فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ وجود #ادب در خانواده مهم تر از وجود محبت در خانواده هست.
🔸 بسیار آموزنده
استاد پناهیان
#پیشنهاد_دانلود 👌
🆔@sardarr_soleimani
🕊🥀 #مرد_میدان|#سردار_دلها|
✅در میان امواج مردم
🔸️مثل موسی علیه السلام با این تفاوت که به نیل نزدهای که تو خود عنان نیل به کف داری. ساده و بیتکلف چونان چوپانان عزیز کردهی خدا... چونان محمد و موسی و عیسی صلواتاللهعليهم... در میان خلقی... در میان امواج نیلی که ناخدای آنی به راه افتادهای... با همین نگاه و صلابت با همین چشمها به مصاف با فرعون رفتهای ...
🔹️در این عکس اسرائیل تنها نامی بر کاغذ پارهای بیسرنوشت است که امواج به بازی اش گرفتهاند.
🆔@sardarr_soleimani
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_سردار
#ببینید|🔸سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا به مناسبت سالروز شهادت
#ختم_سوره_واقعه
#ماه_شعبان
@sardarr_soleimani
🎐 #مرد_میدان l #حاج_قاسم
🔸حلقومها را می توان برید اما فریادها را هرگز، فریادی که از حلقوم بریده بر میآید جاودانه میماند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود ورزمندگان امروز سه دسته می شوند:
دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند ! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند ودسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند واحساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد وجزءِ دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
خدایا من را پاکیزه بپذیر...
.
{۲۵اسفند روز شهادت،شهیدباکری }
[آخرین سخنان شهید بزرگوار ]
.
#مهدی_باکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کلیپ امام رضائی
🌸شکر خدا که بار دگر زائر توأم
🌸لطف خود شماست که مهمانتان شدم
🎙مداحی آقای #حسینی_نژاد
🕌حرم مطهر امام رضا علیه السلام
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
🆔@sardarr_soleimani
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلــه🌺
#قسمت_پنجــاه_و_دو2⃣5⃣
محمد :
بچه رو بردم داخل.
از پتو درش اوردم و دادم دست مامانش .
یهو یه چیزی از پتوش افتاد پایین .
رو فرش و نگاه کردم که چشمم به یه جعبه کوچیک افتاد .
برش داشتم و بازش کردم و روبه زنداداش گفتم
_ این واسه فرشته است ؟
+کو؟ ببینم ؟
جعبه رو دادم بهش یه زنجیر طلایی خوشگل از توش بیرون آورد و گفت
+نه! کجاا بود؟
_تو پتوی فرشته
ریحانه اومد و گفت
+عه کی گذاشت ؟ امروز که کسی نیومده بود خونمون...
جزفاطمه!
_ خو لابد اون گذاشته دیگه
زن داداش با اخم گفت
+دوست ریحانه چرا باید برای بچه ی من زنجیر بگیره ؟ وا نه بابا فکر نکنم !
_خو پ کی گذاشت ؟
کسی جوابی نداشت
ریحانه گوشیشو گرفت و گفت
+خب میپرسم ازش
زن داداشم با بچه رفت تو اتاق .
یه سیب از رو میز ورداشتم و دراز کشیدم رو مبل
ریحانه با گوشیش ور میرفت ک گفتم
_ریحانه ؟
+هوم؟
_میگما این دوستت چرا این مدلیه ؟
+وا چه مدلیه ؟
_اصن یه چیز عجیبیه.خیلی زشته اینجوری میگم میدونم خودم . ولی احساس میکنم خُله یه خورده .
+عه محمد خجالت بکش دوستای خودت خُلَن .
_ریحانه دارم جدی میگم تو انتخاب رفقات دقت کن . یه ادم با ۲۶ سال تجربه داره اینو بهت میگه.
+برو بابااا .
سیب و پرت کردم براش ک جا خالی داد
_تو از وقتی با این روح الله ازدواج کردی انقدر بی ادب شدیا. خب داشتم میگفتم. باور کن خودت دقت کنی به رفتارش، به حرفم پی میبری
اصن عجیبه انگار چند دقیقه زمان میبره تا چیزی و متوجه شه بهش سلام میکنی ۱۰ دیقه بعد جواب میده.
یا اصن آخه این چ رفتاری بووود؟؟؟ چند سال بود بچههه ندیددد؟
عه عه عه بچه گریه کرد نزدیک بود سکته کنه.
