا من شر درس نکن!
قربون ابجیم برم.
به قیافه پر از خشمش نگاه کردم
یه چشم غره ی غلیظ داد و روشو برگردوند .
با لبخند گفتم
_عه آقا!!!
نکن روح الله بدبخت میشه باید یه عمر چشمای چپ تو رو تحمل کنه
ریحانه هم باهام خندید و
+خیلی پررویی محمد!
خیلی !!
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلـــه🌺
#قسمت_پنجاه_ونهم9⃣5⃣
"فاطمه "
فردا دهم تیر مهمترین روز زندگیم بود
این همه سال درس خونده بودم تا برسم به اینجا.
انقدر این مدت سختی کشیده بودم که از زندگی؛ خوبی؛خوشی و شادی سیر شدم
واقعا دیگه چیزی برام اهمیت نداشت
مامان اینا بعد از افطار آوردنم بیرون تا به قول خودشون روحیه ام باز بشه.
ولی نمیدونستن انقدر خسته ام که بیرون رفتن هم هیچ فایده ای نداره.
شیشه رو آوردم پایین تا باد به صورتم بخوره
خیلی وزن کم کرده بودم و زیر چشام گود افتاده بود
اصرار میکردن روزه نگیرم
ولی به حرفشون گوش نمیکردم
یکم که دور زدیم خسته شدم
بهشون گفتم برگردیم .
دیگه مطمئن شدم افسردگی گرفتم.
رفتیم خونه تصمیم گرفتم تا فردا دیگه طرف کتابام نرم
چون هرچی که بلد بودمو یادم میرفت .
کارت ورود به جلسه ، سنجاق قفلی؛کارت ملی ؛شناسنامه و چندتا مداد و پاکن
برداشتم و گذاشتم رو میز
پسته وکشمش رو از تو کشوم برداشتم
چندتاشو که خوردم
خوابیدم رو تختم
هرچقدر پهلو عوض کردم و آیت الکرسی و حمد و توحید خوندم فایده ای نداشت .
بدترین شب زندگیم بود
انگار یکی داشت مچالم میکرد.
سرم و با دستام فشردم
دلم میخواست از شدت کلافگی جیغ بزنم
هرکاری کردم بخوابم نتونستم .
انقدر تو همون حالت موندم که صدای اذان به گوشم خورد
پاشدم رفتم سمت دستشویی
و بعد از اینکه وضو گرفتم نماز خوندم و دعا کردم
لباسام رو از تو کمد برداشتم
طول و عرض اتاقم رو با قدم هام شمردم تا هوا روشن شه .
رفتم سمت آشپزخونه و کامل ترین صبحانه ی زندگیم رو خوردم.
مامان واسم عدسی درست کرده بود
حس کردم انرژی گرفتم .
مامان و بابا هم حاضر شدن و با توکل بر خدا حرکت کردیم سمت سالن آزمون.
با نگاه مضطربم نوشته های تو خیابونو دونه دونه رد میکردم.
حس میکردم نفسام منظم نیست.
واقعا هم نبود .
ترس و اضطراب و بغض وجودمو گرفته بود.
پشت هم نفسای عمیق میکشیدم تا جریان خونم عادی بشه.
بالاخره این خیابون هولناک به پایان رسید.
بابا نزدیک دانشگاه نگه داشت
پیاده شدم.
برام آرزوی موفقیت کردن و رفتم داخل
جو واقعا استرس زا بود
مادر و پدرایی که به بچه هاشون انرژی میدادن به چشم میخوردن.
کارت ورود به جلسه و کارت ملی ام رو گرفتم تو دستام.
شماره صندلیم و با هر زوری که شد پیدا کردم و نشستم
کارت ورود به جلسه رو متصل کردم به مقنعه ام.
نفهمیدم چقدر گذشت که
دفترچه سوالای عمومی وپخش کردن
یه خورده گذشت
یه چیزایی پشت میکروفون گفتن که با دقت گوش دادم
بعد چند دقیقه گفتن که میتونیم شروع کنیم
خم شدم و دفترچه رو از رو زمین برداشتم
نگاه به ساعت انداختم و وقتم رو کنترل کردم
یه آیت الکرسی خوندم و شروع کردم
اضطرابم کمتر شده بود
خداروشکر سوالای عمومی رو خیلی خوب زدم و ۶ دقیقه وقت اضافه هم آوردم براش
یه بار دیگه چک کردم سوالایی رو که شک داشتم.
دفترچه رو از ما گرفتن و دفترچه ی تخصصی رو پخش کردن.
یه زمان کوچولو دادن برای تنفس.
دوباره تنظیم وقت کردم .
تا گفتن شروع کنید دفترچه رو برداشتم .
خیلی از سوالا رو شک داشتم
استرسم دوباره برگشت و دستام میلرزید
به هزار زحمتی که بود سوالا رو زدم.
داشتم سکته میکردم از ترس و اضطراب
در گیر سوال هایی بودم که بی جواب مونده بودن
نفهمیدم اصلا چیشد که گفتن تمام .
با بهت سرمو آوردم بالا .
آقایی که پاسخ نامه رو جمع میکرد هر لحظه بهم نزدیک تر میشد.
