Jang-e-Narm.mp3
7.85M
سرود زیبا و پر معنای #جنگ_نرم
تقدیم به #مدافعان_حرم_مجازی کاری از فرزندان برومند انقلاب که این روزها تعبیرش را خیلی راحت تر در قتل جوانانمان توسط #اینستاگرام #تلگرام #VPN و شبکه های اجتماعی خارجی درک می کنیم.
#نشر_حداکثری
خواننده: #محسن_توسلی
شعر: #حامد_عسکری
تنظیم: #حامد_برادران
یه روزی حفظ آب وخاک این شهر
شکوه نعره برنو رومی خواست
مسیرجاده های سرد وناامن
قشون عاشق شبرو رو میخواست
واسه ایران واسه این خاک گلگون
واسه پرچم که زلف سرخ باده
یه جا رییسعلی افتاده روخاک
یه جا ستارخان جونش رو داده
کنام شیرهای پرغروره
شکوه بیشه جنگاوری هاست
همه دنیا میدونن اقتدارش
به لطف خون چمران،باکری هاست
تمام طول تاریخو نگاه کن
واسه هرروزمون یه خواب دیدن
یه روزی مجلس به توپ بستن
یه روزم میرزاروسربریدن
شکوه و غیرت ماروکه دیدن
یه جوری بازیو تغییر دادن
میخواستیم ازقفس آزاد باشیم
پر پروازمونو گیر دادن
الان بازی دیگه تغییرکرده
دروغاشون لطیف وعاشقانه س
الان دوران جنگ نرم و سرده
الان فصل شبیخون رسانه س
یه جوری مهره هاشونو میچینن
که شک خونه کنه توی دلامون
که برگردیم از این راه روشن
که آزادی بمیره توصدامون
الان بازی دیگه تغییرکرده
میخوان این همدلی کمرنگ باشه
میخوان بی خون وخونریزی وترکش
همیشه توی دنیا جنگ باشه
میخونم واسه اونایی که یک عمر
غرور و غیرت ماروشنیدن
بترسید از شکوه گله شیر
شنیدن کی بود مانند دیدن
@sardare_kerman
.
چقدر نمیشناختیمت...
.
#دلتنگ
.
[ یهویی ، دلم برات خیـــــلے تنگ شد ... کاش بودی هنوز ... (((: ]
@sardare_kerman
❤️ تمام زندگی من ❤️
#قسمت سی ام داستان دنباله دار تمام زندگی من: من و چمران
وسایلم رو جمع کردم … آرتا رو بغل کردم … موقع خروج از اتاق، چشمم به کارت روی میز افتاد … برای چند لحظه بهش نگاه کردم … رفتم سمتش و برش داشتم …
- خدایا! اون پیشنهاد برای من، بزرگ بود … و در برابر کرم و بخشش تو، ناچیز … کارت رو مچاله کردم و انداختم توی سطل زباله …
پول هتل رو که حساب کردم … تقریبا دیگه پولی برام نمونده بود … هیچ جایی برای رفتن نداشتم … شب های سرد لهستان … با بچه ای که هنوز دو سالش نشده بود … همین طور که روی صندلی پارک نشده بودم و به آرتا نگاه می کردم … یاد شهید چمران افتادم … این حس که هر دوی ما، به خاطر خدا به دنیا پشت کرده بودیم بهم قدرت داد …
به خدا توکل کردم و از جا بلند شدم … وارد زمین بازی شدم… آرتا رو بغل کردم و راهی کاتوویچ شدیم …جز خونه پدرم جایی برای رفتن نداشتم … اگر از اونجا هم بیرونم می کردن …
تمام مسیر به شدت نگران بودم و استرس داشتم …
- خدایا! کمکم کن …
یا مریم مقدس؛ به فریادم برس … پدر من از کاتلویک های متعصبه … اون با تمام وجود به شما ایمان داره … کمکم کنید … خواهش می کنم …
رسیدم در خونه و زنگ در رو زدم … مادرم در رو باز کرد … چشمش که بهم افتاد خورد … قلبم اومده بود توی دهنم … شقیقه هام می سوخت …
چند دقیقه بهم خیره شد … پرید بغلم کرد … گریه اش گرفته بود …
- اوه؛ خدایای من، متشکرم … متشکرم که دخترم رو زنده بهم برگردوندی …
@sardare_kerman
📚 📖 📖
#شهادت
اهل دعا با ادعا کاری ندارند
اهل #شهادت جز #خدا یاری ندارند
مرغ هوایند و زمین زندان آنهاست
جز چشم #مهدیشان هواداری ندارند
#عندربهم یرزقون
#شهیدجهادعمادمغنیه
#شهید_جهاد_مغنیه
@sardare_kerman
ای_قلــم_ســوزلرینده_اثــر_یوخ__.mp3
5.39M
مداحی ترکی در وصف امام زمان(عج)
ای قلم سوز لرینده اثر یوخ✍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@sardare_kerman
✨✨
✨
شڪـر ؛
ڪه در قلبمان ،
مویـرگـی هسـت ،
متصل به خون گرم شهیدان
و از همان خـــون است ڪه گاه ،
قلبمان به یادشان می تپد . . .
