eitaa logo
سردار شهید سلیمانی
1.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
105 فایل
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 حضور سحرگاهی رهبری بر مزار شهدای آتش نشان حادثه‌ی پلاسکو و درخواست پدر شهید آتش نشان از رهبر انقلاب . ( این دیدار در ۱۳ بهمن ۹۵ انجام شده است) ♻️ @sardarr_soleimani
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴روایت زینب سلیمانی از دقت پدرش(حاج قاسم) در رعایت بیت المال ▪️نکته: رعایت بیت المال امری مهم و البته سخت است. بسیاری از کسانی که با بیت المال سروکار دارند برای استفاده خود و خانواده ی خود توجیهاتی درست می کنند. ▪️حاج قاسم با آن همه دغدغه و مشغله فکری وکاری، حساب آنچه راکه دخترش در اتاقش می خورد را از حساب دفتر و اداره و خودش جدا می کند. 🌷از حاج قاسم بیاموزیم ✍"محمدصالحی" @sardarr_soleimani
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهادت عظیم 🔺فنا فی‌الله شد اما بقا دارد سلیمانی... مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی... ❤️ 🌷 @sardarr_soleimani
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠🍁 🍁 🌺تشییع نمادین و متفاوت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸🌹🔹 🔴تشییع نمادین شهید سلیمانی با آداب و رسومات خاص قوم بزرگ بختیاری 🌠🍁 حٰاج‌قٰاسِم‌سُلِیمٰانی°♡ @sardarr_soleimani
3.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 این زندگی رهبر معظم انقلاب است !!☝️ حاج قاسم سلیمانی با آن بی اعتنایی اش به دنیا، از قیاس زندگی ساده مقام معظم رهبری با خودش خجالت میکشید ای کاش فریب تخریب ها ی ناجوانمردانه علیه چنین رهبری را نخوریم @sardarr_soleimani
‏ترامپ هم رفت تا آرزوی سقوط انقلاب 57 خمینی را به گور ببره ... @sardarr_soleimani
3.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ خواهر حاج عماد: خبر شهادت جهاد برای من خیلی سخت تر از حاج عماد بود حاجی ۲۵ سال بود منتظر بودیم هرروز شهیدش کنن و هرروز که میگذشت میگفتیم یه روز بیشتر پیشمونه اما جهاد انتظارشو‌نداشتم دنبالش باشن وشهیدش کنن، همه چی یهو اتفاق افتاد جهاد واقعا قهرمان بود، توی همه چیز قهرمان بود 👤 أخٌ‌في‌الله @sardarr_soleimani
ابوحلما💔 قسمت سی ام: راه نجات محمد با پشت دست چندبار به در شیشه ای مقابلش زد و با لبخند گفت: مهمون نمیخوایین؟ میلاد از انتهای راهرو گردن راست کرد و صدای ظریفش را به خنده بالابرد: یه بار به صرف شام دست کردی جیبت حالا یه شب درمیون به صرف شام اینجایی که شادوماد محمد جعبه شیرینی را دست حلما داد و درحالی که وارد میشد گفت: حیف که کارم گیرته دادا میلاد جلوی محمد  پرید و با کنجکاوی پرسید: گیرِ من؟! محمد دستی برشانه میلاد زد و سرش را پایین انداخت و گفت : ایشالله هیچ وقت کارت به برادرزنت نیفته چشمهای سیاه میلاد درخشید. بادی به غب غب داد و صدا کلفت کرد: حالا کارت چی هست؟ محمد قدم های حلما را با نگاهش دنبال کرد و بعد از کیفش دو برگه کاغذ که در کاور پلاستیکی بودند،بیرون آورد و روبه میلاد گفت: ترجمه دقیق و جمله به جمله میخوام. دستمزدت محفوظه... البته عجله ای فوری... میلاد برگه ها را از دست محمد قاپید و گفت: حالا چرا تلگرافی حرف میزنی؟! میگم درمورد چی هست؟ محمدهمانطور که  همراه میلاد به طرف سالن پذیرایی می رفت گفت: متن صحبت های یه فیلسوف آمریکایی که  استاد رشته سیاست بین الملله. میلاد با تعجب سری تکان داد و  گفت: پس آدم حسابیه! محمد کیفش را روی مبل گذاشت و درحالی که جورابهایش را در می آورد گفت: سابقه کار تو اداره امنیت آمریکا رو هم داره... میلاد برگه ها را در دستش جابه جا کرد و گفت:  از کجا گیرآوردی حرفاشو پس؟ محمد درحالی که به سمت آشپزخانه می رفت گفت: انتهای مطلب رفرنس زده، دو تا مقاله از هفته نامه آلمانی اشترن  و روزنامه آمریکایی تایمز و یه مقدارش هم از کتاب خود آقای فوکویاما... محمد دستهایش را شست و آمد درِ اتاق میلاد در زد و گفت: نگفتم حالا بری که پاشو بیا دو دقیقه بشین پیشمون بامعرفتِ مهمون نواز میلاد از پشت در صدایش را بلند کرد: رفته رو مخم نمیشه باید ببینم چیه این، درضمن توهم اینقدر از افعال معکوس استفاده نکن! چهار ساعت بعد وقتی محمد و حلما در حیاط  از مادر حلما خداحافظی میکردند، میلاد دوید جلوی در و با حالت خاصی گفت: داداش دست کن جیبت که ترجمه درست و حسابی رسید. محمد خنده مردانه ای کرد و گفت: چاکرتم هستم داداش، بده ببینم چه کردی! این را گفت و کاغذ ها را از دست میلاد گرفت. نیم نگاهی به برگه ها انداخت و زیرچشمی هم چشم های میلاد را زیرنظر داشت. طرز نگاه میلاد خیلی فرق کرده بود. عمق نگاهش پر از سوال بود و می خواست چیزی بگوید که محمد به حالت روبوسی رفت جلو و کنار گوشش گفت: این هفته هستی بریم تا جایی؟ میلاد همانطور که تظاهر به خداحافظی میکرد آهسته گفت: آخه هیئت... محمد زیرلب گفت: یه هفته بیخیال برادر صادق، خب؟! بعد بدون اینکه منتظر جواب میلاد باشد دستی بر کمرش کوبید و بلند گفت: مامان خانوم این هفته گل پسرتو قرض بده به ما کارش دارم. مادرحلما حرفش را با حلما، نیمه تمام گذاشت و درحالی که لبخندهای محمد و میلاد را از نظر میگذراند، گفت: راحت باش مادر، تازه اگه پس نیاوردیشم نیاوردیش! خنده میلاد روی لبش خشک  شد، محمد دستش را به طرف میلاد دراز کرد و گفت: پس هستی؟ میلاد مشتش را باز کرد و آرام دستش را در دست محمد گذاشت. محمد دستش را محکم فشار داد و اطمینانی را که در نگاهش بود، روانه قلب میلاد کرد. حس نشاط عجیبی خاطر میلاد را فراگرفت و زیرلب گفت: هستم.   ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غین ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @sardarr_soleimani
حاجی بغل امام حسین خوش میگذره دورت بگردم ؟ :)🕊 .. @sardarr_soleimani
🔸 امام صادق(ع): 🔹خداى عزّوجلّ به موسى عليه‏ السلام وحى كرد: اى موسى! به زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ حالى مرا فراموش مكن، زيرا با زيادى ثروت گناهان فراموش می شود و از ياد بردن من قساوت قلب می آورد. ( کافی(ط-الاسلامیه) ج۲،ص ۴۹۷ ) @sardarr_soleimani
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ☀️روزمان را با قرآن شروع میکنیم☀️ 🌺 سوره حمد آیه (1)👇 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم(1) به نام خداوند بخشنده ى مهربان تفسیر نور(آیت الله قرائتی)👇 ✨ «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» در آغاز سوره، رمز آن است كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است. ✨«بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» در آغاز كتاب آسمانى، يعنى هدايت تنها با استعانت از او محقّق مى شود.(21) ✨«بسم اللَّه» كلامى كه سخن خداوند با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مى شود. ✨رحمت الهى همچون ذات او ابدى و هميشگى است. «اللَّه الرّحمن الرّحيم» ✨ بيان رحمت الهى در قالب هاى گوناگون، نشانه ى اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحيم») «الرّحمن الرّحيم» ✨ شايد آوردن كلمه رحمان و رحيم در آغاز كتاب، نشانه اين باشد كه قرآن جلوه اى از رحمت الهى است، همان گونه كه اصل آفرينش و بعثت جلوه لطف ورحمت اوست. «الرّحمن الرّحيم» ‌@sardarr_soleimani
304.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای برادر بچه شهید را از جاش بلند نکن.مگه پیدا میشه دیگه مثل 🥀 @sardarr_soleimani