eitaa logo
محلهٔ صادقعلی
83 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
31 فایل
این کانال به منظور انتقال اخبار و بررسی نقاط ضعف و قوت محله اسلامی صادقعلی تشکیل شده است. ارتباط با ما: @sdeqali_e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از @AntiBBC
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب دز اول واکسن کوو ایران برکت را دریافت کردند ✅کانال انتی AntiBBC👇🏾 http://eitaa.com/joinchat/2627862538Ce72c04f6f2
🔴🔵 امام زمانی بودن سخت نیست فقط جگر میخواد .اگر مردش هستی بسم الله 🌺 وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده. پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟ میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان! نگاه تعجب‌زده‌ام را به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! 🔹محمد آقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوه‌ی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. 🔺دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم می‌خواست روی میوه‌فروش را ببوسم، میوه‌ها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه . از خودم و از امام زمان علیه السلام خجل بودم و با خودم می‌گفتم؛ ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله می کردم
سلام و ادب آیا اینگونه تاکیدهای عملی و زبانی امام مسلمین در حمایت از تولید داخلی👆 بالاخره دوستان و همفکران ما را که همگی ادّعای انقلابی بودن و پیرو ولایت بودن🍃 دارند را متقاعد نمی کند که برای استفاده از 💥فضای مجازی و تشکیل گروهها و کانالهایی که همگی همفکرند و کسی از خارج کشور هم در آنها عضو نیست از فضاهای داخلی استفاده کنند و بیش از این پول و سرمایه ی مملکت اسلامی را به خارج نفرستند و نیز از تولید داخلی حمایت کنند🤔🤔🤔 متاسفانه بخاطر ناآشنایی بسیاری افرادِ حتّی مذهبی بهتراست بنویسم: امکانات فضاهایی مثل ایتا، بله و سروش از واتس آپ که کمتر نیست، بلکه بیشتر هم هست😶
هدایت شده از روشنگری
⭕️ توییت جالبت کاربر عراقی. ایران تنها کشور اسلامی است که واکسن کرونا را ساخته است. همه ی مسلمانان به آن افتخار کنند چون افتخار اسلام است. 🆘 @Roshangari_ir
*✅ رهبر انقلاب: «اسناد علمی واکسن ایرانی را در اختیار همه دنیا قرار دهید»* رهبر انقلاب فرمودند اسناد علمی واکسن را در اختیار همه دنیا قرار دهید. این فرمایش رهبری از جهاتی می‌تواند یک جهش اساسی در نظام علمی کشور را به دنبال داشته باشد: 🔹 اولا انتشار این اسناد، می‌تواند باور به این واکسن را دوچندان کند. آن هم در شرایطی که واکسن‌سازان بزرگی چون فایزر و مدرنا و آکسفورد و ... حاضر نیستند در شفافیت کامل اسناد را در اختیار دنیا قرار دهند تا کشورهای مختلف بتوانند در مورد کیفیت آن‌ها قضاوت کنند. 🔹 ثانیا این فرمایش رهبری، ایران را در شرف ایجاد یک نظام علمی جدید قرار می‌دهد. نظامی که به جای انحصار، به دنبال افشای علم است. افشایی که علم را به‌جای وسیلۀ کسب ثروت‌ها و قدرت‌های انحصاری به موقعیت اساسی آن یعنی رفع نیاز بشر باز می‌گرداند. اگر نظام افشای دانش به عنوان نظام علمی آینده ایران اسلامی مبتنی بر فرمایش امیر مومنان که: «زكوة العلم نشره زکات دانش،نشر آن است» شکل بگیرد، فاصله طبقاتی دنیا در علوم، استعمار دانشی و دزدی مغزها متوقف می‌شود و می‌توان در هر کجای دنیا، دانشمندان را به طور متوازن در حال رفع نیازهای مردم دید. ایرانی
هدایت شده از روشنگری
⭕️ از عجایب واکسن کوو ایران برکت😄👆 🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از احسن شیرکوند .بب
‏عکس از احسن الله شیرکوند مقدم
هدایت شده از رادار انقلاب
⚠️از کشورهای عربی خبر می رسد، انتخاب آیت الله دکتر رئیسی موجی از امید و شادی را ایجاد کرده است. از عراق، سوریه، لبنان، تونس، مغرب و بحرین خبر می رسد، توده های مردمی ضدآمریکا و ضدا.سقاطیلی از انتخاب دکتر #رئیسی خوشحال شده اند. ‼️ دولت غربگرا 8 سال بود مردم انقلابی منطقه را خفه کرده بود... ✅ به رادار انقلاب بپیوندید: @Radar_enghelab
🌹یک رزمنده قدیمی دیروز و پیر خانه نشین امروز که دیگر در این هیاهوی روزگار کسی با او کاری ندارد تشبیه جالبی کرده که قابل تامل است . چه خوب بود که دوربین بود ! 🔷اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان رو مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد . خدا رو شکر دوربین بود! دوربین بود که ثبت کنه این رشادتها رو ! 🔷اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال ، مین فسفری رو محکمتر بغل می کردند ، مین ها به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب می کرد ! داغ بود ، خیلی داغ ، مین فسفری منفجر می شد ، فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب می شود و شعله ور میشه . 🔷ارتشیها و سپاهیها وبچه بسیجی ها زیر بمب های فسفری گیر می کردن و فسفر به تن این بچه ها می چسبید و با هیچ وسیله‌ای خاموش نمی شد و آنها می سوختن ... _* *_میسوختن ... _* *_میسوختن .... _* *_و باد صبح ، خاکستر این بچه ها رو با خودش می برد ...... _* *_کی فهمید ؟؟؟؟_* _* کی دلش سوخت ؟؟؟؟؟ *_ *_کی می دونه که کی سوخت !!!!!_* *_کی می دونه چرا سوختن وحتی داد نزدن. . . !!،، 🔷سوختن پودر شدن خاکسترشان در هوا پخش شد ، ولی عملیات نباید لو می رفت ، اما تو اون بیابان و میدون مین ، زیر نور ماه ، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها ، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن ! 🔷اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن رو دیدیم ! خدا رو شکر دوربین بود! یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن ، تیربار و آرپی‌جی روی دوششون می گذاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا می رفتن ، جوری پائین می آمدن و جوری به قلب دشمن می زدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست ! حیف اونجا دوربین نبود! 🔷اونجایی که بچه های تیم ملی باغیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه ! خدا رو شکر دوربین بود! 🔷یه روزهایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه و آبادان ، همین جوون های بیست 25 ساله ، جلوی موتور جنگی عراق ، جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دشمن دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه ! 🔷اونجا راوی تو شلمچه و آبادان می گفت ، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون می رفت و برنمی گشت ، آخه صحبت ناموس و وطن بود ! ای کاش ، ای کاش دوربین بود ما می دیدیم مردامون چجوری جنگیدن ! 🔷یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها ، گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود ! یه جاهایی بود سه نفر بودن و دو تا ماسک ! یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط می زدن ! یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین افقی گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو می کنه ، هرچیزی که ارتفاع داشت و از زمین بلند می شد رو درو می کرد ! ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن ، سر و سینه شونو سپر سرب داغ می کردن تا تیربار و از کار بندازن ! قهرمان بود ! ولی دوربین نبود ! 🔷خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود . 🌹🌹🌹ياد و خاطره شهدا و رزمندگان بی نام و بی ادعای هشت سال دفاع مقدس گرامي باد.
‏عکس از احسن الله شیرکوند مقدم
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش الجزیره از واکنش مردم کشورهای حاشیه‌‌ی خلیج فارس به تزریق واکسن ایرانی کرونا به رهبر انقلاب: آینده برای کشورهایی است که غذا و دارو تولید می‌کنند، نه کشورهایی که به برج‌های بزرگ و بشقاب‌های غذا اهمیت بدهند! @BisimchiMedia
من اینطوری عوض شدم! ☆☆☆☆☆ به مدت چندين سال همسرم به یک اردوگاه در صحرای (ماجوی) کالیفرنيا فرستاده شده بود. من برای اینکه نزدیک او باشم، به آنجا نقل مکان کردم واین درحالی بود که از آن مکان نفرت داشتم. همسرم برای مانور اغلب در صحرا بود و من در یک کلبه کوچک تنها می ماندم. گرما طاقت فرسا بود و هیچ هم صحبتی نداشتم. سرخ پوست ها و مکزیکی ها ی آن منطقه هم انگلیسی نمیدانستند. غذا و هوا و آب همه جا پر از شن بود. آنقدرعذاب می کشیدم که تصمیم گرفتم به خانه برگردم و حتی قید زندگی مشترک مان را بزنم. نامه ای به پدرم نوشتم و گفتم یک دقیقه دیگر هم نمی توانم دوام بیاورم. می خواهم اینجا را ترک کرده و به خانه شما برگردم. پدر نامه ام را با دوسطر جواب داده بود، دو سطری که تا ابد در ذهنم باقی خواهند ماند و زندگی ام را کاملا عوض کرد.«دو زندانی از پشت میله ها بیرون را می نگریستند...یکی گل و لای را می دید و دیگری ستارگان را!» بارها این دو خط را خواندم واحساس شرم کردم. تصمیم گرفتم به دنبال ستارگان باشم و ببینم جنبه مثبت در وضعیت فعلی من چیست؟ با بومی ها دوست شدم و عکس العمل آنها باعث شگفتی من شد. وقتی به بافندگی و سفالگری آنها ابراز علاقه کردم، آنها اشیایی راکه به توریست نمی فروختند را به من هدیه کردند. به اشکال جالب کاکتوس ها و یوکاها توجه می کردم. چیزهایی در مورد سگهای آن صحرا آموختم و غروب را مدام تماشا می کردم. دنبال گوش ماهی هایی می رفتم که از میلیون ها سال پیش، وقتی این صحرا بستر اقیانوس بود، در آنجا باقی مانده بودند. چه چیزی تغییر کرده بود؟ صحرا و بومی ها همان بودند. این نگرش من بود که تغییر کرده و یک تجربه رقت بار را به ماجرایی هیجان انگیز و دلربا تبدیل کرده بود. من آنقدر از زندگی در آنجا مشعوف بودم که رمانی با عنوان ” خاکریز های درخشان” در مورد زندگی درصحرای ماجوی نوشتم. من از زندانی که خودم ساخته بودم به بیرون نگریسته و ستاره ها را یافته بودم. اگر به فرزندان خود رویارویی با سختی های زندگی را نیاموزیم در حق آنها ظلم کرده ایم آیین زندگی /دیل کارنگی @razmandegan_varamin