واییی مگه داریم ؟
نکنه اینکاراشو از قصد میکنه واسه جلب توجه ؟
+محمد واقعا توچته برادر من ؟چرا حرفای الکی میزنی ؟
تک فرزنده!!!
خانوادشونم شلوغ نیست شاید.حالا بچه گریه کرد ترسید بیچاره! تو باید سوژش کنی؟ یادت رفته به آقا محسن چی گفتی؟
_حالا من نمیدونم.از ما گفتن بود.تو میخوای دفاع کن ولی اینم بگم
قرار بود به احترام من وقتی اینجام هیچ وقت دوستاتو نیاری خونه.امیدوارم اینو یادت مونده باشه!
+ توکه اصلا نیستی همش تهرانی . تا کی ن من جایی برم نه بزارم کسی بیاد ؟
دوستای من چیکار به تودارن؟ نمیخورنت که !
_باااباا از وقتی سر و کله این دختره تو زندگی ما پیدا شد کلی مشکل پیش اومد.
چندین بار نزدیک بود....
استغفرالله هاااا!!!
+ برادر من الانم کلی گناه کردی پشت مردم حرف زدی.
این بیچاره چیکار کرد باعث گناهت شه ؟
یه بار خودت پریدی تو اتاق دیگه که ندیدیش حالا چرا گردن اون میندازی ؟
_تو که همچی و نمیدونی .همین امروز نزدیک بود دستم بخوره به دستش. حداقل با یکی هم شکل خودمون رفیق شو.ارزشای ما واسش ارزش باشه.
+بیخیال محمد.
من دیگه خسته شدممم .
سیبم وپرت کرد برام
یه گاز بهش زدم
ریحانه درست میگفت کلی غیبت کردم
خدا ببخشه منو
زن داداش از اتاق بیرون اومدو گفت
+شما دوباره به جون هم افتادین ؟
ریحانه گفت
+زنداداش زنجیر وفاطمه واسه فرشته گرفته
زن داداش با تعجب گفت
+عهه چرا یعنی چی؟ این بچه کل هم اجمعین ما رو یه بار بیشتر ندید بعد واس بچه ی من زنجیر کادو اورده؟ چه چیزایی میشنوه ادم باور نمیکنه !!
پولدارن؟
+اره خیلی.
میخواستم بگم بفرما نگفتم عجیبه که ترجیح دادم بیشتر از این غیبت نکنمو کلا از فکرش بیرون بیام .
چیه هر دفعه یا غیبت میکنم
یا بدگویی آقا یعنی چی؟؟؟
اصلا همش تقصیره این دخترس.
از وقتی ک پاش باز شد ب زندگیمون اینجوری هی راه به راه گناه میکنیم از چاله در میایم میافتیم تو چاه .
نمیدونم درسته نسبت دادن اینا بهش یا ن ...
ولی دلم نمیخواست هیچ وقت ببینمش.
ساعدم و گذاشتم رو چشمام تا یکم بخوابم که سرو صدای بچه نزاشت.
رفتم بغلش کردم و سعی کردم ارومش کنم تا مامانش یکم استراحت کنه.
چند بار فاصله ی بین اتاق ریحانه تا هال و اروم قدم زدم تا بچه خوابش برد.
سعی کردم خیلی اروم بشینم تا بیدار نشه. ریحانه تو اتاقش مشغول درساش بود برا همین صداش نکردم.
به صورت معصومِ فرشته نگاه کردم .
مگه میشه آخه بچه انقدر خوشگل باشه!؟
مژه های بلندش به من رفته بود!
البته شنیده بودم که بچه وقتی بزرگمیشه موهاش ومژه و ایناش عوض میشه.
یه چند دقیقه بود که تو بغلم آروم گرفته بود.
دستای کوچولوشو اروم بوسیدم و گذاشتمش کنار خودم.
چقدر دوسش داشتم.
ینی اونم دوستم داره؟
بچس خب! حس داره!
بیخیالِ افکار بچه گونم شدم و مشغول گوشیم ...
دم دمای غروب بود که علی اومد دنبال زنداداش و رفتن خونشون.
اذان مغرب و که دادن رفتم تو اتاقم و بابا رو بیدار کردم که وضو بگیره.
خودمم وضومو گرفتمو نمازمو خوندم.
به ساعت نگاه کردم
رفتم سمت قرصای بابا .
دونه دونه با یه لیوان آب بهش دادم تا بخوره.*
* _ #نویسنده✍
# #غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلــه🌺
#قسمت_پنجاه_و_سه3⃣5⃣
بهش نگاه کردم و گفتم
_حاج اقا؟
+جانم پسرم
_خوب هستین شما؟
+اره . خوبم
_ان شالله این هفته باید بریم تهران
+چه خبره ان شالله؟
_واسه عملتون دیگه.
