eitaa logo
سردار شهید سلیمانی
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5هزار ویدیو
105 فایل
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 شد: منتظـــر ... خـــادم ... ڪنیـــز ... سربـــاز ... و فــــدایـے رهبــــر و .... 🔶 شد : آلبـــــوم تصاویر شخصے و ژست هاے اعتقاد ڪُش خـــــانم ها و آقایـــان ، ڪہ تلفاتش تو ڪامنتاے زیر پست بہ راحتے قابل روئیتہ...! 🔷 شد: اشعـــار عاشقانہ ے مذهبے و متن هاے محــــرڪ بدون مخاطب خـــاص و جـــــڪ هاے لوس و بےمزه و مسائل خانوادگے و درد دل هاے شخصے و مطالب غیـــر مفیـد و تڪرارے و ... 🔶 شد: 🔥 شــــوخے با نامحــــرم و زبــــون بازے و تعریـــف و تمجیـد از جنـــس مخالف و استیڪراے آنچنانے و.... 🔷 شد: قشنــــگے پروفایل و تعــــداد لایڪ و ڪامنتاے تحسیــن و تمجید و از مخاطب خــــاص و.... 🔶 شد: خلوتگاه شیـــطان و چت هاے آزاد بین جنس مخالف و دل دادن و تصاویر مُبتـــذل و شـــوخی هاے بین دختر و پسر و... ✅ آروم آروم چتهامون با شروع شد ، با بحث هاے دینے و امر بہ معروف و ارشــــاد طرف مقابل و بهونہ هاے مختلف و... تا رسید بہ اصل دادن و ... ✅ خلاصـــہ شد : جاے خوشـــــگذرونے و خود نمایے و مـــکان دوست یابے برا یہ سرے از افراد کہ در فضاے حقیقے این موقعیت براشون وجود نداشت و... ❌ اینقدر تو این غرق شدیم ڪہ داریم از هدف اصلےمون دور مےشیم و بہ سمت توهـُّــم و خیـال ڪشیده مےشیم!! ❌ و بدتر اینڪہ فڪر مےڪنیم، داریم تڪلیفمون رو ادا مےڪنیم و افسران جنگ نرم هستیم و بارے از دوش رهبــــر عزیزمون بر می داریم و بہ فرمانش لبیڪ مےگیم. 🌷الَّذینَ ضلَّ سَعیُهُم فی الحَیاةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ أنَّهُم یُحسِنون صُنعا ✨زیانکارترین مردم آنها هستند که عمرشان را در راه تباه کردند و به خیال باطل می پنداشتند که نیکوکاری کردند. (سوره کهف/104) 👈 وقتے اینا میشن رویہ ے ما و اصل فراموش میشہ و میره بہ حاشیہ... بمـــــاند .....حرف زیاده و ... ✅حــــالا راست و حسیــنے... با این اوصاف فڪر مےڪنین، «ســــربازیم» یا «ســــربار »⁉️️ «مُحبّیــــم» یا «مُخــــل»⁉️ 🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•❤️🍂• دل نوشته‌ای از فرزند مکرم سردار سلیمانی : ‏پدرجان! هنوز صدایتان در گوشم زمزمه میشود وقتی در چشم‌هایم با صلابت نگاه میکردید و‌ میگفتید بابا جان از چه میترسی دخترم؟ از اینکه مرا بزنند؟ من برای فدا شدن هستم؛ خب بزنند! تو ایمانت را قوی کن بابا جان و با خدا معامله کن... @sardarr_soleimani
هدایت شده از عاشق شو !
😎این‌فرصت‌دیگر‌تکرار‌نخواهد‌شد😎 『☘••| آغآز‌ثبت‌نآم‌دوره‌تندخوانۍ، مدیریت‌زمآن‌،فن‌بیآن‌و‌تقویت‌حآفظہ‌و‌ تمرکز، بآ‌بھترین‌کیفیت‌و‌کم‌ترین‌قیمت‌در‌فضاۍ‌ مجآزۍ!! ھمہ‌ما‌براۍ‌مطالعہ‌بیشتربہ‌دوره‌تند‌خوانۍوبرآۍاستفاده‌بهتر‌از‌زمانمون‌بہ‌دوره‌مدیریت‌زمآن‌نیآ‌داریم.√ ☘️توھم‌میتونۍبا‌پشتکار،سرعت ‌مطالعه‌ۍ‌خودت‌رو‌2الی4برابر‌کنۍ. مبلغ سرمایه گزاری : ❌500هزار تومان❌ 🌱با تخفیف طلایی🌱↯ ✅ 50هزار تومان✅ جهت‌ثبت‌نام‌واستفاده‌ازتخفیف‌طلایۍ‌بہ ادمین‌پیام‌بدهید↯ [●@momenanee313●] اینم‌لینک‌کانال↯ https://eitaa.com/joinchat/4254924907C1b19f7c464
『😎••| آغآز‌ثبت‌نآم‌دوره‌تندخوانۍ، مدیریت‌زمآن،فن‌بیآن‌و‌تقویت‌حآفظہ‌و‌تمرکز، 『☘️••| وقت‌ندارم‌،‌مشکل‌دارم،‌اینو‌کہ‌ همہ‌بلدن‌و‌......، همہ‌اینآ‌رو‌فراموش‌کنید، ‼️چون‌شیطون‌داره‌گولتون‌میزنہ‌کہ‌توۍ‌این‌دوره‌ شرکت‌نکنید،!! ♨️چون‌اگہ‌‌توی‌این‌دوره‌شرکت‌کنید،‌کل ‌آیندتون‌ساختہ‌میشہ!! ⌛جهت‌ثبت‌نام‌واستفاده‌ازتخفیف ‌طلایۍ‌بہ‌ادمین‌پیام‌بدهید↯ [●@momenanee313●] عزیزآن‌دوره‌خیلۍ‌خوبۍ‌هستش‌و‌ماھم‌خیلۍ‌ پیشنھآدش‌میکنیم، حتما‌ثبت‌نآم‌کنید⇧ اینم‌لینک‌کانال↯ https://eitaa.com/joinchat/4254924907C1b19f7c464
سردار شهید سلیمانی
دلنوشته ازطرف فرزند شهیدی تقدیم به شهید سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸نماز شکر شهید حاج قاسم سلیمانی و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه @sardarr_soleimani
🌼 السلام علیک یا اباصالح المهدی یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد...😔 و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از او ... و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می‏‌کنیم... 🌸 اما آقای ما! به روسياهي‌مان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي اند... و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند... قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز صبح و شام تو را مي‌خوانند... 🤲 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج 🤲 🆔@sardarr_soleimani
💦آیت الله ✅بـا هـمدیگر، تشڪیل دهــید 👈بــــا همدیــگر گروهے تشڪیل بدهید و اســــم گروهــتان را بگــــذارید . بگویید بیایید مــا با هـم بشویـم. هر وقت من در ، ڪـم مے آورم، تو ڪمے بــه من قرض بده. هر وقت من در ،ڪـم آوردم، ڪمے بصیرت در جیـبم بریز. بــــه مــــن بصیرت بده. 🔷مـن هم، هر وقت ڪـم بــیاورے هـرچه بـلد هستم بــــه تو می گویم. 👈یعنے مـا به همدیگر، توصیـه به و توصیــــه بــــه مے ڪنیم. 👥دیگران هــم به شما ملحــق بــشوند. بعـد براے هم ، درست ڪنید. 🆔@sardarr_soleimani
