🌱 الحمدالله به لطف خدا این جمعهی صاحبالزمانی در کنار شما عزیزان
مبلغ ۱میلیون و ۹۰۰هزار تومن جمعآوری شد
و بزودی لوازم التحریر خریداری میشود
#گروه_جهادی_سَیَلان
🌱@sayalan_ir
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱سلام و نور
خوبین سلامتین 😊
امروز اومدم لوازمتحریریهای رنگ و وارنگ
.
2.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 بعد از کلی گشتن و مراکز فروش لوازمتحریر رو زیر پا گذاشتن
متاسفانه اونچیزی که تو ذهنم بود ( لوازم تحریر ایرانی با عکسهای ارزشی و جذاب ) پیدا نکردم که نکردم
ولی جوینده یابنده بود 😍
.
.
بعد از کلی گشتن و از اونجایی که برام خیلی مهم بود حتما ایرانی و با کیفیت باشه
حضوری که چیزی پیدا نکردم
ولی یه کانال پیدا کردم هم کیفیت کارشون عالی بود هم قیمتهای مناسب و خوبی داشت😍
تازه تخفیف هم دادن 🙈
.
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 شما فقط طرح و کیفیت رو ببینین و کیف کنین😍
حقیقتا دلم خواست محصل میبودم
کلی ذوق کردم با هر طرحش😊
این قسمت اولیهی سفارشات
چون برای اطمینان از کیفیت دوبار سفارش دادم
.
🌱«بسم رب القلم»
خودکار به دست گرفتم و شروع به نوشتن دغدغههام کردم...
لابهلای دغدغههام چیزی که خیلی پرنگتر از بقیه به چشمم اومد
دستگیری از افراد بیبضاعتی بود که زمین و زمان بیرحمانه که نه ولی روی ملاطفت خودش رو یجور دیگه بهشون نشون داده بود.🥲
اما حالا چیکار؟
بهترین کاری که الان میشه کرد چیه؟!
خودکار به دست، مشغول بازی بازی کردن شدم و هی بالا پایین کردم...
چندتا چیز نوشتم دوباره خط زدم، نوشتم باز خط زدم...
ایییییی بابا! ایده هام انگار اونیکه واقعا الان لازم بود، نبود😕🙃
.
.
اومدم از پشت میز بلند شم
ولی دوباره برگشتم و به فهرست نگاه کردم
و یه جرقهای باعث شد صندلیو بچرخونم سمت میز
و غررررق شم تو فکر کردن…
خودکارو برداشتم که نگاهم رو خودکار موند!
خودکااار… آره خودشه! 🖊
جلوی عنوان نیازمندیها نوشتم لوازم تحریر📚
و با یه انگیزه و انرژی ای که خودِ خدا بهم الهام کرده بود که باید گره گشایی بشه از سَدِ تحصیل بچههای مستضعف، رفتم دنبال خریدشون💪
.
24.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱شروع کردم به پهن کردن دامنِ خیر و برکت کمک گرفتن از یدالله و جمع آوری الطاف سیلانیهای جان…
🪴حالا قدم بعدی درست کردن فهرست یسری خریدا و خرید با دقت از جهتِ ایرانی بودن🇮🇷
و جنس✨
و کیفیت و…
آره خداروشکر، کار تهیهٔ لوازمتحریر تموم کردم و الحمدالله که لوازم تحریر به دست افرادی رسید که واقعا نیاز داشتن(:
.
.
ولی فکر و دغدغههام هنوز آروم و قرار نگرفت؛
حس کردم باید دوباره خودکارو دست بگیرم و بنویسم…
از حال لحظهای که لبخند پر ازذوق اون بچه کلاس اولی رو دیدم
و نگاه معصومانهش به اون دفترا و مدادگُلی و مشکیا باعث شده بود منم مثل بچه ها بشم و کلی ذوق کنم لبخند رو مهمون لبهام کنم
عمیقا خوشحال بودم که شریک شدم و دانشی که تو تقدیر امسالهٔ این دانشمند کوچولوی آینده رقم خورده و آرامشی که نگران نباشه که دفترش یه برگ بیشتر ازش نمونده و ذوقی که برای خیلی از بچههای همسن و سالش تبدیل شده به توقع…
.