eitaa logo
سردار شهید سلیمانی
1.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
105 فایل
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ * 🌺 ⃣1⃣ .دوم به محض ورود به مدرسه با چشمای گریونِ ریحانه مواجه شدم. سردرگم رفتم سمتش و ازش پرسیدم _چیشده ریحونم ؟ چرا گریه میکنی !؟ با هق هق پرید بغلم و +فاطمه بابام !!! بابام حالش خیلی بده ... محکم بغلش کردم و سعی کردم دلداریش بدم. _چیشده مگه؟مشکل قلبشون دوباره؟خوب میشه عزیزدلم گریه نکن دیگه! عه منم گریم گرفت . از خودم جداش کردمو اشکاشو با انگشتم پاک کردم مظلوم‌نگام کرد . دلم خیلی براش میسوخت‌‌. ۵ سال پیش بود که مادرشو از دست داد ‌.پدرشم قلبش ناراحت بود. از گفته هاش فهمیده بودم که دوتا برادر بزرگتر از خودشم داره. بهم نگاه کرد و +فاطمه اگه بابام چیزیش بشه ... حرفشو قطع کردمو نزاشتم ادامه بده! _خدا نکنهههه. عه . زبونتو گاز بگیر . +قراره امروز با داداش ببریمش تهران دوباره ! _ان شالله که خیلی زود خوب میشن .توعم بد به دلت راه نده . ان شالله چیزی نمیشه . مشغول حرف زدن بودیم که با رسیدن معلم حرفمون قطع شد . اواسط تایمِ استراحتمون بود که اومدن دنبال ریحانه . کیفشو جمع کرد . منم چادرشو از رو آویز براش بردم تا سرش کنه ‌. تنهآ چادریِ معقولی بود که اطرافم دیده بودم . از فرا منطقی بودنش خوشم میومد . با اینکه خیلی زجر کشیده بود اما آرامشِ خاصِ حاصل از ایمانش به خدا و توکلش به اهل بیت تو وجودش موج میزد .همینم باعث شده بود که بیشتر از شخصیتش خوشم بیاد . همیشه تو حرفاش از امام زمان یاد میکرد . ادمی بود که خیلی مذهبی و در عین حال خیلی به روز و امروزی بود ‌ خودشو به چادر محدود نمیکرد . با اینکه فعالیتای دیگه هم داشت درسشم عالی بود و اکثرا شاگرد سوم یا چهارم بود باهاش تا دم در رفتم . چادرشو جلو اینه سرش کرد . محکم‌بغلش کردمو گونشو بوسیدم . باهم رفتیم تو حیاط مدرسه که متوجه محمد شدم . از تعجب حس کردم دوتا شاخ رو سرم در آوردم بهش خیره شدم و به ریحانه اشاره زدم که نگاش کنه . _عه عه ریحون اینو نگا ریحانه با تعجب برگشت سمت زاویه دیدم . +کیو میگی؟ برگشت سمت محمد و گفت : سلام داداش یه دقه واستا الان اومدم. +نگفتی کیو میگی؟ با تعجب خیره شدم بهش . _هی..هیچکی دستشو تکون داد به معنای خداحافظی . براش دست تکون دادم و بهشون خیره شدم . عهه عه عه عه. محمدد؟؟؟ داداش ریحانه ؟؟ مگه میشه اصن؟؟ اخه ادم اینقد بدشاانسسس؟؟ ای بابا!! به محمد خیره شدم . چ شخصیتیه اخه ... حتی به خودش اجازه نداد بهم سلام کنه رو حساب اینکه ۲ بار دیده بودیم همو و هم کلامم شده بودیم . بر خلاف خاهرِ ماهش خودش یَک‌آدمِ خشک مقدسِ ... لا اله الا الله بیخیالش بابا اینو گفتم و چشم رو تیپش زوم شد . ولی لاکِردار عجب تیپی داره . اینو گفتم خیلی ریز خندیدم . دلم میخاس جلب توجه کنم که نگام کنه . نمیدونم چیشد که یهو داد زدم _ریحووووون ریحانه که حالا در ماشینو باز کرده بود که بشینه توش وایستاد و نگام کرد . +جانم عزیزم؟ نگام برگشت سمت محمد که ببینم چه واکنشی نشون میده ‌ وقتی دیدم هیچی به هیچی بی اختیار ادامه دادم ‌ _جزوه ی قاجارو میفرسم برات !!! اینو گفتمو از خنده دیگه نتونسم خودمو کنترل کنم .خم شدم رو دلم و کلی خندیدم. ریحانه هم به لبخند ریزی اکتفا کرد و گفت : +ممنونتم فاطمه جونم . اینو گفت و نشست تو ماشین .* * _ ✍ # 🧡 💚
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ * 🌺 ⃣1⃣ یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد . پشت چشمم و نازک کردم و رفتم سمت سالن. اه اه اه ‌ اخه چرا این پسره غیر عادیه؟ چرا انقد رفتارش رو من تاثیر داره ؟ چرا کل تایمِ کلاسارو با همین افکار گذروندم . چقدر دلم برای ریحانه میسوخت . دختر تک و تنها بیچاره داداششم که ، باید خداروشکر کرد تا حالا نکشتش . دلم میخواست تو زندگیشون فضولی کنم. نمیدونم چرا ولی یه جورایی جذاب بود برام ‌. تو همین افکار بودم که زنگ مدرسه خورد . وسایلامو مثه هیولا ریختم تو کیفو سمت حیاط حمله ور شدم . با دیدن سرویسم رفتم سمتش و سوار ماشینش شدم . ____ مشغول تستای ادبیات بودم که صدای قارو قور شکمم منو سمت اشپزخونه کشید . به محض ورود به اشپزخونه با خنده ی کش دار مامانم مواجه شدم ‌ +دختر چقد درس میخونی نترکی یه وقت ؟ _الان این تیکه بود یا ...؟ +تیکه چیه ؟؟بیا بریم بازار یه خورده لباس بخریم نزدیک عیده ها . _مامااااانننن!!! عید دیگه چه صیغه ایهه؟؟ مگه من نگفتم اسم اینکارا رو الان پیش من نیار. من الان درگیر درساممم. درسسسسااااامممم +اه فاطمه دیگه شورشو در اوردیا . بسه دیگه دختر. خودتو نابود کردی . من نمیزارم مصطفی رو به خاطر .... دستمو گذاشتم رو بینیم و به معنای سکوت نچ نچ کردم ‌ و نزاشتم ادامه بده. _مامان من حرفمو گفتم . بین من و مصطفی هیچ حسی نیست حداقل از طرف من. من جز به چشم برادری بهش نگاه نکردم . این مسئله از نظر من تموم شدست . خواهش میکنم دیگه حرف نزنیم راجبش . اینو گفتمو رفتم سمت اتاقم . وای من واقعا بین این همه فشار باید چیکار کنم‌. وای ! تلفن خونه رو تو راه اتاقم برداشتم و شماره ی ریحانه رو گرفتم . یه دور زنگ زدم جواب نداد . برا بار دوم گرفتم شماره رو . منتظر شنیدن صدای ریحانه بودم که با شنیدن صدای مردونه ترسیدم و تلفنو قطع کردم. ینی اشتباه گرفتم شماره رو؟ دوباره از رو گوشیم شماره رو خوندمو گرفتم . بعدِ سه تا بوق تلفن برداشته شد . دوباره صدا مردونه هه بود . * * _ ✍ # 🧡 💚
@Maddahionlinمداحی آنلاین - غیر آهی در بساطم نیست - حاج منصور ارضی.mp3
زمان: حجم: 4.69M
🌙 🍃غیر آهی در بساطم نیست آه آوردم 🍃هر چه دارم را به امید نگاه آوردم 🔹حاج منصور ارضی 👌بسیار شنیدنی 🆔@sardarr_soleimani
🔮📿مناجات شبانگاهی ✨خدایا! تو خودت گفته ای و گفته ی تو عینِ حقیقته. وعده هات هم که راستِ راست اند; گفته ای: از بزرگواریِ من بخواهید هر چه می خواهید،که"منِ خداوند"با شما بندگان مهربانم. ✨آقای من! جزوِ اوصاف تو نیست که بگوئی بخواهید و بعد ندهی! آن هم وقتی که تو اصولاً اهل عطاهای بی دریغ و بی شماری و بر اهالی مملکتت، از سَرِمهربانی و لطفِ پی در پی، نعمت، می باری. پس ای آنکه کوچک بودم با نعمتهایت بزرگم کردی; بزرگ شدم، سر بلندم کردی 🤲 مرا دریاب 🤲 🆔@sardarr_soleimani