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ * 🌺 ⃣4⃣ تاساعت دوازده شب فیکس طبق برنامه درس خوندم . خواستم از جام پاشم که احساس سرگیجه کردم. دیگه این سرگیجه های بیخودو بی جهت رو مخم رژه میرفت. چشامو مالوندمو رفتم سمت دسشویی. به صورتم آب زدم و بعدش دراز کشیدم رو تخت. چرا اخه این همه حالِ بد؟ دلم میخواست چند ماهِ اخرو فقط به درسام فکر کنم نه هیچ چیز دیگه. به مامانم اینا هم گفته بودم که نه دیگه باهاشون جایی میرم و نه دیگه کسی باید بیاد خونمون. ساعتمو کوک کردمو گذاشتمش بالا سرم. یه چند دقیقه بعدازخوندن آیت الکرسی خوابم برد . _ با شنیدن صدای زنگ ساعت از خواب پریدم. کتابا و وسایلمو جمع کردمو ریختم تو کوله. رفتم سمت اشپزخونه و یه سری خوراکی برداشتم. یه لباس خیلی ساده پوشیدم با یه مقنعه مشکی . کولمو گذاشتم رو دوشم. واسه مامان یادداشت نوشتم که میرم کتابخونه ی مسجد و چسبوندم رو در یخچال تا نگران نشه. نمیخواستم بیدارش کنم و مزاحم خوابش بشم. اینجور که معلوم بود ساعت یک یا دوی شب رسیده بودن خونه و خیلی خسته بود . بندای کفشمو بستم و راهی مسجد شدم. دیگه برنامه ی هر صبحم همین بود چون ایام عید بود و کتابخونه ها بسته بودن مجبورا میرفتم اونجا. با اینکه خونمون خلوت بود و اغلب کسی نبود ولی با این وجود فضای اتاقم حواسمو پرت میکرد . بابا اینا با عمورضا برنامه چیده بودن واسه سیزده بدر برن تله کابین. با اصرار زیاد موفق شده بودم باهاشون نرم. احساس بهتری داشتم‌ که ایندفعه حرفم به کرسی نشسته بود . کتاب به دست رو کاناپه نشستم و تلویزیونو روشن کردم رفتم سمت تلفن خونه و وای فایِ بدبختو که به خاطر من دو هفته بود کسی به برقش نزد و وصل کردم و گوشیمم از تو چمدون قدیمی مامان برداشتم میخواستم ببینم محمد کجا میره امروز. یه چند دقیقه طول کشید تاگوشیم روشن شه. فورا اینستاگراممو باز کردم ببینم چه خبره. طبق معمول اولین کارم این بود. پیج محمدو باز کردم و صبر کردم پست اخرش یه فیلم بود صبر کردم تا لود شه یه چند دیقه گذشت که لود شد. دقت که کردم دیدم ریحانه و شوهرشن که دارن راه میرن و محمد یواشکی از پشت ازشون فیلم گرفته. صدا رو بیشتر کردم‌ . میخندید خندش شدت گرف گف (دو عدد کفترِ عاشق هستند که حیا ندارن. خدایآ اللهم الرزقنا ....) و دوباره خنده‌ !!! از خندیدنش لبخند زدم. چه صدای دلنشینی داشت این پسرر! چقد قشنگ حرف میزد. دلم چقدر تنگ شده بود واسه لحنش. پاشدم رفتم از تو کابینت برا خودم اجیل ریختم‌ تو کاسه. شکلاتامونم اوردم از تو یخچال لواشکارو هم که مامان قایم کرده بود برداشتم. نشستم جلو تلویزیون. کانالا رو بالا پایین کردم که یه فیلم جالب پیدا شد. پسته ها رو دونه دونه باز کردم و ریختم تو کاسه جداگونه . بادوما روهم جدا کردم. مشغول خوردن تخمه ژاپنی شدم. اصن یه احساس مادرونه بهشون داشتم. نیست که هیچکس به خاطر سخت بودن خوردنش بهشون نگاه نمیکرد ، من دلم میسوخت براشون. از طرف دیگه هم عاشق تجربه کردن چیزای سخت بودم. با همت فراوان و سخت کوشی شروع کردم به بازکردنشون. تخمه ژاپنی نسبت به بقیه ی چیزا مث پسته و بادوم کمتر بود‌ چون خورده نمیشد مامان کم میخرید ازش. تموم ک شد رفتم سراغ بقیه چیزا و هوار شدم سرشون. بعدش لواشکمو باز کردم و خوردمش. هی فیلم میدیدم و هی میخوردم . از جام پاشدم و ظرفا رو بردم تو آشپزخونه‌ . بی حوصله تلویزیون و خاموش کردم. شکلاتا رو گذاشتم تو جیبم و کتابمو برداشتم برم بالا که بازم سرم گیج رفت. سعی کردم تعادلمو حفظ کنم . آروم رو زمین دراز کشیدم و مشغول تست شدم. غروبِ هوا منو به خودم اورد. با عجله رفتم پایین ترسیدم