eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
682 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 پدر و مادر من در یک سانحه‌ی رانندگی در دره سقوط کردند و مدت‌ها جنازه‌هایشان پیدا نشد. این ماجرا لطمه‌ی روحی سنگینی به من زد و زندگی‌ام مثل شهر بمباران شده از بین رفت. آن‌ روزها خیلی از بستگان ما تهران بودند اما از این میان، فقط داریوش بود که مرتب به ما سر می‌زد و ما را مجبور می‌کرد که به خانه‌شان برویم. خانه‌ی ما نسبت به آن‌ها دور بود. برای همین هر موقع قرار می‌شد شب به آن‌جا برویم می‌گفت لباس راحتی بیاورید که همین‌جا بخوابید و همین هم می‌شد.
۱۸ آذرماه ۱۳۵۹ --- سالروز آزادسازی 🔺روستای مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار می‌رفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار می‎رفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ و ارتفاع ، به عراق تردّد داشته و از کمک‌ها و پشتیبانی بی‌دریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند. 💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر می‌برد، زیرا در محاصره کوه‌ها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، به‌ویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} می‌گذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست از آنجا عبور کند. 🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان می‌جنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندی‌ای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوق‌العاده حساس و استراتژیک را "راه خون" می‌نامیدند. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷جاویدالاثر حاج احمد ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیات‌های مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود. 🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار می‌آمد. متوسلیان نقشه‌ای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد. 🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندی‌ها و ارتفاعات صعب‌العبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی می‌کردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاری‌شان به اسارت درآمدند. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها حاج احمد و افراد او نظیر:شهید حسین ، شهید رضا ، شهید محمدرضا و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد.
🔸 آنهایی که تا پایان جنگ می‌مانند، قصه ما را روایت خواهند کرد. هرچه در توان داشتیم را به‌‌کار گرفتیم... ما را به یاد بیاورید... 🔹 آخرین جملاتی که محمود ابونجیله، پزشک⁩ فلسطینی قبل از شهادت در جریان حملات صهیونیست‌ها به «بیمارستان⁩ العوده نوشت
💦ماجرای شهیدی که کیسه ای در کفن خود گذاشته بود🥀🍂🍂💦💧 شهید دستغیب برای خود کفنی تدارک دیده بود ودر لای کفن کیسه ای قرار داد که برای خانواده وی پس از شهادتش ،عجیب ونامفهوم بود.. همسر شهید: هنگامی که خلعتی (کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچه‌‌های کفن، کیسه‌‌ای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکه‌‌ها و پارچه‌‌ها را دادم. یک هفته گذشت، اربعین حسینی (هفتم شهدای جمعه خونین شیراز) بود، قضیه خواب‌هایی که شب پیش از روز هفتم شهادتشان دیده شده بود که پاره‌های بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بام‌‌ها و بر سر  درخت‌‌های خانه‌‌های مجاور باقیمانده است. وقتی معلوم شد این خواب‌‌ها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشت‌ها را جمع آوری نمودند و از من کیسه‌‌ای جهت جا دادن آن خواستند. فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم، رفتم و آن را آوردم و به بعضی از بستگان دادم و جریان را گفتم؛ که آقا از پیش این کیسه را جز کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پاره‌‌های باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است. شب هنگام (شب جمعه بعد از اربعین) با حضور دسته‌های عزاداری، پایین قبر را شکافتند و کیسه مزبور را دفن کردند. این شهید سعید‌، در حال رفتن به نماز جمعه وایراد خطبه ها بر سر کوچه منزل خود به دست منافقین کور دل به شهادت رسید وبیشتربدن مطهر ایشان تکه تکه گشت. روح این عالم ربانی با سیدالشهدا محشور باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۲۰ آذر سالروز شهادت تاریخ ساز دفاع مقدس، شهید محمد شهسواری از کهنوج کرمان گرامی باد. این فیلم را ببینید تا با کمک حاج قاسم یادتان بیاید که منظورم کدام شهید است. ♦️شهید آوینی: «نقطه قوت ما در ایمان ماست و نقطه ضعف دشمن نیز در ایمان اوست و بدین ترتیب عاقبت کار روشن است.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇 @ravayatefathavini
هدایت شده از حمید .م
عشق راستین جستم از پیر طریقت راستین معنای عشق رمز هشیاری به اوج مستی از صهبای عشق گفت: راز عاشقی را باید از عاشق شنید معنی این واژه را هم جست باید از شهید عشقبازان را یقین اسطوره ی اعلاست او کهکشان عشق را منظومه ا ی زیباست او گفت : تندیس وفا و مظهر ایثار اوست خاتم پیغمبران را سالک رهوار اوست ناخدای کشتی ایمان به طوفان ها هموست قاف عشق و ابتلا را در مثل عنقا هموست اوست رمز و راز " انّی جاعل فی الارض" حق جلوه ی روح الهی. واسجدوا را مستحق باشد او را آرمان و منطق . " ِِاِحدَی الحُسنَیَین " دارد او در سر هوای خیبر و بدر و حنین وصف" منهم من قضی نحبه " سزد در شاَن او آمد از حق در وفای عهد او " ما بدّلوا " اوست نفس مطمئنّ فجر و قاموس علق " وادخلی فی جنّتی " را اوست آری مستحق گوید او" فزت و ربّ الکعبه " در محراب خون مانده از ایثار او فرهاد و مجنون در جنون جان و سر را او فدای کیش مولا می کند دل دهد دلبر ستاند .وه چه سودا می کند در وفا بر عهد.او عبّاس را باشد شبیه سمبل عشقش حسین است و حسن. لا رَیب فیه سرّ عشقش" لیس للانسان الا ماسعی" جسم صدچاکش گواه روشن این مدّعی عزم سِتوارش نشان عزم پرچمدار عشق شعر او " هیهات منّاالذلّه" ی سردار عشق " نعبد ایّاک " چون گفته . فقط عبد حق است اسوه ی اخلاص او را شیر حق در خندق است جلوه ی معراج انسان است او . بی بال و پر مظهر " عین الیقین " هست او . ولی بی چشم سر برترین مصداق " کرّمنا بنی آدم " هموست یافته رمز کرامت زَ " انتم الاعلون " دوست اوست " هل من ناصر " جانان را لبّیک گو در نماز عشق با خون گلو کرد او وضو " لن تنالوا البرّ " با ایثار او تفسیر شد خواب نیک فتح با پیکار او تعبیر شد گوئیا سیمای ساقی را نمایان دیده او کاینچنین دُردی کش جام بلا گردیده او یا شنیده " لا تخافوا " از لبان دلبرش عشق باقی شد همه سرّ سُوَیدای سرش سر چو اسماعیل دارد زیر تیغ امتحان هست در هُرم نگاهش عالمی معنا نهان عشق.آری برد بی بالش به معراج بقا فارغ از خود کرد او را اینچنین شوق لقا ز" استجیبوا ِللَّه " آن بی بال و پر . پربازکرد وز " لما یحییکم " آری تا خدا پرواز کرد قرب حق خواهی( حمید ) از خویشتن بیگانه شو پاک کن زنگار دل . از جان گذر. جانانه شو گیر درس عاشقی زان سالک رهوار عشق شیوه ی پرواز جو از جعفر طیّار عشق
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شلمچه کانال ماهی گوشه ای از فدا کاری در مقابل" آتش جهنم " عملیات کربلای 5 یک و واقعی از خط مقدم و در یک قدمی تا شهادت 🔹️ آیا تا به حال را دیده ای؟ یا از اوصاف اش شنیده ای؟ ◇ این جا خود خود است، این است که در فیلم می بینید. ◇ اینگونه عبور کردند ◇ اینجا عملیات کربلای پنج در است ، اینجا سر پل کانال پرورش ماهی است...
السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا درد دل های حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) در قالب شعر در فراق پیامبر رحمت ( صلی الله علیه و آله ) و ظلم هایی که بر وصی منصوص آن حضرت روا داشتند . اذا ماتَ یَوماََ مَیِّتُُ قَلَّ ذکرُهُ ، و ذکرُ اَبی مُذ ماتَ واللهِ اَزیَدُ زمانی که کسی می میرد یاد او در خاطره ها کم رنگ می شود ، به خدا سوگند یاد پدرم از زمانی که درگذشت ، افزونتر گشته است . تَذَکَّرتُ لَمّا فَرَّقَ الموتُ بَینَنا ، فَعَزَّیتُ نفسی بالنّبیّ محمّدُ به یاد دارم وقتی را که مرگ میان ما جدایی افکند ، پس نفس خود را به پیامبر خدا تسلیت دادم ! فقلتُ لها : اِنّ المماتَ سبیلُنا، و من لَم یَمُت فی یَومهِ مات فی غَدِِ و به او گفتم : مردن راه ماست ، و اگر کسی امروز نمیرد ، دیگر روزی به یقین خواهد مرد قل للمُغَیّبِ تحت اطباقِ الثَّری، اِن کُنتَ تَسمَعُ صَرخَتی و نِدائیا به آن غائبی که در زیر طبقات خاک پنهان است .بگو ، آیا صدای ناله و فریاد مرا می شنوی ؟ صُبَّت عَلَیَّ مصائبُ لَو اَنَّها ، صُبَّت علی الایام صِرنَ لَیالیا مصیبت هایی بر من باریدن گرفت که اگر بر روزها می بارید ، چون شب تار می شدند قَد کُنتُ ذاتَ حِمَیََ بِظِلِّ محمّدِِ ، لا اَخشی من ضَیمِِ و کان جمالیا روزی در سایه ی حمایت پیامبر به سر می بردم و از هیچ دشمنی و کینه ای واهمه نداشتم و او دلیل جمال و جلوه ی من بود فالیوم اَخشَعُ للذّلیلِ و اتّقِی ، ضَیمی و اَدفَعُ ظالِمی بِرِدائیا اما امروز در مقابل فرومایگان خاضعم و بیم آن دارم که مرا بیازارند که در این صورت ظالم را به ردای خود خواهم راند فاذا بَکَت قُمریّهُُ فی لَیلِها ، شَجنا علی غُصنِِ بَکَیتُ صَباحیا اگر قمری شب هنگام روی شاخه ای بگرید ، من در فراق پدر صبحگاهان می گریم فَلَاَجعَلَنَّ الحُزنَ بَعدَکَ مونِسی ، و لَاَجعَلَنَّ الدَّمعَ فیکَ وِشاحیا بعد از تو حزن و اندوه را همدم خود قرار خواهم داد و اشک را اسلحه ی خود خواهم ساخت اِغبَرَّ آفاقُ السّماءِ و کُوِّرَت ، شَمسُ النّهارِ و اَظلَمَ العَصرانِ افق های دور دست آسمان ها غبارآلود شد و خورشید گرفت و صبح و عصرمان هر دو تاریک گشت والارضُ من بعدَالنّبیِّ کَئیبَهُُ اَسَفاََ علَیهِ کَثیرَهُ الرّجفانِ و زمین پس از پیامبر اندوهگین است و به نشانه ی تاسف بر او سخت بر خود می لرزد فَلیَبکِه شرقُ البلاد و غربُها ، ولیَبکِه مُضَرُّ و کلُّ یمانِ شرق و غرب عالم باید در غم فقدان پیامبر بگریند و رواست قبیله ی مُضَر و تمامی اهل یمن خون بگریند ولیَبکِه الطّورُ المُعَظَّمُ جَوُّهُ ، والبَیتُ ذوالاَستارِ و الارکانِ و سزاوار است آسمان کوه سر به فلک کشیده ی طور و خانه ی خدا که دارای پرده ها و رکن هاست برای رسول خدا بگریند یا خاتَمَ الرّسُلِ المُبارَکَ ضوءُهُ ، صَلّی علیکَ مُنَزِّلُ القرآنِ ای خاتم پیامبران . که نور تو مبارک است ، درود خداوند فرستنده ی قرآن بر تو باد ماذا علی مَن شَمَّ تُربتَ احمدَ ، اَن لایَشُمَّ مَدَی الزّمانِ غَوالیا چه پرواست آن را که خاک مزار احمد( صلی الله علیه و آله ) را بوئیده ،اگر در تمام عمر هیچ عطری را نبوید ؟ صبَّت علَیَّ مصائبُُ لَو اَنّها ، صُبَّت علَی الایّام ِ صِرنَ لیالیا
گویند چرا دل به شهیدان بستی ؟ والله من ندانم ، آنها بردند
🥀🍁🍂💧 زنده ماندن اصل نیست به‌ تـکلیف‌ عمل‌کـردن‌،اصـل‌ است..! 🥀🍁 🍂🥀💦 🍃 💧 🍃اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک🍃
گونی بزرگی رو گذاشته بود روی دوشش و تو سنگر ها جیره پخش میکرد! بچه ها باهاش شوخی میکردن. -اخوی دیر اومدی! -برادر میخوای بکشیمون از گشنگی؟ -عزیز جان! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برا خودشیرینی دیگه.. گونی بزرگ بود و سر اون بنده خداپایین. کارش که تموم شد. گونی روگذاشت زمین .. همه شناختنش! "کوچه شهدا"💫🍂🍁🥀🍃 💦💧
او هیچ گاه درجه یِ خود را روی لباسش نصب نکرد! آن روزهای آخر قرار بود که شیرودی به پاس خدمات منحصر به فردش دوباره ارتقا بگیرد و سروان شود. هرچند هیچ گاه درجه و مقام برایش مهم نبود. او هیچ گاه درجه ی خود را روی لباسش نصب نکرد. چند نفری از دوستان برای عرض تبریک آمده بودند، اکبر خیلی جدی گفت: تبریک را به زمان دیگری موکول کنید؛ زمانی که در اجرای فرمان امام و رسیدن به خدا شهید شوم.