خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#قسمت_هفتم #دست_وپا_چلفتی 🙁 بالاخره روز موعود فرا رسید دل تو دلم نبود. از صبحش بلند شدم و رفتم حموم
رمان های عاشقانه مذهبی
#دست_وپا_چلفتی
#قسمت_هشتم
👈از زبان مینا👉
بهتره بگم خیلی زشت و خز شده بود 😀😀
از اون تیپ و ظاهرایی که همیشه بدم میومد...
ریشاش هم یکی در میون دراومده بود و فک کنم خونشون تیغ پیدا نمیشد 😂😂
تعجبم به خاطر این بود که مجید همیشه تو بچگیامون لباس قشنگ و گرون قیمت میپوشید و خالم خیلی رو لباساش حساس بود ولی الان یه جوری شده بود.
بقیه مردا و پسرهای جشن خوشتیپ و خوش لباس بودن ولی محید نه.
یه جوری انگار وصله ناجور بود 😁
انگار لباسای باباش رو پوشیده بود 😂
از دیدنش خندم گرفته بود ولی خودمو به زور جمع و جور کردم و با یه لبخند بهش سلام کردم😄
اونم سرشو انداخت پایین و سلام کرد
دیگه از مجید شیطون و دوست داشتنی خبری نبود
بر خلاف بچگی خیلی سر و ساکت و آروم شده بود...
چند بار هم که دزدکی نگاش کردم سرش همش تو گوشیش بود..
حدس میزنم احتمالا از کسی خوشش اومده و اون گفته این تیپی بشه وگرنه دلیل دیگه ای برا این کارش پیدا نمیکنم 😅
الانم احتمالا با همون داشت چت میکرد که اینقدر تو گوشی بود.
بالاخره مراسم تموم شد و راحت شدم😥
ما همون شبش بلیط برگشت داشتیم.خاله اینا هم میخواستن برگردن شهرشون.
طبق عادت همیشگیم تعارف کردم و گفتم بیاین پیشمون ولی خب چه میومدن چه نمیومدن برا من فرقی نداشت
.
.
👈از زبان مجید👉
.
الکی مدام سرم تو گوشی بود😕
نزدیک 200 بار هی گوشیو از جیب دراوردم هی گذاشتم تو جیب.
کارم شده بود که الکی قفل و باز میکردم و میرفتم تو منو و یکم اینور و اونور میرفتم و دوباره قفل میکردم😟
حوصلم داشت سر میرفت ولی کاری نمیتونستم کنم😔
به این دلم خوش بود فقط که با مینا زیر یه سقف نشستم و از هوایی نفس میکشم که اون نفس میکشه 😊
مراسم تموم شد و خواستیم برگردیم که مینا برگشت و به مامانم گفت:
خاله جون حتما بیاینا پیشمون...خوشحال میشیم 😊
یهو قند تو دلم اب شد😌
کامپیوتر مغزم شروع کرد به تحلیل کردن😃
حتما از من خوشش اومده که دعوتمون میکنه بریم 😊😊
فک کنم امشب از ظاهر و تیپم خوشش اومده باشه.
اون لبخند اولش هنوز تو ذهنم بود و هی تکرار میشد تو ذهنم 😊
.
بعد از مراسم خیلی از خودم راضی بودم
تا چند روز تک تک حرکاتش رو برا خودم تفسیر میکردم
با اون لبخند مینا برای ادامه مسیرم مطمئن تر شده بودم و سعی میکردم بیشتر راجب دین بدونم و هر روز معتقد تر میشدم.
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
رمان های عاشقانه مذهبی #دست_وپا_چلفتی #قسمت_هشتم 👈از زبان مینا👉 بهتره بگم خیلی زشت و خز شده بود 😀
#دست_وپا_چلفتی 🙁
#قسمت_نهم
👈از زبان مینا👉
.
از دست گیر دادنهای الکی بابا و مامانم خسته شده بودم...
همش بهم میگفتن اینو بپوش...با این بگرد..با این نگرد و همیشه محدودم میکردن.
هیچوقت نمیزاشتن مانتو و شالهای رنگی بخرم و با اینکه چادر هم میزاشتم همیشه بهم میگفتن تیره و ساده بپوش..
یه روز با دوستام از کلاس بر میگشتم که یکی از دوستام گفت:
-مینا میای راهیان نور بریم
-راهیان نور؟!😯😯 نه...بریم چیکار کنیم اخع 😑
-بریم همه فاله هم تماشا
-اخه بریم لای خاک و خل چیکار کنیم اخه...جای دیدنی هم که نداره
-خب مگه خانواده تو میزارن سفر تفریحی بیای؟!😐
-نه😕
-خب دیگه...همین😐
-خب دیگه چیه؟!منظورت چیه؟!
-به بهانه راهیان نور میریم ولی وش میگذرونیم...دیگه این سفر تفریحی نیست که گیر بدن
-راست میگیا....تازه ببینن یه جا رفتیم اومدیم شاید جاهای دیگه هم اجازه بدن 😊
-اره...پس میای دیگه
-اره...پس برم خونه حرف بزنم ببینم چی میگن 😊
.
رفتم خونه و منتظر بودم سر شام حرفو بزنم.
اخه تو خونه ما فقط سر شام و ناهار فرصت دور عم نشستن و حرف زدن بود.
میدونستم سخت قبول میکنن ولی باید میگفتم.
سر سفره نشستم و اروم با غذام بازی بازی کردم.
مامانم فهمید
-چیه مینا؟!چیزی شده
-نه مامان چیز خاصی نیست
-خب پس چرا غذا نمیخوری؟!
-میخواستم یه چیزی بگم😕
-چی؟!😯
-با بچه ها میخوایم بریم اردو 😞
تا اینو گفتم بابا که کل مدت سرش تو بشقابش بود با همون ارامش همیشگیشسرشو بالا اورد و چند نخ سبزی برداشت و گفت لازم نکرده حالا دم کنکوری هوس اردو رفتن کنی...اونم معلوم نیست با کیا...حتما هم مختلطه😐هر وقت شوهر کردی با شوهرت برو...
-نه بابا جان...راهیان نور میخوایم بریم...
بابا در حالی که داشت یه لیوان اب برا خودش میریخت گفت سال دیگه دانشجو میشی با دانشگات میری...بچسب به درسات...
مامانم هم حرفای بابا رو تایید میکرد.
یهو نمیدونم چی شد که اینو گفتم ولی رو کردم به بابا و گفتم...-میخوایم بریم از شهدا کمک بگیریم برای کنکور....
.
بابا یه نگاه به من کرد و دیگه چیزی نگفت..
فردا صبح مامانم اومد تو اتاقم و گفت:
-بابات موافقت کرده☺
.
از خوشحالی داشتم بال در میاوردم
اخه اولین سفر با دوستام بود😆
.
.
.
👈از زبان مجید 👉
.
خاله به مامانم زنگ زده بود و گفته بود که مینا میخواد راهیان نور بره.
با خودم گفتم منم باید راهیان برم
باید مینا بفهمه چقدر شبیه همیم 😊
ولی خب کسی رو نداشتم باهام بیاد 😕
با الیاس در میون گذاشتم و استقبال کرد
ولی خب اکثر جاها لیستشون پر شده بود
کلی پایگاه رفتیم تا جا خالی پیدا کردیم.
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @sarm_news
نــه غمگينم؛ نــه شكسته ام
دير يا زودش را نمي دانم
اما
امروز فهميده ام بعضي آدمها
آمده اند كه نباشند نبينند
و من
تمام عاشقانه هاي دنيا را هم اگر به
پايشان بريزم
باز با بهانه اي دور مي شوند دور
دير يا زودش را نمي دانم
اما
ديگر نــه انتظار دارم
نــه انتظار مي كشم
🍁🍂🍁🍂
🆔 @sarm_news
برگزاری کلاس آموزش تکبیر نماز برای مکبران مسجد چهارده معصوم روستای صرم بعد از نماز عشا ۱۱ آذر ۱۴۰۱
🆔 @sarm_news
#صرم
برگزاری دعای ندبه همراه با صبحانه در پایگاه شهدای روستای صرم به مناسبت ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و گرامیداشت یاد و خاطره شهید مدافع حرم روستا شهید ابراهیم رشید ۱۱ آذر ۱۴۰۱
🆔 @sarm_news
#صرم
🔰پرداخت وام ۱۰ میلیون تومانی به تمام مردم
ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی:
🔹پرداخت وام ۱۰ میلیون تومانی به تمام مردم برای خرید صنایع دستی با همکاری صندوق کارآفرینی امید هدفگذاری شد.
🔹در این راستا غرفه هایی تدارک دیده شده و کار در برخی نقاط کشور آغاز شده و با شروع فعالیت نمایشگاه تهران این غرفه ها مستقر میشوند و سپس در تمام نقاط کشور راه اندازی میشوند.
🔹با توجه به اینکه بستهبندی باعث رونق صادرات و فروش داخل صنایع دستی میشود، در این زمینه و نیز تجاری سازی صنایع دستی اقداماتی در نقاط مختلف کشور کلید خورده است.
🔹با موافقت رئیسجمهوری ۱۰ هزار هنرمند صنایع دستی به صورت یک طرفه و بدون کارفرما بیمه میشوند.
🔹راه اندازی بازارچه های صنایع دستی در دستور کار است تا عرضه صنایع دستی از سوی تولیدکنندگان تسهیل شود.
🆔 @sarm_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
✨به نگاهی دل بیمار مرا درمان کن
✨رحم آخر به من بی سر و بی سامان کن
✨من اسیر شب ظلمانی هجران توام
✨طاقتم رفت ، رهایم ز غم هجران کن
✨دم صبح است بیا موعد دیدار رسید
✨جرعه ای شادی و لبخند مرا مهمان کن
✨ز کنار من دلباخته یکدم بگذر
✨روی بنما و بنای غم دل ویران کن
🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼
🌼 #صبحتون_مهدوی
🌼🍃
🆔 @sarm_news
#تلنگرانہ🌿💕
میـگمقبولدارۍ!
هیچڪسنمیتونـہمثـلخـدا
اینقـدر زیبا
وآروم آدمـوببخشـہ؟
تـازهبهروتھمنمیـاره. . .
ڪہگاھـۍڪۍبودۍوچـۍشـدۍ!
🆔 @sarm_news
این ماهیچه ای است که باعث ایجاد کمردرد میشود !(☝🏻)
روزانه این حرکت کششی را انجام دهید، تا این عضله تقویت شده و جلوی فشارهای مضر بر مهره های کمر گرفته شود و دچار کمردرد نشوید
🆔 @sarm_news