مامان اینا زود بیان برا همین گوشیمو گرفتمو با عجله اومدم بالا. دوباره صفحه اینستاگراممو باز کردم. تنها جایی که میتونستم یه خبر از حالِ محمد بگیرم همون جا بود. مردم عاشق میشن میرن کافه کافی میکس کوفت میکنن به عشقشون خیره میشن از حالشون خبردار . من خیلی همت کنم گوشیمو بگیرم دستم پیج طرفمو چک کنم. یه پست دیگه گذاشته بود داشت سبزه گره میزد زیرش نوشته بود (ان شالله امسال سالِ ظهور آقا امام زمان باشه. ان شالله همه مریضا شفا پیدا کنن ان شالله همه جوونا خوشبخت بشن ان شالله منم حاجت دلیمو بگیرم و والسلام.) حاجتِ دلی؟ کسیو دوس داره ؟ ناخوداگاه اشک از چشام جاری شد. خو چ وضعشه حاجت دلی چیه اه. تو حال خودم بودم که عکس یه بچه پست شد چقدر پست میزاره اه دقت کردم عکس یه نی نی ناز بود تو بغلش. چون چهرش مشخص نبود از لباسش فهمیدم خودشه همونی بود که دفعه ی اول تنش بود. (هدیه ی ۱۴ روزه ای که خدا روز تولدم بهم داد. برا اولین بار عمو شدنم مبآرک! داداشم بابا شدن شمام مبارک باشه‌ سیزده بدر کنار این مموشک....! ان شالله پدر شدن خودمون و تبریک بگیم ) عهههه پسره پررووو رو نیگا ...🌹* * _ ✍ # 🧡 💚
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ * 🌺 ⃣4⃣ رفتم تو تلگرامم . بازش که کردم دیدم طومار طومار ازین و اون پیام دارم. اول پیامای ریحانه رو باز کردم و عمه شدنشو تبریک گفتم. در جواب بقیه حرفایی که زده بود هم گفتم _ن بابا درس نمیخونم که. همون لحظه مصطفی پیام داد. +شما نیومدی میخواستی درس بخونی دیگه نه !!!!؟ بی توجه بهش پروفایل ریحانه رو که باز کردم دیدم عکس محمد و شوهرشو گذاشته! نفس عمیق کشیدم و یه لبخند زدم. ‌بهش پیام دادم _چقدر دلم برات تنگ شد . مرسی باوفا!! چقد بهم سر میزنی... به دقیقه نکشید جوابمو داد +به به چه عجب خانوم دو دیقه از درس خوندن دست کشیدن _ن بابا درس کجا بود استیکر چش غره فرستاد _اها راستی جزوه رو نوشتی؟ +اره نوشتم چند بار میخاستم بیارم برات ولی تلفنت خاموش بود (دلم میخواست دوباره برم خونشون محمدُ ببینم) _عه خب ایرادی نداره خودم میام میگیرم ازت. +نه دیگه زحمتت میشه... اگه ادرس بدی میارم برات _خب تعارف که نداریم. من فردا یه کاری نزدیکای خونتون دارم. اگه تونستم یه سر میام پیشت ازت میگیرم جزوه رو. راستی نی نی تون کجاست عمه خانوم؟ استیکر خنده فرستادو +خونه ننش بود الان خونه ماست. _عه اخ جون پس حتما میام خونتون ببینمش. (اره چقدر هم که واسه نی نی میرم!!) اروم زدم رو پیشونیم. مشغول حرف زدن با ریحانه بودم که مصطفی دوباره پیام داد +جوابمو نمیدی؟؟؟ رفتم پی ویش _مصطفی بسه. به مامانم بگو زودتر بیاد خونه حالم بده سرم گیج میره. +عه سلام . چرا ؟ _نمیدونم‌. +میخوای من بیام؟ _نه نمیخام. فقط زودتر به مامانم بگو. گوشیمو خاموش کردمو رفتم پایین وای فایم از دوشاخه کشیدم. تو فکر این بودم که فردا چجوری برم. چی بپوشم یا که مثلا با کی برم!! اصن باید کادو ببرم براشون؟! یا ن!!! بد نیست؟!