#ابوحلما💔
قسمت بیست و پنجم: افشا
(سه روز بعد-خانه کوروش)
+سلام
-چیکار کردم که افتخار حضور سرادر رو توی خونه ام دارم؟
+پس رفتی سر اصل مطلب
-چراکه نه من امروز یه جلسه مهم دارم دقیقا بیست دقیقه دیگه
عباس از پشت عینکش نگاهی به دستان باریک کوروش انداخت که به سرعت روی صفحه موبایلش جابه جامیشدند بعد از مکث کوتاهی گفت:
+ظاهرا باید جلسه رو یه مقدار عقب بندازی
-اگه کاری داری میشنوم
+شاید نخوای جلوی مستخدم و این نگهبانات بگم. شاید برات خوشایند نباشه که...
یکدفعه صدای پارس بلندی باعث شد عباس کمی جابه جا شود و همان موقع سگ بلند و سیاهی از پشت سرش به طرف کوروش پرید. بعد سرش زیر دستان استخوانی کوروش آرام گرفت.
عباس اخمی کرد و از جیب لباس نظامی اش یک فلش سبز رنگ بیرون آورد و گفت:
+اینم امانتی شما
-پس محتویاتشو دیدی؟ درست کردن اینجور فیلم و عکسای دستکاری درمورد خانواده شماهم برای خیلیا کار آسونیه!
+قبل از تهدید کردن یه نگاه به محتویاتش بنداز پسر
-میدونم چی توشه خودم...
+چیه؟ ساکت شدی! نگران نباش من نه گوشی همراهمه نه وسیله ای برای ضبط صدا و فیلم آوردم. تو اینقدرها هم که فکر میکنی مهم نیستی.
-البته مطمئنم تو مثل حاجی خودتو تو بازی که از قبل برنده اش معلومه نمیندازی
+زیادی مطمئن نباش! محتویات این فلش فقط یک صدم پرونده تو یکی بیشتر نیست...
یکدفعه چهره کوروش برافروخته شد. با اشاره دستش لب تاپی برایش آوردند فلش را که به لب تاپ متصل کرد، مردمک چشمانش بزرگ شد. برق عجیبی چشم های درشتش را ترسناک کرد و گفت: دنبالم بیا سردار
بعد به طرف راهروی کاخ اشرافی اش راه افتاد. عباس نگاهی به اطراف انداخت و با فاصله دنبالش رفت. حدود ده متر جلوتر وارد یک اتاق بزرگ که دیوارهایش پوشیده از قفسه های کتاب و روزنامه بود، شدند. عباس پوسخندی زد و گفت:
+ظاهرا اهل مطالعه هم هستی
-کتابخونه همسر مرحوممه...و جایی که تو ایستادی دقیقا جاییه که سرش با قفسه ها برخورد کرد. دیدن این صحنه برای منکه عاشقش بودم یکی از وحشتناک ترین اتفاقا....
+من نیومدم با ابهامات پرونده پزشکی قانونی همسر سابقت تهدیدت کنم.
-البته این کار ناجونمردانه از سرداری که به درستی و فداکاری مشهوره بعیده، منظور من چیز دیگه ای بود. چیزی که حاج حسین نفهمید!
+مطمئن نبودم سوء قصد کار تو باشه...میدونی آخرین چیزی که قبل از رفتن به کما گفت چی بود؟فامیلی تو رو گفت البته قبل از اینکه عوضش کنی، راستی چرا فامیلی تو با پدر و سه تا برادرات فرق داره؟ یعنی چرا ...
-مثل اینکه تو هم حالیت نشد سر...دار!
+عاشقان را سرشوریده به پیکر عجب است
دادنِ سر نه عجب، داشتنِ سر عجب است
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غین
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🔺امام خمینی ره :
اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بوده و به این ملت خدمت کرده بود سقوط نمی کرد لکن خدمت نکرد و خیانت کرد و پشتوانه مردمی را از دست داد و وقتی که مردم شنیدند رفت شادی کردند، چنانکه در رفتن پدرش هم شادی کردند.
🔺امام خامنه ای :
محمدرضا مثل یک نوکر و مأمور آمریکا در ایران عمل میکرد، یک نوکر وابسته در راس یک حکومت!
کسانیکه خیال میکنند قدرتشان ابدی است، محمدرضا را ببینند که چگونه خدای متعال نابودشان کرد...
@sardarr_soleimani
چهره رهبران مقاومت VS چهره بزرگان صهیونیستها!
یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ...
دیدن قیافه کریه صهیونیستها هم کفاره داره
@sardarr_soleimani
🔸اشک هایی که سپر خیلی از بلاها بود....
یقیناً خدا به واسطه اشک های پاک شما بلاهای زیادی را از ما بَدان دور کرد...!
از آن شب جمعه که این چشم های همیشه بارانی را از ما گرفتند؛ بلا پشت بلا بر ما آمد.
این چشم کاسه ی خون و این اشک حلقه زده در چشم چه حرف ها که ندارد...
حاجی! دعا کن برای این امت مظلوم؛ دعا کن....
🎐 #مرد_میدان
💔#حاجقاسم
#حاج_قاسم🥀
▬▭▬❖𖧷🕊𖧷❖▬▭▬
≼@sardarr_soleimani
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشکهای بیامان حاجقاسم در روضه فاطمیه؛ بیتالزهراء کرمان
حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی°♡
@sardarr_soleimani
🎥میگفتڪاشبعدشہادت
پیڪࢪنداشتہباشم...گفتم🍃
🌺ادامہدࢪعڪس👆
🖤 #فاطمیه
🖤 #حاج_قاسم
🖤 #حضرت_زهرا
@sardarr_soleimani
سینہزدنهاۅحاݪۅهۅاۍ
محمدحسینمنࢪابہخۅدش
جذبڪࢪدۅشیفتہاششدم.😍
لباسشخیسعࢪقبۅد.👕
ساعت۱۱بۅدڪہدیدممحمد
حسینمیخۅادازهیئتبࢪه🚶♂
ازشپرسیدم:فࢪداشبممیای؟
گفت: بلہحتماً،مݩهیئتحضرت
زهࢪاࢪاتࢪڪنمیڪنم.❤️
اۅباݪباسعزاێحضࢪتزهࢪا
ازهیئترفت.🏴
میاݩهیئتازمحمدحسینو
دۅستانشخۅاستہمیشۅدڪہ
خودشانࢪابہخیاباݩپاسداࢪاݩ
بࢪسانند.🛡
محمدحسینباهمانعࢪق
عزایخانمزهࢪاڪہبࢪجانش
نشستہبودࢪاهےمیشودوبعد
همڪہشهادتنصیبششد...😭
🖤 #فاطمیه
🖤 #حاج_قاسم
🖤 #حضرت_زهرا
@sardarr_soleimani
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم گرفته از نبودنت...
اما انگار دلت گرفته بود از بودنت....
@sardarr_soleimani
3.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری از آخرین دیدار سردار سلیمانی با سید حسن نصرالله
🔹سید حسن نصرالله در مستند «دیدار آخر»، ماجرای دیدار آخر خود را با شهید حاج قاسم سلیمانی که عصر چهارشنبه اول ژانویه 2020 صورت گرفت، روایت می کند.
🔹این دیدار تا دو روز قبل از آن قرار نبود صورت بگیرد.
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
🆔 @sardarr_soleimani
زمان:
حجم:
13.55M
#دوره_انسان_مصلح
#استاد_علی_تقوی
#جلسه_11
مرکز تخصصی واجب فراموش شده
@sardarr_soleimani
#انتشار_مطالب_آموزشی_آزاد_است