این هفته نوبت داریم.
+عمل چیه اخه!!
بزارین خودمون به مرگِ خدایی بمیریم.
_عههه حاجی این چه حرفیههه ...
خدانکنه. الهی هزار سال زنده بمونین برامون پدری کنین.
شما تنها امیدِ ما هستین.
ما جز شما کی وداریم ؟
+امیدتون به خدا باشه ...
سرشو بوسیدم و از جام پاشدم که دیدم ریحانه لباس پوشیده داره میره بیرون.
ابروهام جمع شد وگفتم
_کجا به سلامتی حاج خانم؟
+روحی اومده دنبالم میخوایم بریم خونه مامانش.
_روحی چیه بچهههه. اسمشو درست تلفظ کن. بیچاره روح الله
تو آخر این و دق میدی.
بابا که از خطابِ ریحانه خندش گرفته بود گفت
+اذیت نکن این بچه رو گناه داره.
ریحانه نگام کرد و شکلک درآورد که گفتم
_میگم بی ادب شدی میگی ن !
الان فکر میکنی دیگه کارت پیش ما گیر نیست نه؟ !
باشه خواهرم باشه هر جور میخوای رفتار کن.
بعد که انتقامش و ازت گرفتم ناراحت نشو!
+تا انتقامت چی باشه
حالا میزاری برم؟
_چرا روح الله نمیاد بالا؟
+عجله داریم
_باشه برو ب سلامت.سلام برسون
ریحانه دست تکون داد:
+خدافظ بابا
خدافظ داداش
_خدافظ
باباهم ازش خدافظی کرد که رفت.
رو کردم به بابا و:
_هعی پدرِ من
دیدی همه مارو گذاشتن رفتن!!!!
آخرشم منم که برات موندمممم!!
یعنی به پسرت افتخار نمیکنی؟
+نه چرا باید به تو افتخار کنم؟
زن و بچه که نداری!
تو هم از رویِ بی خانوادگی این جا نشستی.
اگه زن داشتی خودتم میرفتی!
_بابااااا؟؟؟؟نوچ نوچ نوچ نوچ .
من ازدواج کنم هم پیشتون میمونم.
در ضمن زن کجا بود حالا!
+همینه دیگه.همیشه اخرش به اینجا میرسیم که زن کجا بود!؟
واقعا متوجه نیستی داری پیر میشی؟
۳۰ سالت شده!
دوستای همسن و سال تو الان در شرف ازدواج بچه هاشونن.
تو کی میخای دست بجنبونی پسر؟؟
_بابا جان نیست به خدا دخترِ خوب نیست.
یعنی نه که نباشه من نمیبینم .
+خدا چشاتو کور کرده .
_اصن هر چی شما بگین.
هر چی که بگین من میگم چشم!
+چرا نمیری با این سلمای بیچاره ازدواج کنی؟
مگه چشه؟ هم دلش با توعه،هم دختر خوبیه.
چشام از حدقه زد بیرون
_کیییییی؟؟؟؟سلماااااا؟؟؟
بابا ینی من قدِ ارزنم ارزش ندارم که میگین سلما؟؟؟
آخه سلما چیش ب من میخوره ؟اصلا یکی از دلایل ازدواج نکردن من همین سلماست.
یه همه بدبینم کرده.
ادمی نیست که....
لا اله الا الله
من نمیدونم شما واسه همه خوب میخواین به من که میرسه باید ...
از جام پاشدم برم تو اتاق که یه وقت از روی عصبانیت چیزی نگم دل بابا بشکنه.
همین که پاشدم صدام زد
+همیشه از مشکلاتت فرار میکنی محمد!!!
هیچ وقت سعی نکردی بشینی و حلشون کنی.
تا کی میخوای مجرد بمونی؟
خب سلما نه!
یکی دیگه!!
یعنی تو شهرِ به این بزرگی یه دختر وجود نداره که به دلت بشینه؟
اصن این جا نه
تو تهران چی !!!
من نمیدونم آخه تو چرا انقد دست و پا چلفتی ای پسرررر.
تو هیئتتون این همه پسر یه خاهرِ خوب ندارن؟
بابا نمیشه که!
پس فردا من بیافتم سینه قبرستون تو میخوای چیکار کنی؟
مردم حرف در نمیارن بگن پسر اینا دیوونه است کسی بهش زن نمیده؟
اصلا مردم هیچی تو نباید دینتو کامل کنی؟
دو رکعت نمازی که یه آدم متاهل میخونه از هفتاد رکعت نمازی که تو میخونی بهتره !
اینارو که خودت بهتر از من میدونی!
باید ازدواج کنی امسال محمد.
_چشم بابا . چشم. ولی صبر کنید یه دختر خوب پیدا شه ...
+بازم داری طفره میری. دخترِ خوب پیدا نمیشه. خودت باید پیدا کنی
از جام پاشدم و کلافه رفتم تو آشپزخونه.
سه بار صورتمو شستم.
دیگه حالم بد شده بود
پوفی کشیدم و ماهیی که ریحانه واس بابا پخته بود واز تو یخچال در اوردم و گذاشتم رو گاز که گرم شه.
سفره پهن کردم و نشستم پیش بابا برنجِ نهارم اوردم و مشغول گرفتن تیغ ماهی براش شدم.
دلم نمیخواست دوباره همون بحث وادامه بده.
برا همین گفتم:
_بابا جهیزیه ریحانه رو چ کنیم
+نمیدونم پسر.
یه مقداری پس انداز از قبل داشتم .الانم میخام یه مقدار وام بگیرم.
تیکه تیکه بدم خودشون بخرن والا دیگه نمیدونم باید چیکار کرد. من که دیگه توان کار کردن و ندارم .
_خب منم هستم میتونین رو منم حساب کنین.
+نمیخواد. تو باید پولاتو برا عروسی خودت جمع کنی.
_ولی به ریحانه قول دادم چهارتا از لوازمش و من بخرم.
با خنده گفتم:
خب روح الله هم چهارتا چیز میخره
شما هم چهارتا چیز علی هم چهارتا چیز خب تموم شد دیگه به سلامتی
باباهم خندش گرفته بود.
وسط خنده نمیدونم چیشد که صورتش جمع شد و گفت
+خدا بیامرزه پدر و مادرشو. نیستن عروسیِ دخترشونو ببینن!
بیچاره ها چه آرزوها داشتن برا این بچه.
یکم مکث کرد و ادامه داد:
+محمد اگه من مردم حواست به ریحانه باشه.
🔮📿مناجات شبانگاهی
✨خدایا،شرمنده ام از زیادی گناهانی که انجام داده ام ،شرمنده ام.
✨خدایا از قدر نشناسی خودم،ازاینکه هر روز باعث ناراحتی تو می شوم شرمسارم.
✨خدایا چه بگویم ازکدامین گناهم نزد تو طلب عفوکنم.
✨خدایا به کدامین گناه اشک شرم از دیده جاری سازم.
هروقت که خواستم زبان به حمد وثنایت بگشایم.اشک در دیدگانم جمع شد و بغض شرم و پشیمانی از گناهان دیگر مجال سخن گفتنم نداد.
✨خدایا ،مرا از این منجلابی که درآن گرفتارشده ام نجاتم ده.
به این پرنده ی اسیر، پر وبالی ده تا خودش را از این قفس رهایی بخشد وطعم آزادی ورهایی را تجربه کند .
✨خدایا، مرا فرصتی ده تا پاک بودن را تجربه کنم و بتوانم حتی برای یک لحظه آنچه باشم که تومی خواهی
✨خدایا، چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم و زبان به حمد وثنایت بگشایم درحالی که خود از کرده خویش آگاهم،
چگونه می توانم دوستار توباشم در حالیکه برعهد وپیمانی که باتو بسته ام وفادار نبوده ام.
چگونه می توانم طلب عفو وبخشش کنم درحالی هنوز شعله های عصیان در درونم فروزان است.
✨بار الها،
چگونه می توانم روی به توبه آورم درحالی که اسیر هواهای نفسانی خویشم
🤲 الهی العفو 🤲
🆔@sardarr_soleimani
🌸گر، به دل هست تورا آرزوی قبر رضا(علیه السلام)
🌸 به غریب الغرباء،شاه خراسان صلوات
✨ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم✨
🕌السلام علیك یا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام
#ماه شعبان
#مناجات_شعبانیه
🆔@sardarr_soleimani
✅ لینک #زیارت_مجازی حرم مطهر
🌹پیامبر اکرمﷺ
👇👇
https://www.panoman.ir/projects/rasolallah/1.html
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
🆔@sardarr_soleimani
🕊🥀#شهیداݧ برشهــادت، خنده ڪردند
بہ عطرخود، بهاراݧ زنـــــده کردند
بہ زیرلب بگفتـا #لالـــــہ با خــود
#شہیدان، لالہ را شرمـــــنده ڪردند
🤲روزتون،منّور به نور شهداء 🕊
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویــــــژه اســــــتورے📲
نفــــــس بڪــــش تــــــو ایــــــن هــــــوا...