نمیگن به من چه ربطی داشت؟. وای خدایا کلافم چقدر. خودت نجاتم بده از این حالِ بد. از رو کشوم مفاتیح کوچولومو برداشتمو دعای توسل خوندم. به ساعت که نگاه کردم تقریبا ۸ بود. پتومو کشیدم رومو ترجیح دادم به چیزی فکر نکنم. ولی جاذبه ی اسمِ محمد که تو ذهنم نقش بسته بود این اجازه رو نمیداد... این چه حسی بود که تو دلم افتاده بود فقط خدا میدونست و خدا‌ . رو دریای افکارم شناور بودم که خوابم برد. واسه نماز که بیدار شدم مامانو دیدم که نشسته رو مبل . سریع رفتم سمتش. _سلام مامان خوبی؟ +صبح بخیر. اره چیشدی تو یهو دیشب گفتی حالت بده؟! _وای مامان نمیدونم چند وقته مدام سرم گیج میره اصلا نمیدونم چرا. اوایل گفتم خودش خوب میشه ولی الان بیشتر شده . به خدا حالم بهم میخوره! یه کاری کن خواهش میکنم. +نکنه چشات ضعیف شده؟ _ها؟ چشام؟ وای نمیدونم خدا نکنه. +باشه امروز پیش دکتر مهدوی برات نوبت میگیرم چشاتو معاینه کنه. _عه؟امروز؟بیمارستان نمیرین؟ +نه نمیرم. دیشب مریم خانوم اینا خیلی گفتن چرا نیومدی . کچلم کردن. _اه مامان اصلا اسم اینا رو نیار . +چته تو دختررر؟؟‌پسره داره برات میمیره تو چرا خر شدی ؟؟ کلافه از حرفش رفتم سمت دسشویی وضو بگیرم که ادامه داد +اصلا تو لیاقت این بچه رو نداری. .برو گمشو خاک به سر _اهههه شمام گیر دادین اول صبحیااا. وضومو که گرفتم نمازمو خوندم . رو تختم نشستم و گفتم تا حالم خوبه یه چندتا تست بزنم. همین که کتابمو باز کردم محوش شدم. با اومدن مامان به اتاقم از جام پریدم. +پاشو لباس بپوش بریم دکتر _چشم‌ یه مانتوی بلندِ طوسی با گلای صورتی که رو سینش کار شده بود برداشتم که تا پایین غزن میخورد. یه شلوار کتان مشکی راسته هم از کشو برداشتم و پام کردم. روسری بلندمو برداشتم و سرم کردم‌ و نزاشتم حتی یه تار از موهام بیرون بزنه. موبایلمو گذاشتم تو جیب مانتوم که چشم به زنجیر طلایی که عیدی گرفتم خورد. خواستم پرتش کنم تو کشو که یه فکری به سرم زد. گذاشتمش تو جعبشو انداختمش تو کیفِ اسپورتم. از اتاق رفتم بیرون که دیدم مامان رو کاناپه نشسته و منتظر منه. با دیدن من از جاش پاشد و رفت سمت در منم دنبالش رفتم. از تو جا کفشی یه کفش اسپورت تخت برداشتم و پام کردم. دنبالش رفتم و نشستم تو ماشین. تا برسیم یه اهنگ پلی کردم. چند دقیقه بعد دم مطب نگه داشت...🌹* * _ ✍ # 🧡
‌✅ گری درقیامت، برای مسأله الناس ✨رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه نشسته بودند،ناگهان لبخندى بر لبانشان نقش بست،بطورى كه دندانهايشان نمايان شد! از ايشان علت خنده را پرسيدند، فرمود: 👈 دو نفر از امت من مى آيندو در پيشگاه پروردگار قرار مى گيرند؛ يكى از آنان میگويد: خدايا! حق مرا ازاو بگير ✨خداوندمتعال مى فرمايد:حقِ برادرت را بده ! 👈آن دیگری عرض میكند: خدايا! از اعمال نيك من چيزى نمانده، متاعى دنيوى هم كه ندارم ✨ آنگاه صاحب حق میگويد: پروردگارا! حالا كه چنين است ازگناهان من بر او بار كن ❗️ 🔆پس از آن اشك از چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله سرازير شد و فرمود: 🔷آن روز، روزى است كه مردم احتياج دارند گناهانشان را كسى حمل كند. ✨خداوند مهربان به آن كس كه حقش را مى خواهد مى فرمايد: چشمت را برگردان،بسوى بهشت نگاه كن، چه مى بينى❓ او سرش را بلند میكند،آنچه را كه موجب شگفتى اوست،از نعمتهاى خوب مى بيند،عرض میكند: پروردگارا! اينها براى كيست ❓ ✨پروردگار میفرمايد: براى كسى است كه بهايش را به من بدهد. 🔸عرض میكند: چه كسى میتواند بهايش را بپردازد؟ میفرمايد: . مى پرسد:چگونه من میتوانم؟ میفرمايد: گذشت تو ازبرادرت عرض مى كند:خدايا! ازاوگذشتم بعد ازآن،خداوند میفرمايد: دستِ برادر دينى ات رابگير و وارد بهشت شويد! 💦آنگاه رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: پرهيزكار باشيدو ما بين خودتان را اصلاح کنید. 📚بحارالانوار،ج7،ص89 🆔@sardarr_soleimani
🔮📿مناجات شبانگاهی ✨معبودم! ای کریم خطاپوش و ای رحیم دستگیر! سبک و سیاقت، نیکی در برابر بدی، و بذل محبت و هدیه زندگی در برابر ناسپاسی و سرکشی ام بوده است، و این طریقت بزرگوارانه و والای تو همواره شرمنده ام می کند، ✨ ای خوب، ای خوبِ خوب، ای خوبتر از خوب! مگذار به حال خویش رها شوم و مرا به راه مقدس راه یافتگان به درگاهت، راهبری و هدایت فرما. 🤲آمین ‌یا‌رب ‌العالمین 🤲 🆔@sardarr_soleimani
📲فرمانده سپاه هیچ صفحه‌ای در فضای مجازی ندارد 🔹روابط عمومی سپاه: صفحات منتسب به سرلشکر سلامی در توییتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی جعلی است و مواضع فرمانده سپاه فقط از سایت سپاه‎نیوز منعکس می‎شود. 🆔 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نــڪـتــه هاے نــــــاب قـــــــــــرآنی🌺 ✅پندقرآنی؛ 👌خودتو قربانی چیزی کن که داشته باشه 🔷نگران هر چیزی باشی، خودتو فدای اون کرده‌ای، 👈برای چیزی خودتو قربانی کن که بیاَرزد. ✅تنها چیزی که ارزش نگران شدن دارد: . 🌷أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ ✨آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند! (سوره یونس آیه 62) 🌷..وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ ✨زندگى دنيا در برابر آخرت،متاعى ناچيز و بى ارزش است[زيراكه فناپذير است] (سوره رعد آیه 26) 🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
610358_842.mp3
2.26M
وداع با ماه رجب😭 ماه_رجب هم تموم شد....😔 👈👈 فردا اخرین روز ماه رجبه برا هم دیگه دعا و استغفار کنیم، شاید سال دیگه زنده نباشیم ماه رجب خدا حافظ ماه رجب😔 نمیدانم دوباره تو را میبینم یا نه..😔 🆔@sardarr_soleimani
📚 👈 5 رفیق ناباب❗️ 💦 امام سجاد علیه‌السلام: 🌷فرزند‌م، با پنج کس همنشینی و : 1⃣ از همنشینی با پرهیز کن؛ 👈🏻 زیرا او همه چیز را بر خلاف واقع نشان می‌دهد، دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور می‌نمایاند. 2⃣ از همنشینی با گناه‌کار بپرهیز، 👈🏻 زیرا او تو را به بهای یک لقمه یا کمتر از آن می‌فروشد. 3⃣ از همنشینی با بر حذر باش، 👈🏻 که او از کمک مالی به تو آنگاه که بسیار به آن نیازمندی، مضایقه می‌کند. 4⃣ از همنشینی با ( کم عقل ) اجنتاب کن 👈🏻 زیرا او می‌خواهد به تو سودی رساند؛ ولی به زیان تو می‌انجامد. 5⃣ از همنشینی با ( کسی که با خویشاوندان قطع رابطه نموده است ) بپرهیز، 👈🏻 که او در سه جای قرآن لعن و نفرین شده است. 📚 کافی، ج ۲، ص۳۷۶ 🆔@sardarr_soleimani
AUD-20210313-WA0001.mp3
6.34M
🎤میثم 💠 وداع با ماه رجب ماه دعا و مناجات 🆔@sardarr_soleimani