عاقبت مانند آن مغروق استخر فرح میشوی آخر تو هم نابود در اصطبل شاه چشم هایش کور بادا هر که از روی عناد کرد بر جمهوری اسلامی ایران نگاه

رأی دادن یعنی اظهار وجود در مسیر قله ها کردن صعود حق و تکلیف است رأی و انتخاب ترک آن یعنی ستم بر انقلاب از ستمکاران بر این نهضت مباش کرد باید در دفاع از آن تلاش هرکه کرد از رأی دادن احتراز نیست او را حق نقد و اعتراض آن که رأی انتخابش را فروخت او زبان بست و لب از گفتار دوخت جای  نقد و اعتراض از غیر نیست گر مدار انتخابت خیر نیست هرکه تنها نفع خود را دید و بس نیست او را منطقی الا هوس آدم بی‌ رأی غیر از مرده نیست جز مچاله کاغذی تا خورده نیست امنیت را رأی تضمین می‌کند کاشت در راه خطر مین می‌کند آنکه را نفع خصوصی مطرح است کی به فکر انتخاب اصلح است هرکه با دشمن نماید همرهی یا خیانت می‌کند یا ابلهی خائن و اَبله خسارت می زنند ‌هر دو تا بر طبل غارت می زنند آنکه بسته روی غزه نان و آب او کند تبلیغ ترک انتخاب رأی دادن سدّ راه دشمن است صحنه پیدا مثل روزٍ روشن است کرده دندان تیز گرگ اجنبی تا زند بر ما شبیخون در شبی با وجود رهبری دشمن شناس نیست ما را هرگز از دشمن هراس سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی https://eitaa.com/sayyedmortezahashemii

برخیز در عمل به وظیفه شتاب کن قصر خیال توطئه ها را خراب کن بیدار شو که گرگ ستم زوزه میکشد برخیز و پاسداری از این انقلاب کن تا واکنی به پنجره آغوشِ آفتاب برخیز و ترک جاذبهٔ رختخواب کن این رود می رود که به دریا دهد سلام با رود باش و ترک سرود سراب کن تصمیمِ شوم در سَرِ دشمن برای توست تصمیم خود بگیر و خودت انتخاب کن آورده شمر باز امان نامه از یزید برخیز و شمر وسوسه‌ها را جواب کن سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

ما که چون آب گذشتیم ولی صخره هنوز معتقد نیست به قدر سر سوزن به گذشت سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

لبخند دعا عطر سحر بوی اذان رفت بوی خوش گیسوی عروس رمضان رفت آن سایه رحمت که سراسر برکت بود افسوس که دیر آمد و زود از سرمان رفت ادراک بشر قدر شب قدر چه داند با این خِرَدِِ خُرد به جایی نتوان رفت ما آینه ی حرمت او گرچه شکستیم او از در لطف آمد و از راه همان رفت از  پار و ز پیرار هلال کمرش خم با قد کمان آمد  و با قد کمان رفت ماه رمضان ماه رمیدن ز خدا نیست ماه رمضان آمد و مردم  رَم از آن رفت سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

«حیف موشک برای حیفا نیست ؟» می رود چون به باد با فوتی پیشٕ مردان جنگجو موش است زن و کودک ستیزِ نا لوطی محو گردد به دست ایرانی این رژیم خبیث طاغوتی آنچنان می کنیم نابودش که نخواهد مزار و تابوتی موش شد تا که موشک از ما خورد رفته مانند سوسک در قوطی # طوفان الاقصی #مرگ-بر-اسرائیل سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

روزگار موشک نیست دوره ی خوب گفتمان سازی است گفتگو نمی داند آن که در فکر موشک اندازی است با جهان چرا پیکار؟ این کجا سرافرازی است واژه ها را بکار باید بست واژه اصلا سلاح سربازی است غزه را نمی بینی؟ که چه خوشحال و خرم و راضی است تیر و ترکشی دیدی؟ کودکان کارشان بجز بازی است؟ روزگار موشک نیست دوره خوب گفتمان سازی است!!! سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی https://eitaa.com/sayyedmortezahashemii

سری از شرم پائین دارم ای عشق دلی پیوسته غمگین دارم ای عشق از اردوی شهیدان باز ماندم هزاران حسرت از این دارم ای عشق سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

سَری پایین و رویی زرد دارم روان از دیده سِیلی سرد دارم منم جامانده از خیل شهیدان از این حسرت دلی پر درد دارم سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

می روم با چشمی اما خیس از پیش شما نازنینان این منم! همرزم دل ریش شما یار دیروزم که محتاجانه با فقر و نیاز ای کریمان، گشته ام امروز درویش شما جز ترحم بر گدایان از شما نشنیده ایم بی محلّی با گداها نیست در کیش شما یاد باد آن روز ها کز ما سراغی داشتید در فراغ ما چه شد؟ دلشوره ، تشویش شما! سهم پرهای شما از این قفس پرواز بود دام دنیا سهم  یار دانه اندیش شما تا قیامت آتش این شعله می‌سوزاندم گر در امدادم نجنبد از کرم ریش شما ما کم آوردیم و جا ماندیم از اردوی عشق بر کمِ ما رحم فرماید خوشا بیش شما سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی

پیش جور تو جفای روزگار نه بچشم آید مرا نه در شمار رونوشت سرنوشت بخت ماست موش و گربه بازی لیل و نهار با من ای خورشید تابستان ناز نه مُدارا می‌شناسی نه مِدار هر چه با من میتوانی ناز کن ناز می‌باید کشید از ناز دار ساختم با هر بلا کز عشق بود سوخت اما سینه ام را انتظار ناز با منٌت کشیدن کار ماست ای خوشا منّت کشی از ناز یار رحم کن بر این کویر سوخته تشنه ام ای ابر، لطفی کن ببار!!! سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی