979045319_752024594_528498093.mp3
1.4M
«...يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا...»
«...ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع کمی با خود آوردهایم؛ پیمانه را برای ما کامل کن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما...»
|آیۀ هشتاد و هشتم، سورۀ دوازدهم|
-السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی-
Fadaeian_Ramazan1400_Shab12_8.mp3
6.55M
مادرش میگفت آنقدر میلرزید و در تب میسوخت که همه میگفتند اگر ماندنی باشد میماند. دیگر دست تو نیست. پاشویهاش که میکردم دیگر صدایی نمیشنیدم. فقط یک لحظه یادم آمد عباس را صدا کنم. با خود گفتم حسین روی نام برادرش حساس است دیگر. در همان عالم زنانگی خویش گفتم اگر ماند میرود هیئت قاسم بن الحسن نوکری میکند. وقتی که ماند، همان موقع که کمی بیشتر فهمید یک روز مادرانه تر از همیشه به او گفتم تا وقتی نفس داری دست از نوکری نکش. اصلا نذر همین خانوادهای. غلام و بندهی اولاد فاطمه بودن یعنی عاقبت به خیری. این روزها پسر قد کشیده است. حالا با زبان خودش خطاب به ارباب میگفت تو را حتی بیشتر از مادرم دوست دارم. چای روضهات از چای مادرم گواراتر است. غذای نذری تو از غذای مادرم خوشمزهتر است. عطر حرمت را دلچسبتر از رایحهی آغوش والدینم میدانم. اصلا پدر و مادرم را برای تو دوست دارم. بی اندازه و دیوانه وار میخواهمت. شب های جمعه با همان بغض ارث از پدرش و اشک یادگار از مادرش میگوید:
دوای درد ِمرا هیچکس نمیفهمد
به جز کسی که شبجمعه کربلا رفته
راست میگفت. حسین درمان زخمهایی است که دیگران بر روح و جسم ما میزنند. عشق ما آقای اباعبدالله! قبول داریم که در پیشگاه شما همانند ما بسیار است اما بیچاره تر از ما هم سراغ داری؟ اصلا میدانی چرا اینقدر خودمان را به عشاق و مجانین تو میچسبانیم؟ میگویند دیوانگانت در بغل تو جان میدهند. سید رضا درست میخواند: «حب الحسین اجننی...
عشق منی! عشق منی!»
|بنفسی انت یابن الزهرا|
-بینام-
[WWW.FOTROS.IR]ma1402042703.mp3
12.72M
از کیمیای مهر تـو زر گشت روی مـن
آری به یُمن لـطف شما خاک زر شود
|روح علی رفته بود، جسم علی رفت|
-بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی-