eitaa logo
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
3.8هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
7.3هزار ویدیو
74 فایل
🔆 برای ارسال خبر، عکس، فیلم یا حتی نظر و انتقاد میتونی به اکانت ادمین یعنی آیدی زیر بفرستی. 💬 @sarm_news_admin ❗ کانال ما رو به بقیه هم معرفی کنید😁 ❗ یادتون نره برامون اخبار و عکس و فیلم بفرستید😉 💥تبلیغات شما را پذیراییم🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️آغاز ثبت نام ورودی های جدید (پایه هفتم) 🔶🔹از روز دوشنبه ۱۵ مردادماه ثبت نام دانش آموزان پایه هفتم آغاز خواهد شد. ✍ مدارک مورد نیاز ✅ اصل و کپی شناسنامه دانش آموز ✅ اصل و کپی شناسنامه والدین ✅ اصل و کپی کارت ملی والدین ✅ ۶ قطعه عکس ۴×۳ جدید ✅ پرونده سلامت ✅ کارنامه قبولی پایه ششم دارای مهر و امضا مدیر مدرسه و تمبر باطل شده ✅ کدپستی محل سکونت ✅ تکمیل فرم ثبت نام (در هنگام ثبت نام) ✅ هزینه ثبت نام( ۴۰۰ هزار تومان) ❌ حضور دانش آموز و یکی از والدین هنگام ثبت نام الزامی است. ⭕️ درصورت ناقص بودن هر یک از مدارک فوق ثبت نام انجام نخواهد شد. ⭕️ آموزشگاه دارای کارتخوان نمی باشد لطفاً جهت پرداخت هزینه ثبت نام، پول نقد همراه داشته باشید. ⭕️ آموزشگاه فقط روزهای دوشنبه و چهارشنبه باز می باشد. 🏢 دبیرستان لقمان حکیم 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
. ♨️ آغاز پیش‌فروش بلیت قطار اربعین از ۹ صبح فردا 🔹️مدیرعامل راه آهن از آغاز پیش‌فروش بلیت‌های قطار به مقصد مرزهای منتهی به عراق در ایام اربعین از ساعت ۹ صبح فردا دوشنبه، ۱۵ مرداد خبر داد. 🔹️همه بلیت‌ها به صورت یک‌جا در بستر اینترنت عرضه می‌شود و ۲ ساعت بعد از ساعت ۱۱ صبح آژانس‌ها نیز می‌توانند برای فروش بلیت اقدام کنند. 🔹️بلیت‌ها از تاریخ ۲۴ مرداد تا پایان شهریورماه عرضه می‌شود که قیمت آنها نسبت به قبل هیچ تغییری نداشته است. 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
16.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹پذیرایی 🔹اسکان 🔹فرهنگی ...به مدت ۱۰ روز در دو کیلومتری جاده اراک_قم بعد سلفچگان پذیرایی زائرین اربعین خواهد بود شما محبین و دوستداران سیدالشهدا(ع)نذرورات خود را به این شماره کارت واریز نمایید. 💳۵۸۹۲۱۰۷۰۴۶۷۳۲۱۵۵ (روی شماره کارت بزنید کپی می شود) به نام گروه جهادی عشاق المهدی(عج) بعد واریز فیش را با به این آی دی ارسال نمایید👇🙏 @jttwwttwj
فراخوان جذب سرباز امریه‌ای در یگان حفاظت مدیریت امور اراضی استان قم فرمانده یگان حفاظت امور اراضی استان قم از فراخوان جذب سرباز امریه‌ برای سال جاری خبر داد. به گزارش مدیریت امور اراضی استان قم، سرهنگ انصاری با بیان اینکه یگان حفاظت مدیریت امور اراضی استان قم در نظر دارد نسبت به جذب تعدادی سرباز به‌صورت امریه‌ای‌ اقدام کند، از مشمولان اعزامی ۱۴۰۳/۰۷/۰۱ که دارای مدرک تحصیلی حداقل لیسانس در یکی از رشته‌های کشاورزی، کامپیوتر، حقوق، مخابرات، نقشه‌برداری یا جامعه‌شناسی و بدون غیبت هستند، خواست تا تاریخ ۱۴۰۳/۵/۱۷ با مراجعه به وبگاه سازمان امور اراضی کشور به نشانی https://msr.laoi.ir نسبت به بارگزاری مدارک مربوطه اقدام کنند. 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
🛑 پرداخت وام اربعین به دانشجویان رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم: 🔹دانشجویانی که متقاضی وام اربعین دانشجویی هستند به دفتر نهاد رهبری در دانشگاه محل تحصیل خود مراجعه کنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
این کاروان، یه کاروان خاصه! خاصه چون همه هم سن هستیم و قراره خادمی هم بکنیم....👌💪 🔸کاروان پیاده روی اربعین حسینی ویژه پسران ۱۴ تا ۱۸ سال 📆۲۷ مرداد لغایت ۲ شهریور 🗒مهلت ثبت نام:تا ۱۷ مرداد ماه 📌اعزام با اتوبوس اسکانیا از مرز مهران خواهد بود. 💰هزینه سفر برای هر نفر مبلغ۶۰۰۰۰۰۰ تومان می باشد. ⭕️⭕️⭕️توجه: هزینه چند ثبت نام اول ۴.۳۰۰.۰۰۰ تومان خواهد بود. 📝برای نام نویسی به @admin_nojavani پیام دهید ❗️توجه: با توجه به محدودیت ظرفیت اولویت با کسانیست که زودتر نام نویسی فرمایند. ❗️امکان حضور نوجوانان به همراه پدر و یا خانواده مقدور نمی باشد. پاسخ به سوالات: @Admin_nojavani ❗️توجه داشته باشید که توضیحات تفصیلی و آموزش های لازم در جلسه توجیهی پیش از سفر خدمت ثبت نام کنندگان ارائه خواهد شد. 📡برای با خبر شدن از سایر اطلاعیه های سفر، کانال باشگاه نوجوانی گرا را به طور مداوم بررسی فرمایید! @gera_nojavani (مجموعه باشگاه نوجوانی مستقر در مجتمع فرهنگی نور و تحت نظارت قرارگاه نوجوانی قم فعالیت می کند.) 🎗باشگاه نوجوانی گرا 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
🔻قابل توجه دانشجویان محترم که زائر اربعین هستند : 🔸تسهیلات دانشجویی سفر اربعین ✍با عنایت به توافق بعمل آمده از سوی دانشگاه پیام نور با صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم جهت تخصیص وام اربعین به دانشجویان دانشگاه با شرایط ذیل : 1⃣ میزان تسهیلات به مبلغ ۴۰ میلیون ریال (برای استان قم)می باشد. 2⃣باز پرداخت وام ۳۶ ماهه و ۴ درصد 3⃣ بانک عامل، بانک توسعه تعاون می باشد . 4⃣ فرایند دریافت تسهیلات به صورت الکترونیکی و بدون مراجعه حضوری به بانک می باشد و بانک با دانشجوی زائر تماس خواهد گرفت . 5⃣ زائرین گرامی لطفا تا پایان وقت روزشنبه ۱۳ مرداد ماه اطلاعات خود را با شماره ۰۹۱۲۶۸۴۵۱۰۸ یا ۰۹۱۲۱۱۰۶۵۶۴ یا ۰۹۱۲۴۱۲۷۵۰۷ پیام رسان داخلی مانند ایتا ارسال نمایند . (نام ونام خانوادگی ؛ نام مرکز /واحد؛ کدملی؛ شماره دانشجویی و تلفن همراه به نام دانشجو ) 6⃣ لطفا در ارسال مشخصات دقت فرمایید‌. 7⃣شماره تلفن همراه را به صورت درست ثبت و از دسترس بودن تلفن اطمینان داشته باشید که در زمان ارسال پیامک‌ یا تماس از طرف بانک پاسخگو باشید. 👈در صورت نیاز به کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۲۶۸۴۵۱۰۸یا ۰۲۵۳۲۱۴۲۱۳۷ یا ۰۲۵۳۲۱۴۲۱۵۵ تماس حاصل فرمایید . 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 🇮🇷مدیریت فرهنگی، اجتماعي و دانشجويي دانشگاه پيام نور استان قم 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
‌ ◼️ کاروان امروز کجاست؟ 🔹امروز ۲۹ سال ۶۱ هجری قمری است. کاروان اسرای کربلا امروز به حوالی رسیدند. یزید دستور داد تا خاندان رسول‌الله پشت دروازه‌های شهر بمانند تا شهر آذین‌بندی شود. 🔹امام سجاد(ع) و زنان و دختران اهل‌بیت قرار است ۳ روز معطل شوند تا شامیان بتوانند خوب مهمان‌نوازی کنند. شام در شادی و خرمی غرق است؛ همه به هم تبریک می‌گویند و بساط آواز و طرب و شراب‌خواری شامیان به راه است. 🔹به گفتۀ جارچیان یزید سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی قرار است به شهر وارد شود که دشمنان ما بوده و قصد براندازی حکومت عراق را داشتند. 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#رمان_آنلاین زن زندگی آزادی قسمت سی ام: قایق موتوری روی دریایی آرام تاریکی و آب را میشکست و به پیش م
زن ،زندگی آزادی قسمت سی و یکم: دخترها هر کدامشان روتخت های خود دراز کشیده بودند و در عالم خود غرق بودند و سکوت بین آنها حکمفرما بود، گویی سکوت سخنی گیراتر از هر حرفی بود گهگاهی با تکان های کشتی اندکی تکان می خوردند و در این لحظه صدای الی بلند میشد و چیزی میپراند. سحر غوطه ور در افکارش بود متوجه نبود که تاریکی شب سیاه به روشنایی روز گره خورده، داشت فکر میکرد به راستی که جولیا درست و صادقانه گفته و با اینکه خارج شدن این دخترا غیر قانونی بود ، اما شرایطی فراهم شده بود که کوچکترین ناراحتی برایشون پیش نیاد. دیشب که با سه دختر همسفرش صحبت می کرد متوجه شد که هر کدام از اینها داستانی برای خودشون دارند ، قصه ی زندگی هر کدام متفاوت بود و هیچ شباهتی با هم نداشت، اما انگار از این زمان همراهی شان ، داستان زندگیشان شبیه به هم خواهد شد. چون هر سه دختر توسط جولیا و گروهش به خارج از کشور برده میشدند. سارینا و نازگل و سحر آینده ای روشن را میدیدند و اصلا به این فکر نمی کردند که دلیل اصلی جولیا به کمک کردن به آنها و تامین نیازهایشان چی هست؟ ولی الی نظرش فرق میکرد و مابین حرفهایش مدام عنوان میکرد: ببینید دخترا، من میدونم زیر کاسه جولیا یه نیمکاسه هست یا به قول قدیمیا گربه در راه خدا موش نمیگیره، جولیا از خروج خودمون به خارج کشور حتما یه نیتی داره که به نفع خودش و یا گروهش هست... سحر سرش را بالا آورد و تخت روبه رویش را که‌کسی جز الی نبود ،نگاهی انداخت و متوجه شد ،الی هم که مثل او تخت بالایی را انتخاب کرده بود، خیره به سقف کابین پلک نمیزد. سحر نفسش را آرام بیرون داد و آهسته گفت: الی....هی الی... الی به پهلو خوابید و همانطور که چشمایش را می مالید گفت: هعی روزگار!! چته دختر چی میگی؟؟ سحر خیره به صورت کشیده و سبزه ی الی و چشمهای بادامی میشی رنگش گفت: دیشب میگفتی جولیا یه هدفی داره از بردن ما به لندن، به نظرت هدفش چیه؟ من یه ذره نگران شدم. الی خنده ریزی کرد و گفت: چیه باحرفم دلشوره به دلت انداختم؟! بعدم الان دیگه آب از سرت گذشته، نگرانی را بزن کنار دل بده به دریا...مثل این کشتی سحر با صدای لرزان گفت: تو رو خدا اگر چیزی میدونی بگو، ما تازه اول راهیم، الان که میرسیم ترکیه، اگر بفهمم واقعا خطری تهدیدم میکنه دوباره این راه رفته را برمیگردم الی دستش را زیر سرش زد و گفت: چی میگی دختر؟ دلت خوشه...ببینم مدارک داری؟ پول داری که برگردی؟؟ مگه همیطو الکی هست... سحر آهی کشید و... ادامه دارد 📝به قلم : ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#رمان_آنلاین زن ،زندگی آزادی قسمت سی و یکم: دخترها هر کدامشان روتخت های خود دراز کشیده بودند و در ع
زن ،زندگی ، آزادی قسمت سی و دوم: سحر دوباره نگاه خیره اش را به الی دوخت و گفت: تو رو خدا بگو... چی حدس میزنی، دلشوره به دلم افتاده، میدونی خدا میدونه فردا چه به روز پدر و مادرم بیاد. الی سری با تاسف تکان داد و گفت: دختر اگر من میخوام آواره کشور غریب بشم، دلیل دارم، من کسی را تو‌کشور خودم ندارم که منتظرم باشه، آخه تو چه مرگت بود که تلپ تلپ راه افتادی بری خارج؟ زندگیت هم تعریف کردی خیلی خوب بوده و من حاضرم کل عمرم را بدم و یه خانواده ای مثل خانواده تو داشتم... سحر در دلش صدق کلام الی را تایید می کرد و الی بعد مکث کوتاهی ادامه داد: ببین جولیا و گروهش هر کی و هرچی هستند ،یه هدف خاص دارن، اگر نازگل و سارینا را جذب کردن ،چون نخبه ان می خوان حتما یه استفاده ای ازشون کنن ، اما من و تو که چیز قابل عرضی توی پروندمون نداریم حتما میخوان جایی ازمون استفاده ابزاری کنن...نگاه نکن به عزیزم عزیزم گفتن جولیا...پشت این همه عشق فدا کردن حتما یه گرگ خوابیده دختر... سحر با شنیدن حرفهای الی ،تازه میفهمید که چه اشتباه مهلکی کرده با لکنت گفت: پ..پ...پس منه احمق الان چکار کنم؟! الی چشمکی بهش زد و با دستش یه قلب براش فرستاد و با اشاره به طوری که سارینا و نازگل نفهمند گفت: من از تو خوشم اومده، یه نقشه دارم... از کشتی پیاده شدیم ، برات میگم سحر آب دهنش را قورت داد و سرش را به نشانه تایید تکان داد و آرام چشمهایش را بست ادامه دارد... 📝به قلم : ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#رمان_آنلاین زن ،زندگی ، آزادی قسمت سی و دوم: سحر دوباره نگاه خیره اش را به الی دوخت و گفت: تو رو خ
زن زندگی آزادی قسمت سی و سوم: دقایقی بعد درب کابین را زدند، سارینا و نازگل انگار با وجود اینهمه تلاطم دریا در خوابی عمیق بودند و الی که مانند سحر ،خواب به چشمانش نمی آمد ،با یک حرکت از جا برخواست ،شالی را که به نردبان تخت تکیه داده بود برداشت و روی سرش انداخت و همانطور که چشمکی به سحر میزد گفت: درست است قصد داریم به مهد آزادی سفر کنیم ،اما حفظ اصالت ایرانی بودن خودمان واجب تر است. سحر لبخندی زد و برای دومین بار تقه ای به درب خورد و پشت سرش صدای مردی بلند شد: خانم ها کسی بیدار نیست؟ الی پله های نردبان فلزی را دوتا یکی پیمود و گفت: صب کن اومدم. درب کابین باز شد و سینی بزرگی داخل آمد. الی سینی را گرفت و تشکری کرد و با انگشتان پا درب کشویی کابین را بست و همانطور که سینی را روی میز کوچک وسط کابین می‌گذاشت گفت: اوه اوه ، چه خبره اینجا!! دخمل پاشین که انگاری خاله جولیا خیییلی سفارشتون کرده و سفرهٔ صبحانهٔ رنگ و وارنگی براتون تدارک دیدن و اشاره به سحر کرد که پایین بیاید. سحر همانطور که مشغول پایین آمدن بود ، نگاهی به میز کوچک وسط کرد، سینی پلاستیکی سفید رنگ رویش اینقدر بزرگ بود که چیزی از میز کوچک پیدا نبود. دخترا یکی یکی بیدار شدند، الی کنار سارینا و سحر کنار نازگل نشست همه به سینی صبحانه ای خیره شدند که خیلی چیزها داخلش بود،از شیر و آب پرتقال و قهوه گرفته تا پنیر و کره و مربا و تخم مرغ و عسل... انگار ابن چهار دختر پیش رو شاهزادگانی گمشده در دیار دیگر بودند.. سحر همانطور که لقمه ای از نان شیر مال پیش رویش جدا میکرد با خود گفت: یعنی واقعا جولیا کیه؟ چرا اینقدر به ما اهمیت می دهد؟! و این الطاف در پی اش چه خواسته ای نهفته است؟ بعد از صرف صبحانه، الی که دختری پر از انرژی بود رو به دخترا گفت: بچه ها من میرم رو عرشه قدم بزنم کسی هست با من بیا؟! نازگل و سارینا که انگار تو عمرشون فقط کمبود خواب داشتند نه کم جانی گفتند و روی تخت دراز کشیدن.. اما سحر که ذهنش مملو از سوالات ریز و درشت بود و حس می کرد جواب تمام این سوالات را الی میداند،از جا بلند شد. مانتویش را که تازه بود از لبه تخت برداشت وهماتطور می پوشید گفت: من میام، منم دلم گرفته... الی بشکنی زد و گفت: ای جاااانم...سحر را عشقه...بریم گلم و با هم از کابین خارج شدند.. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