🌸ایــــــام ولادت امــــام حســــــین علیــــــه السلام 🌸
🆔@sardarr_soleimani
کارشناس۹۹۱۲۲۶.mp3
4.72M
✅ چطور برای سال جدید برنامهریزی کنیم؟
🔷این جملات را بپذیریم👇
🔸همه ما #قادر به تغییر هستیم
🔸همه ما #نیاز به تغییر داریم
🔹تا توانستم ندانستم چه سود
🔹چون که دانستم توانستن نبود
👤 دکتر #صادقیان
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
🆔@sardarr_soleimani
شعرهایم را🌷💚
زیر رو نڪنید🕊
من غم نبودنش را✨
لابهلاۍ آنها🌹
پنهان ڪردهام....💠
#مخلصیم_سردار
#خاطره_شهید
#حاج_قاسم
مداحی آنلاین - من گرفتار سلطانم - مهدی رسولی.mp3
6.89M
🌸 #میلاد_امام_حسین(ع)
💐من گرفتار سلطانم
💐یاحسین آدیوا قربانم
🎤 #مهدی_رسولی
👏 #سرود
@sardarr_soleimani
بسم رب الشهدا والصدیقین✨
رزمنده دلاور جبهه مقاومت
"شهید مجتبی برسنجی" از اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا علیه السلام اعزامی از سوادکوه مازندران در منطقه المیادین سوریه به خیل عظیم شهدای مدافع حرم پیوست.
#هنیألکالشهادة🌷
🆔 @sardarr_soleimani
🌸ولادت امام حسین (علیه السلام ) و روز #پاسدار مبارک
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
#حاج_قاسم
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ ولادتی
🌸سوم شعبان، ولادت فرخنده سرور جوانان بهشت
و آموزگار شهادت حضرت حسین بن علی (علیه السلام) و روز پاسدار بر پیروان و عاشقان آن حضرت مبارک باد.
#ماه_شعبان
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
🆔@sardarr_soleimani
🌸امروز عطری به عالم پیچیده که کسی ندیده و نشنیده است.
ازبهشت دامان بتول،بهاری سر زده
و منزل امام علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها)،خانه تمام شادیها و دست افشانیهاست.
شهرمدینه را، هلهلهی ملائک فرا گرفتهاست و زمین وآسمان آن، نورباران و سرور درکوچههای شهر جاریست.
عالم خلقت درپوست خود نمیگنجد و شادیاش را باچراغانی آسمان شهر نشان میدهد.
برای امام حسین(علیه السلام)،لباسی بهشتی آوردند
💦وپیامبر به ایشان پوشاندو فرمود:
«این حله،لباسی است که پَرجبرئیل و فرشتگان تارو پود آن را تشکیل میدهد.
به حسینم میپوشانم و اورا زینت میدهم که امروز روز زینت اوست و او را بسیاردوست میدارم.»
همه ذرات عالم به شوق و شور آمدهاند، خورشیدشفاعت ازاُفق میتابدو همه دلها صفا میگیرد.
امروز فُطرس مَلَک باذکر یاحسین و با امام حسین(علیه السلام)میآید؛تمام عرشیان برای زیارت صف بستهاندو هر کدام بردیگری سبقت میجویند.
🌸یاامام حسین(علیه السلام)!
امروزاولین بار نیست که عشق شما برما عرضه میشود.آتشِ عشقِ شما از ازل در دلِمان روشن بودهاست.
🌸میلادشما،آغاز صبحی است که درآن آفتاب، به اشتیاق تماشایتان پِلک میگشاید تااولین زائرهرروزشما باشد.
سلام برشما ای سلاله پاکان،ای عصاره قرآن..
ای پناه مستمندان و دوای دردمندان..
ای ریحانه باغ رسالت و ای سَرور آزادگان جهان..
🌸#ولادت امام حسین(علیه السلام) راجهت بزرگداشت اُسوه های ایثار وخدمت، روز #پاسدارنیز نام نهادهاند.
ولادت سَرور جوانان اهل بهشت و روز پاسدار مبارکباد
✍محمدفتحی
🆔@sardarr_soleimani