#شبتـونآرومبایادشهدا
#التماسدعا
#یاعلی✋
🆔 @sardare_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بقایای به جامانده از وسایل شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🆔 @sardare_kerman
سردار شهید سلیمانی
🕊
#سردار_بی_مرز
خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
#قسمت_اول
حاج قاسم می گوید:
_ یک بار برای جلسه خدمت حضرت آقا بودیم.
جلسه هنوز شروع نشده بود چون منتظر بقیه دوستان بودیم.
آقا من را صدا کردند. خدمتشان رسیدم؛
آقا کتابی دستشان بود، نشانم دادند همراه چند عکس از #شهدا.
وقتی دیدم، آقا فرمودند:
_اگر شما هم رفته بودید (شهید شده بودید) این ماموریت های سخت را نمی توانستید انجام دهید!
من آن موقع بود که (از بودن وماندن) بسیار خوشحال شدم!
📚منبع : کتاب حاج قاسم
🆔 @sardare_kerman
فرق دیدن و نگاه کردن نامحرم...
:) #استوری ❤️
:) #پس_زمینه_گوشی ❤️
:) #شهید_عباس_بابایی ❤️
@sardare_kerman
✍زینب سلیمانی فرزند شهید سلیمانی
مشتی گرهخورده رو به آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکمفرما شد که هنوز دست سه نفرهمان عشقی میان شما و مادرم و من.... چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را میبرد تا سرا پردهی خیال بودنتان گرمیه دستانتان که امروز از من دریغ شد.
در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکیاش تسبیحتان بود. کاش دستم هیچوقت از دستتان جدا نمیشد که در آن نیمهشب به وقت سفر طولانیتان، محکم دستتان را میفشردم. آنروز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه میفشارم و هر روز که میگذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس میکنم.
☫ @sardare_kerman
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه نوزدهم
اسمش آرشیدا بود.
دختر دایی زینب بود.
زینب دختر #شهید_محرابی بود که در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم از حاج قاسم دعوت کرده تایک وقتی بیاید خانه شان!
#حاج_قاسم قول داد و در برنامه زیارت مشهد، به خانه شهید محرابی سری زد.
دل دو دختر یتیم را پدرانه شاد کرد وکنارشان حرف ها را شنید و با جملاتی لبخند بر لبشان نشاند.
حالا حاج قاسم، عمو قاسم آن ها بود وبرایشان یادگاری می نوشت و می خواست برای #شهادتش دعا کنند!
قبل از آن که از خانه بیرون بیاید، والدین آرشیدا هم یک خواسته ای داشتند ؛اسمی پرمعنا ودلنشین ....
حاج قاسم نگاهی کرد وگفت: زینب!
🌿اسم ها رسم ها را رقم می زنند اگر صاحب اسم بخواهد.
خوش به حال #حاج_قاسم که رسم های زیادی را در دنیا پایه گذاری کرد؛ رسم های نیکو.
قطع کرد ریشه های غلط را!
رسم سرکشی به خانواده #شهدا ،رسم یتیم نوازی ،رسم محبت پدرانه ورسم نامگذاری شیعه وار...
ورسم قطع ریشه داعش وارها!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
@sardare_kerman
قامتِ #دین
راست خواهد ماند ✌️
تا وقتی که سـروهـا🌲
روبرویِ یکهتازی تبر #میایستند ...
#شهید_قاسم_سلیمانی
@sardare_kerman
🔻گمان نبود که مرگ تو بینم اندر خواب
مرا به خواب گران کرده بیگمان رفتی...
#شهید_قاسم_سلیمانی
@sardare_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برسه به دست موسویمجد ، مصی علینژاد ، روحالله زم و تمام کسانی که کشورشان را بخاطر یک مشت دلار فروختند😔
#پیشنهاد_دیدن
@sardare_kerman
هوایت می زند بر سر،
دلم دیوانه می گردد!
چه عطری در هوایت هست؟!
نمیدانم...نمیدانم...
✅@sardare_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~💔🍃~•
#استوریمون✨
یادتباشهرفیـق؛
حاجقاســم
برایِ
دیدهشدن
نجنگیــد..!!✋🏻
#یـآدتبـآشہ 🌱
#شهیدحاجقاسمسلیمانی🌹
@sardare_kerman
#خاطره
✍شهید پور جعفری می گفت:
روزی در منطقه ای در سوریه،
حاجی خواست با دوربین دید
بزنه،خیلی محل خطرناکی بود،
من بلوکی را که سوراخی داشت،
بلند کردم که بذارم بالای دیوار که
دوربین استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا
تک تیرانداز بلوک رو طوری زد
که تکه تکه شد ریخت روی
سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت،
خواست دوباره با دوربین دید
بزنه که این بار ،گلوله ای نشست
کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه
شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانه ای
شدیم برای تجدید وضو احساس
کردم اوضاع اصلا مناسب نیست
به اصرار زیاد حاجی رو سوار
ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که
همون خونه در جا منفجر شد و
حدود هفده تن شهید شدند
🗯بعداز این اتفاق حاجی به من
گفت:حسین امروز چند بار نزدیک
بود شهید بشیم اما حیف.
📚راویت کننده: سردار حسنی سعدی
در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۸
☫ @sardare_kerman