✨﷽✨ 🌷 ذكرُ علیٌ عِبادة 🌷 💦حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله عليه و آله و سلم فرمودند: ✨ خداوند برای برادرم علی عليه السلام فضيلت هايی قرار داده است كه فقط تعداد آن را می داند. ✨پس هر كس يكی از فضايل او را در حالی كه به آن اعتراف و اقرار داشته باشد خداوند تمام گناهان گذشته و آينده او را می آمرزد گر چه با گناهان جن و انس به قيامت پای بگذارد. ✨و هركس يكي از فضايل او را تا زمانی كه خطی از آن نوشته به جا بماند فرشتگان مدام برای او طلب آمرزش می نمايند. ✨و هركس به يكی از فضايل او خداوند گناهانی را كه آن شخص با گوش خود انجام داده می آمرزد. ✨و هركس به نوشته ای از فضايل او خداوند گناهانی را كه آن شخص با چشم خود انجام داده می آمرزد. 💦سپس حضرت فرمودند: ✨نگريستن به علی عليه السلام و ذكر او عبادت است، ايمان بنده تنها با ولايت او و برائت از دشنان او پذيرفته می شود. 📚 امالی شيخ صدوق رحمه الله ص٢٤٣ 🆔@sardarr_soleimani
🌷﷽ 🌷 🔷آیات مهدوی 🌷هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ✨ترجمه: ...او كسى است كه پيامبرش را همراه با هدايت و دين حق (به سوى مردم) فرستاد تا آن را بر همه اديان غالب سازد، گرچه مشركان آن را خوش نداشته باشند. 🌷 سوره صف ، آیه 9🌷 جهانی شدن اسلام درزمان ظهور 💎💎 1⃣ رسولان با اراده الهى انتخاب مى‌شوند، نه انتخاب و اراده مردم. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ» 2⃣ پيروزى اسلام به خاطر حقانيّت آن است. «بِالْهُدى‌ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ» 3⃣ آينده از آنِ اسلام است و حاكميّت و غلبه‌اى ارزش دارد كه كامل و دائم باشد. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» 4⃣ به جز اسلام، تمام اديان تاريخ مصرف دارند و تنها اسلام مكتب جاودانى است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» 🔰نتیجه : در روايات بدون شك متواتر مى‌خوانيم كه پيروزى اسلام بر ديگر اديان آسمانى، در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام تحقّق خواهد يافت. 📖 تفسیر استاد 🤲 اللهم عجل لولیك الفرج 🤲 🆔@sardarr_soleimani
📝دلنوشته ای بسیار زیبا به امام زمان ✨یا صاحب الزمان!!! ✅رمز ظهور تو و و ..  سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران.. می‌خواهم از جور زمانه بگویم ، می‌خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده‌ای فراگرفته اما زمان، فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره‌ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته‌ام. 🤲 اللهم عجل لولیك الفرج 🤲 🆔@sardarr_soleimani
✅ بی ارزش ترین نوعِ افتخار، به داشتن ویژگی‌هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد: مثلِ : «چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و...» 👌«از چیزایی که خودتان به دست آورده اید حرف بزنید... 🔷مثل: انسانیت، مهربانی، گذشت، صداقت و...» 👈آدمی را آدميت لازم است: عود را گر بو نباشد هيزمی بیش نیست... 🆔@sardarr_soleimani
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این‌ࢪوزها‌جاے پدࢪان‌آسمانۍ خاݪیسٺ💔😔 ࢪوزٺ‌مباࢪڪ‌سࢪداࢪ دلھا 👑 🆔@sardarr_soleimani
🌕✨ ✨ میگفت: باید‌به‌این‌بلوغ‌برسیم که‌نباید‌دیده‌شویم! آنکس‌که‌باید‌ببیند،‌می‌بیند.‌🥀 💕
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استوری | جبران نمیشوی💔 حتی به گریه‌های عمیق