گفتم تا به من برسه شاید بتونم یه سوال دیگه رو جواب بدم
مشغولش شدم که
چهره جدی و اخمالودش رو دیدم که با صدای مردونه ی بمی گفت :
وقت تمومه
به ذهنم هم خطور نمیکرد که انقدر زود وقتمون تموم شه .
سرگیجه گرفته بودم .
دستم رو روی صندلی ها گرفتم و رفتم بیرون
مامان و بابا که منتظر ایستاده بودن با دیدنم اومدن سمتم
بدوناینکه چیزی بپرسن راجع به آزمون تا ماشین با لبخند همراهیم کردن.
نشستیم تو ماشین
بی اراده گریم گرفت
نمیدونستم دلیلشو
خوشحال بودم یا ناراحت ...!
فقط تا جایی که میتونستم اشک ریختم
احساس کردم بدنم میلرزه
همینجور بی صدا اشکمیریختم.
رسیدیم خونه
از ماشین پیاده شدم و رفتم تو اتاقم. پتومو پیچیدم دور خودم
دندونام بهم میخورد
حس میکردم دارم میسوزم
ولی نمیدونستم چرا سردمه.
چشام سیاهی رفت و دیگه متوجه چیزی نشدم.
با صداهای اطرافم چشمامو باز کردم
تار میدید
یه تصویر محوی از مامانم رو دیدم
چند بار پلک زدم که شاید بهتر ببینم ولی فایده ای نداشت
دوباره پلکای داغ و سنگینم رو روهم فشردم و باز کردم.
به سقف سفید بالای سرم خیره شدم
سرم و چرخوندم
دیگه چشمام تار نمیدید
یه سرم بالای سرم دیدم
وقتی با دقت بیشتری به اطراف نگاه کردم متوجه شدم که تو بیمارستانم
یه پرستاری اومد تواتاقم و با سرنگ یه مایعی و تو سرمم خالی کرد.
چشمای بازم رو که دید گفت :
چه عجب بیدارشدی؟ شوهرت دق کرد که دختر جون.
نفهمیدم چی میگه!شوهرم کیه ؟اصلا اینجا چیکار میکنم.*
* _ #ن
📌#تلنگر
✅ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ📱 ﻭ #ﭘﺎﮎ_ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ، ﺗﻘﻮﺍﯼ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ
می خواهد ...
👈ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ..
👈ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ، ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ 📱ﻫﻢ
#ﻣﺤﻀﺮ_ﺧﺪﺍﺳﺖ ...
🔷ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ، ﮔﻮﺍﻫﯽ می دهند ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ...
ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... 😔
📌ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ #ﻓﻘﻂ_خدا ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ !...
👈 ﮔﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ 💻 ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ :
#ﻭﺭﻭﺩ_شیطان_ﻣﻤﻨﻮﻉ 🚫
👌ﻣﺮﺍﻗﺐ #ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ می کند ،
#ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ می بیند،
ﻭ #ﮔﻮﺷﯽ ﮐﻪ می شنود ﺑﺎﺷﯿﻢ ...
👌ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ
#ﺧﺪﺍ_ﻫﻤﯿﺸﻪ_ﺁﻧﻼﻳﻦ_ﺍﺳﺖ!!
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
🔮📿مناجات شبانگاهی
✨خدایا
مرا نمونه و پيشواي آن هايي قرار ده که
با گذشتت وي را از جايگاه و محل سقوط خطا کاران بپا داشته اي ،
و به برکت توفيق و عنايتت او را از باتلاق و مهلکه خلافکاران رهائي
داده اي ،
پس او آزاد شده ي گذشتت از اسيري خشمت گرديده ،
و از بند و گرو عدالتت به سبب
نيکي هايت رهايي يافته است .
✨خداوندا تو اگر اين کار را بکني ،
و مرا نمونه ي محبت هاي خود سازي
در حق کسي چنين مهرباني کرده اي که هرگز سزاوار بودن
خود را به مجازاتت انکار نمي کند و خودش را از شايستگي نکوهش
و کيفرهايت بَري و پاک نمي داند .
🆔@sardarr_soleimani
30.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ امام رضائی🕌
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم
تاقیامت ای رضاجان سر ز کویَت بر ندارم
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
✅ فقط گنهکاران بخوانند!
💦سید بن طاووس می فرماید:
سحرگاهی در سرداب مقدس سامراء بودم، ناگاه صدای ملایم امام زمان را شنیدم که برای #شیعیان_خود دعا
می کردند و می فرمودند:
✨ "خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده گِلِ ما خلق کرده ای،
آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛
اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت اصلاح کن...
و آنها را از آتش جهنم نجات بده،
و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما"
📚 کتاب برکات حضرت ولیعصر ص۳۹۹
👌 کجایند گنهکارانی که به #بهانه_گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود !!!
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼السلام علیک یا اباصالح مهدی
جمعـه آخـر سـال است بیا مهدی جان
موسم اَحسن الحال است بیا مهدی جان
باز یک سـال دیگـر پیـر شدیم در خـانه
عمـر ما رو به زوال اسـت بیـا مهدی جان
🤲 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـــرَج 🤲
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani